وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

از جمله موضوعاتی که مقام معظم رهبری به مناسبت های مختلف در بیانات چند سال گذشته شان به تشریح و تبیین ابعاد آن پرداخته اند ؛موضوع تکفیر در جهان اسلام است، تا جایی که این بزرگوار نسبت به چگونگی برخورد با این پدیده شوم، رهنمودها و دستوراتی نظیر تشکیل یک حرکت علمی عظیم در برابر آن، ارائه نموده اند،
لذا با نظر به اهمیت این مساله در عصر حاضر و در راستای عمل به دستور مقام معظم رهبری نسبت به تشکیل یک نهضت علمی علیه تفکرات تکفیری ؛ بر آن شدیم تا نسبت به این عامل شوم و تفرقه انگیز و غیر اسلامی، مطالبی علمی ، متقن و معتبر را تهیه و در این وبلاگ به جهت افزایش آگاهی مسلمانان ( شیعه و سنی) ارائه نماییم.ان شالله که بتوانیم در راه مقابله با عوامل واگرا و تفرقه انگیزدر جهان اسلام از جمله تکفیری ها و نیز حفظ وحدت ،تقریب مذاهب اسلامی و شکل گیری امت واحده ی مدنظر پیامبر (ص) قدمی مطلوب برداشته باشیم.
جاوید منتظران

نویسندگان

۱۱ مطلب با موضوع «تضاد،تقابل و جنایات وهابیت و تکفیری ها علیه اهل سنت» ثبت شده است

۱۱ آذر۰۳:۳۵

ظرفیت سنجی تهدید جریان تکفیری در حوزه جهان اسلام

 

چکیده

مساله تکفیر از دیرباز یکی ازمحورهای اساسی تعارض وخشونت در ادیان و ملل مختلف بوده است.این موضوع در دوره حساس کنونی به یکی از مسائل مبتلا به جهان اسلام تبدیل شده وتوجه به آن بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده است. در این پیوند، آگاهی و درک مشترک نخبگان جهان اسلام از پتانسیل جریان تکفیری در ایجاد واگرایی و تعارض در جهان اسلام، امکان تبدیل این تهدید را به فرصتی برای همکاری درمواجهه با آن فراهم می آورد. بر این اساس،هرگونه اقدام جهان اسلام در مواجهه با تکفیری ها،در درجه نخست محتاج برآورد مقوله تهدید جریان تکفیری به ویژه ظرفیت سنجی آن ا ست. از این رو،مقاله حاضر می کوشد به این مهم، از طریق شناسایی ، تحلیل یا تعیین حجم و سنجش تهدید جریان تکفیری در قالب به کارگیری الگویی در این باره دست یابد. این تحقیق، به روش کتابخانه ای به شناسایی و تحلیل تهدید جریان تکفیری پرداخته و سپس ظرفیت سنجی آن را با ا ستفاده از روش پیمایشی در سطح تعدادی از اساتید دانشگاهی و حوزوی متخصص در موضوع، با الهام از تکنیک دلفی به سرانجام می رساند. نتایج این بررسی نشان می دهد که تهدید تکفیریها به لحاظ عامل متعدد بوده و علاوه بر گروه های افراطی و تکفیری به عنوان عاملان مستقیم، برخی مدتها نظیر ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه را نیز در برمیگیرد. موضوع تهدید در اینجا، اگرچه در ظاهر امدامات تروریستی و متل عام فجیع مسلمانان شیعه و سنی و گاه دین ملیتهای مذهبی میباشد اما در اصل تضعیف بنیه مسلمین و ایجاد تفرقه و ت شتت میان م سلمانان و نهایتاً تخریب وجهه اسلام اصیل را در جهان به دنبال دارد. به لحاظ حوزه تهدید نیز اگرچه در زمان کنونی مشخصاً کشورهای اسلامی نظیر عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و پاکستان به طور مستقیم درگیر این موضوع میباشند اما جهان اسلام و بلکه جهان بشریت از پیامدهای مترتب بر خطر تکفیریها در امان نیستند. نتایج بررسیها در ارتباط با الگوی ارائه شده و تعیین نوع وضعیت و شدت تهدید جریان تکفیری )تهدید با شدت بالا-و ضعیت بحرانی، تهدید با شدت متو سط-و ضعیت مخاطره انگیز و تهدید با شدت پایین-وضعیت هشدار( نیز نشان دادکه شدت تهدید جریان تکفیری در بازه 15 - 12 قرار میگیرد وبدین ترتیب این تهدید، اگرچه در طیف حداقلی بازه مذکور قرار گرفت اما تهدیدی با شدت بالا علیه جهان اسلام و در وضعیت بحران برآورد گردید.

.دریافت

توضیحات: نسخه ی الکترونیکی کامل مقاله 
جاوید منتظران | ۱۱ آذر ۹۶ ، ۰۳:۳۵
۱۷ آبان۰۳:۰۵

مصادیق دشمنی وهابیت با مذاهب اهل سنت

 

وهابیت برابر‌ اهل‌ سنت‌ با شـیوه های گونـاگونی، خصـومت مـی ورزنــد‌. آن‌ هـا در تقابـل خصمانه میگویند: »مذاهب رسمی چهارگانـه ، اسـلامی نیسـتند و خداونـد آن هــا‌ را‌ نــازل نـکرده است و التزام به‌ آن‌ ها کفر است‌ . همچنین‌ وهابیان ، مقام پیشوایان مـذاهب را خفیف‌ می‌ شـمارند و بـه آن هـا حرمت نمی نهند. طبق عقیده آن ها، مسلمانان‌ از‌ فـرد معینـی «تقلید»نمیکنند. مـقلدان مـذاهب‌ «مشرک اند و کتاب هایشان‌ شرکیات‌ است .

در ادامه به مواردی‌ از‌ هجمه های وهابیان میپردازیم :


الف . تحقیر امامان مـذاهب

یکـی از روش های دشمنی‌ وهابیان‌ ، اهانت به امامان مذاهب است‌ . آن‌ ها‌ به پیشــوایان مـذاهب‌ احترام‌ نمیگزارند، ولی نام رهبران‌ سلفی‌ را بـا عـظمـت مـی بـرنـد. «ایـوبی »دربـاره دیدگاه اهانت آمیر وهابیان مـی نـویسد:

جای شگفتی است از فرقه وهـابیت ؛ زمـانی که آن ها نـام پیشـوای اهــل اســلام‌ ، امــام اعظم و نام امـامان سـه گانه را می برند سـاده مـی آورند، مثلا میگوینـد ابوحنیفـه گفـت ، ولـی هر گاه سخن از ابن تیمیه به میان آید میگویند: «شـیخ الاسـلام »؛که‌ این‌ نوع لقـب بـرای ابـن تـیمیه نهایت تـعظیم بـه شـمار می آید.

وهابی ها کـتاب های مذاهب را نیز ارج نمیگزارند و عقاید آنان ، به ویژه دیوبنـدیهـا، را تمسخر میکنند. شمس‌ سلفی‌ میگوید: «برخی بـزرگان دیوبـندی درباره تبرکات مبتدعانه ، عقاید عجیبی دارنـد ... مـانند تـبرک بـه خـتم کتاب احیـاء العـلـوم غـزالـی ؛ مـن مـیگـویم ! آیـا تبرک به‌ کتاب‌ صوفی قبوری خرافی صـحیح اسـت‌ ؟! و [تبـرک‌ بـه ] کتـاب مثنـوی رومـی حـنفی امـام صـوفیان مولویه ، که دیوبندیان قرآن فارسی نامیدند؟

به عـلاوه ، وهـابی هـا بـا کـتاب هـای فقهی مـذاهب نیـز مواجهـه معاندانـه‌ دارنـد‌ و آن هـا را بـیارزش‌ می‌ داننـد. ایـوبی می نویسـد: «در مجـالس شـان کتـب فقهـی حنفیـه را اسـتهزا میکنند، چنان که برخی شاهدان دیده اند که جـماعتی از آن هـا در محـافلی چنـین رفتـاری داشته اند‌».و نیز‌ همو می افزاید که وهابیـان مـیگوینـد: «قیاس هـای بیشـتر کتاب هـای متـأخرانی ماننــد هدایــه مرغینـانی، فتــاوی قاضـیخـان ، فتــاوا شــامیه رد المحتــار و ...ب یفایده اند و بـه کـار دانش نمی آیند، بلکه سـبب‌ می‌ شـود مـردم‌ از نصـوص سـنت محـروم شوند. ای حنفی ها! بنگرید این [= ملاطاهر وهابی] گمراه چگونه کتاب های معتبر‌ شما را مسخره میکند».


ب . اعلام نبود مذاهب در اسلام

 

دشمنی دیگر وهابیان این است کـه مـیگوینـد مـذاهب اربعـه در اوایـل‌ اسـلام‌ نبـود.

حاکمان در قرون بعدی آن ها را سـاخته اند؛ مقبـل الـوادعی، در اسـتفتایی کــه از او دربــاره مذاهب شـده است ، می نویسد: «مذاهب اربعه ساخته شده سلاطین است . در‌ کتاب‌ خـدا و سنت رسول الله (ص ) اثری به نام مـذهب وجود ندارد که دلالت کند فـرد مسـلمان بایـد بـه مذهب معینی از مـذاهب مـلتزم بـاشند» ابن قـیم جوزیـه نیـز مـذاهب را‌ حـادث‌ می دانـد و میگوید این بدعت زشتی است که در امت پدید آمده است . هـیچ ‌ ‌یک از امـامان اسلام ، که مرتبه عالی و جایگاه والایی دارند، از آن سخن نگفته اند‌. خدا‌ و رسولش‌ آگـاه تــر اســت کــه آن‌ ها‌ مردم‌ را به اطاعت از خود فراخوانده باشند و دورتر از آن است که مردم را به پیروی از عالم مـعینی ملزم دارنـد‌ و نیـز‌ دورتـر‌ از آن اسـت کـه آن هـا مـردم را‌ بـه‌ اطاعـت از یکـی از مذاهب اربـعه مجبور کنند. همچنین امـیر صـنعانی به مصـنوع بـودن مـذاهب میپـردازد و گفتار ابن قیم‌ را‌ شاهد‌ می آورد که مذاهب قبلا در اسلام نبوده و بعدا به‌ وجود آمده است .

 

ج . تحریم تقلید مذاهب

تقلید مذاهب از اصول اعتقادی جمهور اهـل تسـنن بــه شـمار مـی رود‌. مطـابق‌ اصـل‌ مذکور، آن ها به فتوای یکی از «ائمه چهارگانه » عمل میکنند‌، اما‌ وهابیان تقلیـد را جـایز نمی شمارند. ایوبی می نویسد آن ها [= وهابیان ] تقلید را حرام می‌ داننـد‌.٥ مقبـل‌ الـوادعی ، مـفتی مـعاصر وهابی، درباره حرمت تقلید میگوید «ما معتقدیم تقلید حرام‌ و بـدعت‌ اسـت‌ ؛

در‌ قرون مـفضله نـبود». هـمچنین وهابی هـا معتقدنـد اصـل تـقلیـد، شــرک اســت ؛ قنـوجی‌ وهابی‌ در‌ پاسخ می نویسد:

تقلید مذاهب ، شرک است ! مقلدان را بنگرید؛ چگونه آن هـا بـه تقلیـد‌ اولیـا‌ و عالمـان‌ میت ، متعبدند و اقرار کردند کـه فـهم کـتاب و سنت مخصوص علما است ! مقلدان‌ به‌ تقلید مـشرکانه صـالحان میپردازند. به تعابیر قوم و مکاشفات خـواب مشـایخ ، اعتمـاد میکننـد؛ آن ها کلام امت‌ و امامـان‌ را بـر کـلام خـدا و رسـولش تـرجیح مـی دهـنـد؛ نـمـی دانم آن هـا‌ [مقلدان‌ ] روز حساب و کتاب چه عذری دارند و از‌ عذاب‌ و عـقاب‌ چگونه نجات می یابند؟

در این باره بزرگان مذاهب‌ اسلامی‌، مانند عبدالقوی محمد ظهیرالدین نعمـانی مقلـد، می نویسد: «سلفی نماها تقلید از امامان مـذاهب‌ چـهارگانه‌ را شـرک می دانند.


د. تکفیر‌ مذاهب‌


یکـی دیگـر‌ از‌ مواجهـات‌ خصـمانه وهابیـت بـا مــذاهب اســلامی تکفیـر‌ اسـت‌ . آن هـا میگویند مردم با پیروی از مذاهب ، به بیراهه رفتند و از‌ صراط‌ سلف خارج شـدند. «اسـتاد حـریف » دربـاره‌ این عـقیده وهابیت می‌ نویسد‌:

هر کسی که با گروه‌ وهابیت‌ اندکی آشنایی داشـته و کـتب این هـا را مطالعه کـرده باشـد یا در مجالس‌ شان‌ شرکت کرده باشـد بـه خـوبی‌ درک‌ میکنـد‌ کـه ایـن صــفت‌ بـسـیار‌ دیـده مـی شود، چنانچه‌ این‌ ها مسلمانان را به مسائل بسیارخرد [= کـوچکی] تکفیـر میکننـد و عقاید اجماعی اهـل سـنت و جماعت‌ را‌ شرک و کفر خطاب میکنند.

همچنین ، در‌ جای دیگری می نویسد: «وهابی هـا تـمام عـلمای اسلام را مشتبه و گمراه میشمرند و فقط سخن خود و رهبرانشان را صحیح می دانند».بـنابراین ، وهـابیـان ، عقایـد پیروان مذاهب اسلامی را کفر می‌ شمارند‌.


منبع گردآوری:

شیوه های وهابیت در مخالفت با اهل سنت، سید شفیع هاشمی،مجله ی سراج منیر :: بهار 1394 - شماره 1

جاوید منتظران | ۱۷ آبان ۹۶ ، ۰۳:۰۵
۰۴ آبان۲۲:۳۷

گروه های سلفیه جهادی ، در دوره های مختلـف ، از واژه «جاهلیـت »، کـه ریشـه قـرآنـی هـم دارد، برای اهداف خود که مـبـارزه‌ بــا‌ کفـر و حکـام کـافر و ایجـاد حکومـت اسـلامی و اعتلای اسلام بود، استفاده کردند. در دوره اول ، جوامع اسلامی، به پیروی از سـید قطـب جاهلی شناخته شد و رهبران این دوره بـرای رهـایی از‌ جامعـه‌ جــاهلی، هـجـرت و جهـاد را به عنوان دو عـامل مـهم پیشنهاد کردند. هرچند در عمل هیچ منفعتی بـرای دنیـای اسـلام نداشت . در دوره دوم ، مصداق جاهلیت آمریکا و کشورهای هم پیمان‌ با‌ آمریکا شناخته شد که جهاد با آنان را در پیش گرفتند که باز هیچ منفعتی بـرای اســلام و مسـلمانان نداشـت و در دوره سوم مصداق بارز جاهلیت شیعیان شناخته شـدند و راه‌ مبـارزه‌ بـا‌ آن هـا نیـز جهـاد معرفی‌ شد‌. این‌ ها همه برای اعتلای اسلام و مسلمانان است ! هرچند آنچه در عمـل دیـد شد و مـیشود عـکس این مطلب اسـت ؛ یعنی نه تنها اعـتلا‌ و پیشـرفت‌ اسـلام‌ را نمـیبینیم بلکـه جهـان اسـلام در اثـر حمـلات‌ گروه‌ هـای سـلفیه جهـادی بـه انـحطـاط رفتـه اسـت 

سوءبرداشت از این واژه در جهان اسلام آثاری چون افزایش تعـداد گروه‌ هــای‌ تـکفیـری‌ بــا  هدف رسیدن به اغراض شیطانی خود، اسلام هراسی که‌ دشمن از دیرزمـان بـه دنبـال آن  بود، کشیده شدن جـوامع ‌ ‌اسـلامی به سمت جنگ های مـذهبی، از بـین‌ رفـتن‌ فرصـت‌ ها و  صـدمات و لطمـات جبران نـاپـذیر بــه مــال ، نـاموس و جـان مـردم اسـت‌ کـه‌ هـیچ انسـان  آزادمنشی نمی توان به راحتی غم و اندوه آن را فـراموش کند.

جاوید منتظران | ۰۴ آبان ۹۶ ، ۲۲:۳۷
۱۹ شهریور۰۳:۳۳

تفاوت میان سلفیه جهادی و وهابیون

سلفیه جهادی جریانی است، که از افکار رشید رضا، حسن البناء و سید قطب منشاء گرفته است و پیدایش آن در مصر بوده است.[1] اما وهابیت جریانی است، که از افکار محمد بن عبدالوهاب سرچشمه می‌گیرد. این جریانات اگر چه هر دو از فرق سلفیّت هستند و از اندیشه‌های ابن تیمیه حرانی بهره می‌برند و از این نظر، به هم شباهت دارند، ولی از نظر فکری با یکدیگر اختلاف دارند. جنبش سلفیه جهادی، اساس رویکرد سیاسی خود را مبارزه با حاکم ظالم ولو در قالب کشورهای اسلامی می‌داند، ولی اولویت درجه یک خود را مبارزه با یهود و آمریکا و دول غربی می‌داند. اما وهابیت دشمن درجه یک خود را شیعه معرفی می‌کند. سلفیه جهادی در صدد ایجاد حکومت اسلامی است و حکومت حاکمان سکولار را نمی‌پذیرد، ولی وهابیون حکومت آل سعود را پذیرفته و از آن حمایت می‌کنند.[1] هر چند در سال‌های اخیر این دو جریان از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند.
به‌عنوان مثال در دوران معاصر با ورود اندیشه‌های سید قطب به عربستان، جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که ترکیبی از افکار وهابیت و سید قطب است. محمد قطب برادر سید قطب اندیشه‌های او را وارد عربستان کرد و جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که منتقد محافظه‌کاری وهابیت سنتی است و اطاعت بی‌چون و چرا از حاکمان سعودی را نمی پذیرد.[2] این جریان هم‌اکنون با نام «قطبیه» یا «سروریه» در عربستان شناخته می‌شود.[3]
از مهم‌ترین این افراد می‌توان به سلمان العوده، سفر الحوالی و عائض القرنی اشاره کرد، که از شاگردان «بن باز» و «سید قطب» محسوب می‌شوند. آن‌ها بین این دو تفکر جمع کرده‌اند و اکنون پایگاه مردمی خوبی در میان سلفی‌های جهان دارند. این افراد، منتقد آل سعود هستند و به نوعی وهابی‌های منتقد عربستان سعودی محسوب می‌شوند.[4]
هر چند این دو فرقه در برخی از موارد، با یکدیگر اختلافات اساسی دارند و بر علیه یکدیگر کتاب‌های زیادی نوشته‌اند، ولی متأسفانه در افراط و تکفیر شباهت به هم دارند. هرچند دکتر عصام العماد معتقد است که این دو جریان (اخوان المسلمین و وهابیت) با یکدیگر هیچ تشابهی ندارند. او می‌گوید: «هیچ‌گونه ارتباطی میان اخوان المسلمین و وهابیت، میان رهبران اخوان المسلمین و افرادی مانند جهیمان و اسامه بن لادن و ظواهری وجود ندارد.».[6]

پی‌نوشت:

[1]. روند شکل‌گیری «سلفیه جهادی»
[2]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص48.
[3]. نعیمیان، ذبیح الله، جریان نو سلفی‌ها در دوران معاصر، مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 11،ص91-118.
[4]. موسس این جماعت فردی به نام محمد سرور بن نایف زین العابدین بود. او عضو اخوان المسلمین دمشق بود و در آنجا با افکار سید قطب آشنا شد. در 1965 وارد عربستان شد و به ترویج افکار سید قطب پرداخت و جماعت سروریه را تشکیل داد. عبدالغنی عماد،الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی، بیروت، مرکزالدراسات الوحده العربی، ج2، ص2351-2359.
[5]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص47.
[6]. مصاحبه با دکتر عصام العماد شیعه مستبصر، وبلاگ اسماعیلیه نیوز، «تفاوت وهابیت تعلیمی با وهابیت تکفیری».

نویسنده: مجتبی محیطی،پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

جاوید منتظران | ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۰۳:۳۳
۱۶ شهریور۱۸:۲۹

دلائل قدرت یابی جریان های تکفیری در یک دهه اخیر

مهم ترین عامل قدرت یابی جریان های تکفیری بدون هیچ شک و شبهه ای، حضور نظامی آمریکا در منطقه در یک دهه اخیر است. بر اساس تفکر سید قطب، همه مشکلات ما از جاهلیت قرن بیستم است و جاهلیت قرن بیستم چیزی به غیر از فرهنگ غرب و دموکراسی و اومانیسم نیست. حال یک دهه است که آمریکا با تمام توان حتی به صورت نظامی - آمده است تا این فرهنگ را در منطقه نهادینه کند. حال وظیفه یک مسلمان متدین غیرتمند چیست؟ جنگ و جهاد علیه آنان و مسببان و کمک کنندگان به آنان در منطقه.

در نگاه القاعده، آل سعود هم مثل بقیه حاکمان اسلامی، کافر است و فرقی میان آل سعود و دیگر حکومت ها نیست؛ اما حکومت شیعه عراق رسما با کمک آمریکا به سر کار آمده و باید با او مخالفت کرد. ثانیا در طول تاریخ همیشه حکومت عراق در دست اهل سنت بوده و امروز هم چون زمان حمله هلاکوخان مغول به بغداد به همراهی خواجه نصیر الدین طوسی شیعه، یکبار دیگر آمریکای کافر با همدستی شیعه کافر و مشرک به فتح بغداد دست زده و وظیفه هر مسلمانی است که نگذارد این پیمان میان شیعه و آمریکا تحقق عملی پیدا کند، لذا همه مسلمانان - حتی با عملیات انتحاری باید جلوی این هم پیمانی را گرفته و از تکرار تاریخ جلوگیری کنند. حضور آمریکا در افغانستان باعث گردید که بسیاری از جوانان جماعه التبلیغ که به تبلیغ مذهب دیوبندی مشغول بودند و کاری به سیاست نداشتند، جذب گروه های تکفیری شده و احساس کنند امروز دیگر با تبلیغ نمی توان جهان اسلام را از ورطه سقوط نجات داد، لذا به جریان های تکفیری پیوسته و وزنه این جریان ها را سنگین تر می کنند.سقوط مرسی از حکومت در مصر باعث گردید که گروههای جهادی عزم خود را بیشتر جزم کرده و تصور کنند تنها راه باقیمانده برای احقاق حق خود، فقط جهاد و مبارزه مسلحانه است. یقینا سقوط مرسی به گسترش افکار سلفیه جهادی و گروههای تکفیری کمک کرد. اگر این اتفاقات در کشورهای دیگر مثل تونس و لیبی هم بیفتد و افراد سکولار در راس امور قرار گیرند، یقینا به قدرت یابی جریان های سلفی کمک خواهد نمود مسئله سوریه از دیگر اموری است که باعث گسترش تفکر تکفیریها گردید. با فتواهای جهاد از سوی افرادی مثل دکتر یوسف قرضاوی که به رهبر معنوی اخوان المسلمین یا فقیه اخوان معروف است، بسیاری از جوانان تند اخوانی و غیر اخوانی به سوریه رفته و جذب گروههای تکفیری در سوریه شدند و بعد از اختلاف داعش با جبهه النصره، عده ای از همین جوانان، اکنون در کنار داعش به مبارزه مسلحانه با حکومت عراق می پردازند و نمی دانند که به جنگ مذهبی دامن زده و در زمین آمریکا بازی می کنند. بنابراین می توان به صراحت بیان کرد که علت اصلی قدرت یابی جریان های تکفیری در یک دهه اخیر، حضور آمریکا در منطقه است. پس بلندتر از قبل باید فریاد زد: مرگ بر آمریکا.

 

منبع: دکتر مهدی فرمانیان،چیستی و چرائی شکل گیری جریان های تکفیری و دلائل قدرت یابی آنها در دهه اخیر

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۲۹
۱۶ شهریور۰۱:۱۲

نقش ابن تیمیه در رشد تکفیر در عصر کنونی جهان اسلام

جهان اسلام تا سده هفتم هجری و پیش از ابن تیمیه کمتر دچار شدت تکفیر و نفی یکدیگر از سوی عالمان اسلامی بوده است. ابن تیمیه حرانی، فقیه و عالم حنبلی مذهب جهان اسلام در قرن هفتم هجری که در دوران ضعف و پراکندگی حاکمیت سیاسی جهان اسلام و همزمان با حمله سپاهیان مغول به سرزمینهای اسلامی و فتح ممالک اسلام بدست لشکر کفر، در سرزمین شام رشد یافت، با برداشت و تفسیر خاص خود از قران و احادیث، نقش بسیار مؤثری در تشدید اختلافات درونی جهان اسلام و طرد و تکفیر سایر فرقه ها و مذاهب اسلامی ایفا نمود. ضدیت با عقل و فلسفه و برداشت ظاهری از متون مقدس اسلامی در کنار برخورد خشن با همه آنهایی که مثل او نمی اندیشیدند، جهان اسلام را در اوج بحران و منازعات ناشی از حمله مغول دچار چند دستگی کرد.

با مطالعه و بررسی افکار و عقاید برخی ازگروه ها و جریانات اسلامی فعال در عرصه اندیشه و عمل سیاسی در ممالک اسلامی نظیر القاعده و داعش و سایر گروه هایی که بعد از وقایع موسوم به بهار عربی در سرزمین های اسلامی خاورمیانه و شمال افریقا در راستای کسب قدرت و اداره جامعه بر مبنای برداشت و تفسیر خود از آموزه های اسلامی و در نهایت تشکیل حکومت اسلامی مورد نظر خود فعالیت میکنند، به این نتیجه میرسیم که شباهت های زیادی بین آرا و افکار و استراتژی های این گروه ها با آرای ابن تیمیه حرانی به چشم میخورد. جزم اندیشی و تمامیت خواهی، نفی و تکفیر سایر گروه ها و فرقه های اسلامی و غیراسلامی، مبارزه خشن و انجام کشتار و عملیات غیر انسانی و برخورد خارج از عرف با بقیه، برداشت ظاهری از متون دینی، مخالفت با عقل و فلسفه، نفی تکثرگرایی و پلورالیسم، ایجاد واگرایی در سطح جوامع اسلامی، عدم تلاش برای ایجاد همگرایی بهینه و همزیستی مسالمت آمیز گروه ها و فرقه های مختلف اسلامی، مبارزه با اصول و قواعد پذیرفته شده ساختار روابط بین المللی و ... تنها بخشی از شباهت های گروه های مذکور با افکار ابن تیمیه حرانی میباشد. تأکید فراوان هر کدام از این گروه ها بر حقانیت روش و منش خود و پیوند دادن آن با آیات قرآنی و احادیث نبوی، بیش از پیش جهان اسلام را در دوران حساس کنونی گرفتار تنشها و منازعات درون گروهی کرده است، به طوری که در بیشتر کشورهای اسلامی، ناآرامی و فضای پرالتهاب آشوب و کشمکش عقیدتی و مذهبی مشاهده می شود.

 

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۲
۱۰ شهریور۱۹:۵۸

عقاید ابن تیمیه را میتوان در چهار بخش خلاصه کرد :

- نفی هر گونه تعقل در فهم معنای ظاهر کلام خدا و حمل آن بر معانی لُغوی:

در اصطلاح علم کلام، بخشی از صفات خدا را، صفات خبری می نامند، صفاتی که قرآن و حدیث از آن خبر داده و خرد آنرا درک نکرده است، مانند وجه  و   ید  و استواء بر عرش و نظائر آنها که قسمتی از آنها در قرآن، و برخی دیگر در حدیث نبوی وارد شده است به معنی شکی نیست که معانی لغوی این صفات، ملازم با جسمانی بودن خداست زیرا وجه به معنی صورت و ید دست واستوار به معنی استقرار و یا جلوس، از شؤون موجودات امکانی است، و خدای واجب الوجود، منزه از چنین معانی، میباشد، از این جهت همه طوائف اسلامی به جز گروه مجسمه با توجه به قرائنی که در سیاق آیات است، معانی خاصی برای این صفات مطرح میکنند، که با مراجعه به تفاسیر و کتاب های کلامی روشن می گردد

ولی ابن تیمیه اصرار میورزد که آنچه در قرآن و احادیث وارد شده، بر همان معانی لغوی و متداول عرفی باید حمل شود؛ بر همین اساس، قائل به جسمیّت خداوند متعال است و به صراحت بیان میکند، خداوند متعال دست، پا، صورت و... دارد .

- کاستن از مقامات پیامبر اکرم:

بخش دوم تفکر او عادی دانستن مقامات پیامبران و اولیای الهی است و اینکه آنان پس از مرگ، کوچکترین تفاوتی با افراد عادی ندارند، او در این راستا، مسائلی را مطرح میکند که همه یک هدف را تعقیب میکنند، و آن عادی جلوه دادن پیامبران، مخصوصاً پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اولیاء بزرگ دین است. وی بر این اساس میگوید:

1. سفر برای زیارت پیامبر اکرم(ص) حرام است.

2. کیفیت زیارت پیامبر(ص) از کیفیت زیارت اهل قبور تجاوز نمیکند.

3. ساخت هر نوع پناه و سایبان بر قبور حرام میباشد.

4 . پس از درگذشت پیامبر(ص) هر گونه توسل به آن حضرت، بدعت و شرک است.

5. سوگند به پیامبر(ص) و قرآن و یا سوگند دادن خدا، به آنها شرک میباشد.

6. برگزاری مراسم جشن و شادی در تولد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بدعت به شمار میرود.

وی با اصرار بر این عقاید، به جنگ همه میرود، و از همان زمان، و پس از آن، افکار عمومی اهل سنت بر او شورید و بارها

دستگیر و زندانی شد و ده ها کتاب بر رد اندیشه های او نوشته شد(سبحانی، 1390 : 7 - 5 .)

- انکار فضائل اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)

بخش سوم از مبانی فکری او را انکار فضائل اهل بیت پیامبر(ص) که در صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده، تشکیل میدهد وی در کتاب خود به نام منهاج السنه احادیثی که مربوط به مناقب علی بن ابیطالب(علیه السلام) و خاندان اوست را انکار میکند و همه را مجعول میداند .

مخالفت با مذاهب و فرقه های اسلامی و غیر اسلامی

ابن تیمیه در میان مسلمین با فرقه های مختلف اهل سنت و شیعیان اصطکاک و درگیری شدیدی داشت. وی با فتاوای خود و نگارش کتاب هایی علیه عقاید اشاعره، معتزله، شافعیها، حنفیها، مالکیها، صوفیه، و توهین به سران صوفیه مثل ابن عربی، امام محمد غزالی، قشیری، ابن عریف شاذلی، جامعه اهل سنت آن دوران را به فتنه و درگیریهای شدید مذهبی مبتلا کرد. همچنین با فتوا دادن به قتل شیعیان کسروان لبنان و شرکت در لشکرکشی علیه آنان و نوشتن کتاب منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه و توهین به عقاید شیعیان، کینه خود را  سبت به شیعیان ابراز کرد. درباره غیر مسلمانان اهل ذمه نیز دیدگاهی کاملا سختگیرانه و غیر انسانی داشت و معتقد بود آنان باید در بدترین شرایط زندگی کنند. به خاطر مواضع یاد شده، بی ادبی ها و جسارتهای ابن تیمیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام بیشتر علمای اهل سنت علیه وی سخن گفته و یا کتابهایی در رد افکار و عقائد باطل او نوشته اند(طبسی، 1391 : 7)

 


منبع گرد آوری :

سبحانی، جعفر،1390، بیوگرافی ابن تیمیه ، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه

طبسی، نجم الدین؛ شناخت وهابیت، 1391 قم: نشر دلیل ما

جاوید منتظران | ۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۸
۲۴ مرداد۰۱:۴۹

چکیده:

در این نوشتار به دیدگاه وهابیت و نویسندگان این فرقه درباره مذاهب اهل‌ سنت پرداخته شده است؛ زیرا امروزه برخی چنین می‌اندیشند که وهابیت فقط با شیعه مخالف است؛ در حالی‌‌که هجمه آنان به مذاهب فقهی و کلامی اهل سنت کمتر از مذهب شیعه نیست. در این نوشتار نمونه‌هایی از هجمه علمای وهابیت علیه مذاهب اهل سنت بیان شده است. این فرقه تنها خود را اهل سنت و سایر مذاهب را اهل بدعت می‌داند.


مـقـدمه

با توجه به این که فرقه وهابیت خود را حق مطلق و سایر فرقه‌های اسلامی را اهل بدعت و خارج از اسلام می‌داند و گاه با تغییر‌ تاکتیک‌ و شیوه‌های تبلیغی برای جذب پیروان مذاهب اهل سنّت، تـنها بـه شیعه امامیه حمله می‌کند. این در حالی است که در تبیین معیارهای سنّت و بدعت، فرقه‌های کلامی و فقهی اهل سنّت را‌ نیز‌ اهل بدعت می‌شمرد. از این رو، مناسب است به بررسی و تحقیق جامعی درباره نـگاه وهـابیت به مذاهب اسلامی و نگاه علمای مذاهب به وهابیت، بپردازیم. در این نوشتار سعی می‌کنیم‌ با‌ استناد به منابع و کتاب‌های وهابیت، دیدگاه واقعی آنان را درباره مسلمانان و مذاهب نشان دهیم. پیش از پرداخـتن بـه اصل بحث، مذاهب و فرقه‌های اهل سنّت و چگونگی پیدایش آنها را به‌ اختصار‌ بیان‌ می‌کنیم

جاوید منتظران | ۲۴ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۹
۲۳ مرداد۰۱:۳۹

چکیده :

جهاد یکی از آموزه‌های اسلامی است که انجام دادن آن مبتنی ‌بر شروطی است که قرآن و روایات تعیین می‌کنند. وهابیت فهم ویژه‌ای از جهاد دارد که براساس آن، جنگ با مسلمانان غیروهابی و ریختن خون آنان مباح است. آن‌ها بر اساس همین فهم، بارها اقدام به قتل‌عام مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، کرده‌اند و هم‌اکنون نیز در کشورهای گوناگون اسلامی درحال جنگ و توطئه ضد مسلمانان هستند. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که این برداشت از جهاد با قرآن سازگار است یا خیر؟مهم‌ترین نتیجة پژوهش پیش رو این است که جهاد دلخواه وهابیت با سنجة قرآنی ارزیابی شده و میزان تطابق آن با آموزه‌های قرآنی روشن گردد.روش گردآوری اطلاعات در این نوشتار، اسنادی ـ کتابخانه‌ای و روش تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی است.

مقدمه

جهاد آموزه‌ای است که ـ بر اسـاس آیات، روایات، دانش فـقه و سـیرة جنگی پیامبر اسلام(، ـ اسلام آن را در مجموع نه به‌طور مطلق مردود دانسته و نه‌ به‌طور مطلق مجاز شمرده است. بلکه شرایط و قوانین ویژه‌ای برای آن تعریف کرده تا با دیگر آموزه‌های دینی تعارض پیدا نـکند. البته، فرقه‌های گوناگون اسلامی در جزئیات و فروع مباحث جهاد، اختلاف‌ نظر‌ دارند، ولی این اختلافات چنان نیست که ریختن خون مسلمانان فرقه‌های دیگر، تحت عنوان جهاد، مشروعیت پیدا کند.

فرقة وهابیت چنان تـفسیری از ایـن آموزة اسلامی مطرح کرده است که‌ ریختن‌ خون مسلمانان فرقه‌های دیگر را جهاد می‌نامد. این تفسیر از مقولة جهاد، پیامدها ولوازم نامعقولی در پی دارد که برخی از آن‌ها عبارت است از: اختلاف‌افکنی میان مسلمانان، وارد‌ کردن‌ آسیب‌های جـبران‌ناپذیر بـه جامعة اسلامی، تخریب چهرة اسلام و نمایش چهرة خشن از آن. از این‌رو، نقد و بررسی این نگرش ضرورت پیدا می‌کند، همچنان‌که از ابتدای پیدایش وهابیت، دانشمندان فرقه‌ها‌ و مذهب‌های‌ اسلامی‌، پاسخ‌های فراوانی به آن داده‌اند‌. نـوشتار‌ پیـش‌ رو نیز در این زمینه نگاشته شده است. ساختار نوشتار به این صورت است که پس‌از بیان مفاهیم و مبانی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانة‌ جهاد‌ در‌ نگرش وهابیت، به تعارض مبانی آن با آیات‌ قرآن‌ مـی‌پردازد.

جاوید منتظران | ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۹
۲۲ مرداد۱۷:۲۴

چکیده :

در طول تاریخ ، دشمنی وهابیت با اهل سنت به خوبی روشن و واضح است . وهابیـان بـه طـور آشـکار و پنهـان در صـدد ضـربه زدن بـه مـذاهب مسـلمانان هسـتند. بایـد مـوارد خصومت این فرقه ضاله را بـا مـذاهب اسـلامی بـه خوبی نمایـان کـرد تـا عـوام ، فریـب تبلیغات گسترده آنان را نخورند. در این نوشـتار مـیکوشـیم بـا برجسـته کردن مصـادیق عناد و دشمنی وهابیان با اهل سنت ، چهره واقعی آن ها را به نمایش بگذاریم .

مقدمه

در شرایطی که جاهلیت سیاه شـرک‌، حـاکم‌ بـود و آدمیـت در چنگـال تـوحش بـه سـر می برد، آخرین پیـام آور الهـی از سـپیده بشـارت آســمانی طـلـوع کـرد و آیـین نجـات بخـش توحیدی اسلام درخشید. این ندا، با شـعار بـرادری‌، برابـری‌ و انسـان دوسـتی، شـبه جزیـره حجاز را بیدار کرد. انسان های سلیم الفطـرت و خـداجو، دعـوت عـدالت خـواهی، اخـوت و محبت توحید را دریافـتند و بــه آن ایمـان آوردنـد امـا قـریش بـه آن‌ گـوش‌ ندادنـد و ایمـان نیاوردند تا در فتح مکه ، رسول الله ص آنـان را از اسـارت جاهلیـت آزاد کـرد. در فرصـتی ، طلقای قریش به حاکمیت بازگشتند و شعارهای جاهلیت را بازگرداندند؛ توحید را‌ بـه‌ شــرک‌، برابری را به ستم ، برادری‌ را‌ به‌ توحش و دوستی را به دشمنی آمیختنـد کـه بسـیار پیچیـده بود. دو طایفه در این برگشت قهقرایی سهیم بوده اند: اموی ها‌ و خوارج‌ . وهابیـان‌ امـروزی نماینـدگان امویـت قـریش و خـوارج انــد. لـذا بــا‌ تجربیـات‌ گذشـته در دشمنی هایشان مـرزی را نـمی شـناسند، چون بـه مفهـوم اسـلام تسـلیم نیسـتند؛ شعارشـان تکفیر، عملشان کشتار مسلمانان‌ و زندگی‌ شان‌ چپاول اموال آن ها است . آن ها مسـلمان ها را‌ مـشرک مـیگویند و بـرادر نمی داننـد تـا حـق برابـر قائـل باشـند. مـعنـای مـحبـت اسـلامی برایشان مفهوم نیسـت تـا مسـلمان‌ ها‌ را‌ دوسـت داشـته باشـند. در بادیـه های کفـر و نفـاق روییده اند و در‌ سرزمین‌ قساوت و قرن شـیطان پرورش یافـته انـد و از عاطفه دینی محروم اند. اسلافشان به نـدای توحیـد بیسـت‌ وســه‌ سـال‌ «نـه » گفتنـد و در ایـن مـدت بـا رسـول الله (ص )بی وقفه جنگیدند. پس از‌ رحلت‌ آن‌ حضرت ص در برابر مسـلمانان ایسـتادند و تا کنون بر مـواضع قـریشی و خوارجی اجداد خویش پای‌ می‌ فشارند‌ و آن را خطا نمی داننـد، لذا با افتخـار خـود را ســلفی مـی خواننـد. از‌ ایـن‌ رو جـوهر وهابیـان از خصـومت جاهلانـه و دشمنی ناصبانه تشـکیل یافتـه اسـت . آن هـا‌ خصـومت‌ ورزی‌ را از اسـلاف خـویش بــه ارث بـرده انـد و به آن وفادارند. از این رو‌ با‌ مسلمان ها دشـمنی دیرینـه دارنـد و در مقابـل بـا کفـار دوسـت هـستند و بـه آستان‌ آنان‌ مهر‌ می ورزند و به اطاعت آنـان افتخـار میکننـد. آن هـا درقرون متمادی بـا وصـلت‌ و هـم‌ دستی کفار ضـربات شـدید و نابودکننـده ای بـر پیکـر اسـلام زده اند. چنن‌ که‌ در‌ سده های اخـیـر در مـنـاطق حجـاز بـا کمـک یهـود اتبـاع اهـل سـنت را مجبور کردند‌ به‌ دین‌ وهابیت گـردن نـهند.

از ایـن رو در مـنـاطق دیگـر بـرای مقابلـه بـا‌ اهـل‌ سـنت شـیوه های مختلفـی در پـیش گرفته اند تا به هـدف نـابودی پیروان مذاهب دست یابند‌. مقاله‌ حاضر به شیوه های خصـمانه وهابیت علیه اهل سـنت در دو بـخش‌ آشـکار‌ و پنهانی میپردازد.

جاوید منتظران | ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۴