وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

از جمله موضوعاتی که مقام معظم رهبری به مناسبت های مختلف در بیانات چند سال گذشته شان به تشریح و تبیین ابعاد آن پرداخته اند ؛موضوع تکفیر در جهان اسلام است، تا جایی که این بزرگوار نسبت به چگونگی برخورد با این پدیده شوم، رهنمودها و دستوراتی نظیر تشکیل یک حرکت علمی عظیم در برابر آن، ارائه نموده اند،
لذا با نظر به اهمیت این مساله در عصر حاضر و در راستای عمل به دستور مقام معظم رهبری نسبت به تشکیل یک نهضت علمی علیه تفکرات تکفیری ؛ بر آن شدیم تا نسبت به این عامل شوم و تفرقه انگیز و غیر اسلامی، مطالبی علمی ، متقن و معتبر را تهیه و در این وبلاگ به جهت افزایش آگاهی مسلمانان ( شیعه و سنی) ارائه نماییم.ان شالله که بتوانیم در راه مقابله با عوامل واگرا و تفرقه انگیزدر جهان اسلام از جمله تکفیری ها و نیز حفظ وحدت ،تقریب مذاهب اسلامی و شکل گیری امت واحده ی مدنظر پیامبر (ص) قدمی مطلوب برداشته باشیم.
جاوید منتظران

نویسندگان

۱۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۱ شهریور۲۲:۵۷

11 سپتامبر و شکل گیری بزرگترین گروههای تروریستی

مردم آمریکا در حالی یاد قربانیان ماجرای یازدهم سپتامبر را در شانزدهمین سالگرد این حادثه ، گرامی می دارند که مردم عراق ، سوریه ، یمن و افغانستان در حال از دست دادن جانشان به دلیل سیاستهای دولتهای آمریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر هستند.

تروریسمی که شانزده سال پیش جورج بوش رئیس جمهوری سابق آمریکا ، مدعی پرچمداری مبارزه با آن در سراسر جهان شد ، امروز در ابعاد وسیع و به سابقه ای ، مردم کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را به قتلگاه کسانده است. در نتیجه سیاستهای دولت آمریکا ، گروههای افراطی و تروریستی متعددی در جهان شکل گرفته که امنیت را در ابعاد جهانی به خطر انداخته است.

ملتهای خاورمیانه بیش از مردم دیگر نقاط جهان، درگیر جریانهای تروریستی شدند. در حوادث یازدهم سپتامبر 2هزار و977 نفر کشته شدند ، اما مردم مسلمان کشورهای خاورمیانه ، روزانه بیش از این تعداد قربانی می دهند. تروریستها در یازدهم سپتامبر 2001 با طراحی عملیات تروریستی پیچیده و مشکوک  2977 تبعه آمریکا را به کام مرگ فرستادند. مردم آمریکا در اثر این حادثه دچار شوک ، حیرت و نگرانی شدند.

حوادث یازدهم سپتامبر در تاریخ آمریکا بی سابقه بود. مردم آمریکا حق داشتند نگران امنیت روانی و جانی خود باشند. دولت آمریکا پس از این حادثه اقداماتی انجام داد تا آرامش و اطمینان آمریکایی ها به توانایی دولت آمریکا در مقابله با هر گونه تهدید امنیتی را ، احیا کند.

مردم آمریکا فرصت یافتند که بعد از فروریختن برجهای دوقلوی نیویورک ، ثبات و آرامش روانی خود را بازیابند و زندگی در آمریکا روال عادی گرفت. اما دولت آمریکا با سیاستهای یکجانبه خود پس از حوادث یازدهم سپتامبر ، امنیت و ارامش روحی و جسمی را از صدها میلیون مسلمان در اقصی نقاط جهان به خصوص مسلمانان خاورمیانه گرفت .

پس از این حادثه دولت آمریکا با کمک صنعت فیلم سازی هالیوود و وشبکه های رسانه ای، اسلام و مسلمانان را مروج خشونت و افراط گرایی و تروریسم معرفی کرد . این تبلیغات در اذهان اکثریت مردم غرب که از آموزه های صلح طلبانه و عدالت بخش اسلام بی اطلاع هستند ، تاثیر زیادی گذاشت.

درحالی که پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) آنقدر رئوف و مهربانند که پیامبر رحمت خوانده می شوند. اسلام با چنین پیامبری چگونه می تواند مروج خشونت و افراط گرایی باشد ؟ این تبلیغات ضد اسلامی و اسلام ستیزانه در واقع تلاشی برای زمینه سازی دولت جنگ طلب آمریکا برای حمله به افغانستان و عراق بود.

گویی امریکا از سالها قبل برای این حمله ، برنامه ریزی کرده است. همین مسئله باعث شد بسیاری از صاحب نظران و رصد کنندگان تحولات آمریکا ، در روایت رسمی دولت آمریکا از چگونگی وقوع حادثه یازدهم سپتامبر ، ابراز تردید کنند. تردید کنندگان در چگونگی حمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک و ساختمان پنتاگون مدارک و شواهد متقنی را در اثبات فرضیه های خود مطرح کردند.

 

در اینجا در صدد واکاوی روایات مختلف از چگونگی وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و نقش دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در این زمینه نیستیم. در این زمینه زیاد گفته و شنیده شده است. تردید کنندگان در روایت دولت آمریکا از حادثه 11 سپتامبر ، شواهدی را از نقش دولت آمریکا در وقوع این حادثه ارائه کرده اند که نمی توان به راحتی از کنار این تردیدها گذشت.

جاوید منتظران | ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۷
۱۹ شهریور۰۳:۳۳

تفاوت میان سلفیه جهادی و وهابیون

سلفیه جهادی جریانی است، که از افکار رشید رضا، حسن البناء و سید قطب منشاء گرفته است و پیدایش آن در مصر بوده است.[1] اما وهابیت جریانی است، که از افکار محمد بن عبدالوهاب سرچشمه می‌گیرد. این جریانات اگر چه هر دو از فرق سلفیّت هستند و از اندیشه‌های ابن تیمیه حرانی بهره می‌برند و از این نظر، به هم شباهت دارند، ولی از نظر فکری با یکدیگر اختلاف دارند. جنبش سلفیه جهادی، اساس رویکرد سیاسی خود را مبارزه با حاکم ظالم ولو در قالب کشورهای اسلامی می‌داند، ولی اولویت درجه یک خود را مبارزه با یهود و آمریکا و دول غربی می‌داند. اما وهابیت دشمن درجه یک خود را شیعه معرفی می‌کند. سلفیه جهادی در صدد ایجاد حکومت اسلامی است و حکومت حاکمان سکولار را نمی‌پذیرد، ولی وهابیون حکومت آل سعود را پذیرفته و از آن حمایت می‌کنند.[1] هر چند در سال‌های اخیر این دو جریان از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند.
به‌عنوان مثال در دوران معاصر با ورود اندیشه‌های سید قطب به عربستان، جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که ترکیبی از افکار وهابیت و سید قطب است. محمد قطب برادر سید قطب اندیشه‌های او را وارد عربستان کرد و جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که منتقد محافظه‌کاری وهابیت سنتی است و اطاعت بی‌چون و چرا از حاکمان سعودی را نمی پذیرد.[2] این جریان هم‌اکنون با نام «قطبیه» یا «سروریه» در عربستان شناخته می‌شود.[3]
از مهم‌ترین این افراد می‌توان به سلمان العوده، سفر الحوالی و عائض القرنی اشاره کرد، که از شاگردان «بن باز» و «سید قطب» محسوب می‌شوند. آن‌ها بین این دو تفکر جمع کرده‌اند و اکنون پایگاه مردمی خوبی در میان سلفی‌های جهان دارند. این افراد، منتقد آل سعود هستند و به نوعی وهابی‌های منتقد عربستان سعودی محسوب می‌شوند.[4]
هر چند این دو فرقه در برخی از موارد، با یکدیگر اختلافات اساسی دارند و بر علیه یکدیگر کتاب‌های زیادی نوشته‌اند، ولی متأسفانه در افراط و تکفیر شباهت به هم دارند. هرچند دکتر عصام العماد معتقد است که این دو جریان (اخوان المسلمین و وهابیت) با یکدیگر هیچ تشابهی ندارند. او می‌گوید: «هیچ‌گونه ارتباطی میان اخوان المسلمین و وهابیت، میان رهبران اخوان المسلمین و افرادی مانند جهیمان و اسامه بن لادن و ظواهری وجود ندارد.».[6]

پی‌نوشت:

[1]. روند شکل‌گیری «سلفیه جهادی»
[2]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص48.
[3]. نعیمیان، ذبیح الله، جریان نو سلفی‌ها در دوران معاصر، مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 11،ص91-118.
[4]. موسس این جماعت فردی به نام محمد سرور بن نایف زین العابدین بود. او عضو اخوان المسلمین دمشق بود و در آنجا با افکار سید قطب آشنا شد. در 1965 وارد عربستان شد و به ترویج افکار سید قطب پرداخت و جماعت سروریه را تشکیل داد. عبدالغنی عماد،الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی، بیروت، مرکزالدراسات الوحده العربی، ج2، ص2351-2359.
[5]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص47.
[6]. مصاحبه با دکتر عصام العماد شیعه مستبصر، وبلاگ اسماعیلیه نیوز، «تفاوت وهابیت تعلیمی با وهابیت تکفیری».

نویسنده: مجتبی محیطی،پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

جاوید منتظران | ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۰۳:۳۳
۱۸ شهریور۰۰:۴۴

انگیزه ها، اهداف و تاکتیک های غرب از سیاه نمایی علیه اسلام و ایران

 

از مهم‌ترین اهداف و دلایل ایران هراسی و شیعه هراسی می‌توان به جلوگیری از الگو شدن ایران اسلامی برای کشورهای منطقه و تهدید جلوه دادن مذهب تشیع ، جلوگیری از ایجاد ترتیبات امنیتی منطقه‏ ای با مشارکت ایران و تلاش برای ایجاد تغییرات در ساختار و یا رفتار ایران و ایجاد اختلاف در جامعه اشاره کرد.

در دهه‏ های اخیر به‌خصوص پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 میلادی رفتار آمریکایی‏ها با مسلمانان به شدت تبعیض‏ آمیز شده است. پس از حوادث 11 سپتامبر 700 هزار مسلمان مورد بازجویی قرار گرفتند؛ در حالی که اسلام در آمریکا پس از مسیحیت، یهودیت و بوداییسم چهارمین دین محسوب می‌شود. مسلمانان بیشترین پراکندگی مذهبی را در آمریکا دارند؛ اما بعد از حوادث 11 سپتامبر نفرت نسبت به مسلمانان در آمریکا افزون شد.

کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا در بین نیروهای نظامی خود نیز به‌شدت اسلام هراسی و نفرت از اسلام را ترویج می‌کنند.

اقدامات غربی‏ها برای تهدید نشان دادن دین اسلام در اذهان عمومی ملت‏هایشان در سال‌های اخیر رشد بیشتری داشته و تروریست‏های تکفیری در منطقه هیزم آتش اسلام هراسی را افزون کرده‌اند. جریان اسلام هراسی و ایران هراسی غرب بصورت منظم و هدفمند تا حدود زیادی بر فکر و اندیشه غربی‌ها تأثیر گذاشته است. بر اساس یک نظرسنجی تنها 37 درصد آمریکایی‌ها دیدگاه مساعدی نسبت به اسلام دارند. طبق نظرسنجی یک مؤسسه آمریکایی، 22 درصد از آمریکایی‌ها نمی‌خواهند همسایه آنها یک مسلمان باشد. طبق این نظرسنجی در سال 2011 میلادی اسلام هراسی یا آنچه که به‌عنوان «ترس اغراق آمیز، نفرت و دشمنی نسبت به اسلام و مسلمانان» نامیده می‌شود، در دهه گذشته به‌شدت رشد یافته است. به‌عنوان مثال صدها نظامی در یک دوره از عملیات‌ نظامی برای مقابله با آنچه که رادیکالیسم اسلامی می نامند، ثبت‌نام کرده‌اند و مشغول کسب آموزش در این زمینه هستند.  

در واقع می‏توان گفت که یکی از اهداف و انگیزه‌های غرب از اسلام هراسی منفور نشان دادن دین اسلام در اذهان ملت‌های غربی است .

غرب با ابزار رسانه و استفاده از تروریسم رسانه‌ای بسیاری از واقعیت‌ها را واژگون نشان می دهد.

غرب در این جریان القایی اسلام را عامل اصلی تروریسم معرفی می کند و با این وسیله به اسلام هراسی دامن زده و علت اصلی تروریسم را نه حکومت‌های دیکتاتور و استفاده ابزاری قدرت‌ها از تروریست‌ها در مقابل رقبا، بلکه اسلام و آموزش‌های آن معرفی می کند .

در این راهبرد غرب با سوار شدن بر موج ابزار انزجار افکار عمومی جهانیان از عملیات‌های تروریستی سال 2001 میلادی و مسلمان بودن آنها،‌ اسلام و تروریسم را در کنار یکدیگر قرار داد تا افکار عمومی ملت‌ها را نسبت به اسلام بدبین نموده و دین مبین اسلام را منفور جلوه دهد.

در این راستا یکی از اهداف و انگیزه‌های غرب از اسلام هراسی جلوگیری از به چالش کشیده شدن فرهنگ لیبرال دموکراسی توسط اسلام و فرهنگ اسلامی است. در دوران دوقطبی علاوه بر مسابقات تسلیحاتی که بین شرق کمونیسم و غرب لیبرالیسم وجود داشت، دو قطب سعی داشتند تا فرهنگ دیگری را نیز مغلوب و مرعوب نمایند. با فروپاشی بلوک شرق در اوایل دهه نود میلادی،‌ غرب بر این باور بود که دیگر هیچ فرهنگی در مقابل فرهنگ لیبرال دموکراسی توانایی مقابله ندارد . برخی نظریه‏ پردازان این مکتب از پایان تاریخ هم سخن گفتند و بیان کردند که فرهنگ لیبرال دموکراسی به‌عنوان فرهنگ نهایی بشر مورد پذیرش قرار گرفته و دیگر از سوی هیچ فرهنگی به چالش کشیده نخواهد شد. اما تحولاتی در ادامه رخ داد و برخی دیگر از نظریه‌پردازان غربی همانند ساموئل هانتینگتون با مطرح نمودن نظریه «برخورد تمدن‌ها» این دیدگاه را رواج دادند که فرهنگ و تمدن اسلامی قصد به چالش کشیدن فرهنگ و تمدن غربی را دارد.

در این راستا پیروزی انقلاب اسلامی در اوایل دهه هشتاد میلادی و افزایش روز افزون نفرت از غرب در طول دهه‌های گذشته،‌ سبب شکل‏گیری موج دیگری از بیداری اسلامی در اواخر دهه اول قرن جاری گردید . این تحول و برخی وقایع دیگر غرب را به‌طور جدی به چالش کشید.

تحلیلگران سیاسی معتقدند غرب برای جلوگیری از به چالش کشیده شدن فرهنگ لیبرال دموکراسی ، اسلام را دینی ایستا،‌ فاقد ارزش‌های مشترک با سایر ادیان و طرفدار خشونت معرفی می‌کند . القای این نگرانی از سوی غرب که فرهنگ اسلامی از چند جهت قصد به چالش کشیدن فرهنگ لیبرال دموکراسی غرب را دارد،‌ باعث ایجاد انگیزه بیشتر برای افزایش اسلام هراسی در بین جوامع غربی شده تا با موج اسلام‌خواهی مقابله و بزعم خود مانع از افزایش شمار مسلمانان در غرب شوند.

جاوید منتظران | ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۴
۱۶ شهریور۱۸:۴۰

 

اقدامات خشونت آمیز گروه های تکفیری، عامل شتاب دهنده اسلام هراسی در دنیا

 

پدیده هراس از اسلام از زمان ظهور دین اسلام سابقه داشته است و می توان گفت این پدیده در تاریخ کهن ریشه دارد که سرشار از سلسله درازی از روابط نا آرام میان غرب و اسلام است و در طی این روابط ناآرام، هراس از اسلام در ذهنیت غربی تثبیت شده و موجب شده اسلام را آنچنان خطری جدی بنگرند که تهدید کننده کشورهای غربی است.

گسترش اسلام در قرن اولیه هجرت (قرن هشتم میلادی)، از ایتالیا و فرانسه گرفته تا اسپانیا، نوعی هراس از مسلمانان در جهان مسیحیت به وجود آورد. همین تجربه ها بود که تخم ترس از اسلام را در ذهنیت غربی کاشت و موجب پرورش گرایش بیمارگونه ای در آن گردید که بر رابطه اش با جهان اسلام حاکم شد.

ورود مسلمانان به اروپا در طول تاریخ موجی از ترس و وحشت را برای اروپا به وجود آورد؛ ترس از اینکه اگر مسلمانان در مقیاس وسیعتر به سرزمین های مسیحیان دست یابند چه حوادثی به وقوع خواهد پیوست.عامل دیگر در شکل گیری اسلام هراسی در فرایند تاریخی ناشی از اقدامات برخی به اصطلاح خاورشناسان غربی می باشد. همواره برخی از پژوهش گران غربی با عنوان مستشرق یا خاورشناس به تحقیق، نقد و بررسی علمی در موضوعات اسلامی پرداخته اند.

در همین راستا هیچ گاه نمی توان از غرض ورزی ها، خیانت ها، تحریف ها، تهمت ها و خلاف واقع گویی های بعضی از آنان چشم پوشی کرد.

خلاف واقع گویی هایی مانند: اسلام چیز تازه ای نیاورده و هر چه دارد از ادیان پیشین گرفته است، اسلام ناسازگار با علم و دانش و مظاهر تمدن است، نسبت دادن شهوت پرستی به دین اسلام، شخصیت نداشتن زنان در دین اسلام، مخالف تمدن و تجدد بودن اسلام، اسلام دین بردگی است، اسلام دین باج بگیران و آیین جمود افکار و اندیشه هاست و … بیش از همه عوامل، در خراب کردن چهره واقعی اسلام مؤثر بوده است.

عامل مهم دیگری که به عنوان دلیلی برای گسترش اسلام هراسی و در پی آن اسلام ستیزی، در جوامع اروپایی مطرح است، اهمیت پیدا کردن اسلام به دلیل مهاجرت، افزایش زاد و ولد میان مسلمانان اروپا و گرویدن روز افزون به اسلام صورت گرفته است.

همچنین افزایش تعداد مسلمانان در اروپا باعث قدرتمند تر شدن صدای سیاسی آنان در آینده می شود و دولت های اروپایی مجبور می شوند نظرات و دیدگاه های آنان را نیز در سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های خود لحاظ کند.

امروزه پدیده اسلام گرایی با عناوین مختلف اسلام سیاسی، بنیادگرایی، افراط گرایی و حتی تروریسم و مانند آن در ادبیات غرب یکسان و به یک معنا مورد استفاده قرار می گیرد.

فعالیت ها و اقدامات گروه های افراطی و تند رو به نام اسلام و به اسم جهاد و خرابکاری ها و بمب گزاری های متعدد این گروه ها در مناطق مختلف باعث بدنامی و خدشه دار شدن اسلام و چهره مسلمانان در اروپا شده است.

علاوه بر این اعمال غیر متمدنانه و غیر اسلامی، تحلیل و تفسیری که این گروه های تند رو از اسلام ارائه می دهند نیز باعث شده برخی اسلام را دینی به دور از فرهنگ و تمدن و دین جنگ و ترور معرفی کنند.

نقشی که رسانه ها، احزاب سیاسی بیگانه ستیز و برخی از سیاستمداران تندرو و نیز برخی از اندیشمندان و نخبگان فکری در اروپا در گسترش اسلام هراسی و در نهایت اسلام ستیزی در این قاره داشته اند بسیار قابل توجه است.

لذا فعالیت این گروه ها در جوامع اروپایی در گسترش پدیده اسلام هراسی و اسلام ستیزی تأثیر بسزایی در افکار عمومی جوامع خود بر جای گذارده است، که این امر منجر به ایجاد شرایط سخت و نامناسب برای برخی از ساکنان مسلمان در جوامع اروپایی گردیده است.

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۴۰
۱۶ شهریور۱۸:۲۹

دلائل قدرت یابی جریان های تکفیری در یک دهه اخیر

مهم ترین عامل قدرت یابی جریان های تکفیری بدون هیچ شک و شبهه ای، حضور نظامی آمریکا در منطقه در یک دهه اخیر است. بر اساس تفکر سید قطب، همه مشکلات ما از جاهلیت قرن بیستم است و جاهلیت قرن بیستم چیزی به غیر از فرهنگ غرب و دموکراسی و اومانیسم نیست. حال یک دهه است که آمریکا با تمام توان حتی به صورت نظامی - آمده است تا این فرهنگ را در منطقه نهادینه کند. حال وظیفه یک مسلمان متدین غیرتمند چیست؟ جنگ و جهاد علیه آنان و مسببان و کمک کنندگان به آنان در منطقه.

در نگاه القاعده، آل سعود هم مثل بقیه حاکمان اسلامی، کافر است و فرقی میان آل سعود و دیگر حکومت ها نیست؛ اما حکومت شیعه عراق رسما با کمک آمریکا به سر کار آمده و باید با او مخالفت کرد. ثانیا در طول تاریخ همیشه حکومت عراق در دست اهل سنت بوده و امروز هم چون زمان حمله هلاکوخان مغول به بغداد به همراهی خواجه نصیر الدین طوسی شیعه، یکبار دیگر آمریکای کافر با همدستی شیعه کافر و مشرک به فتح بغداد دست زده و وظیفه هر مسلمانی است که نگذارد این پیمان میان شیعه و آمریکا تحقق عملی پیدا کند، لذا همه مسلمانان - حتی با عملیات انتحاری باید جلوی این هم پیمانی را گرفته و از تکرار تاریخ جلوگیری کنند. حضور آمریکا در افغانستان باعث گردید که بسیاری از جوانان جماعه التبلیغ که به تبلیغ مذهب دیوبندی مشغول بودند و کاری به سیاست نداشتند، جذب گروه های تکفیری شده و احساس کنند امروز دیگر با تبلیغ نمی توان جهان اسلام را از ورطه سقوط نجات داد، لذا به جریان های تکفیری پیوسته و وزنه این جریان ها را سنگین تر می کنند.سقوط مرسی از حکومت در مصر باعث گردید که گروههای جهادی عزم خود را بیشتر جزم کرده و تصور کنند تنها راه باقیمانده برای احقاق حق خود، فقط جهاد و مبارزه مسلحانه است. یقینا سقوط مرسی به گسترش افکار سلفیه جهادی و گروههای تکفیری کمک کرد. اگر این اتفاقات در کشورهای دیگر مثل تونس و لیبی هم بیفتد و افراد سکولار در راس امور قرار گیرند، یقینا به قدرت یابی جریان های سلفی کمک خواهد نمود مسئله سوریه از دیگر اموری است که باعث گسترش تفکر تکفیریها گردید. با فتواهای جهاد از سوی افرادی مثل دکتر یوسف قرضاوی که به رهبر معنوی اخوان المسلمین یا فقیه اخوان معروف است، بسیاری از جوانان تند اخوانی و غیر اخوانی به سوریه رفته و جذب گروههای تکفیری در سوریه شدند و بعد از اختلاف داعش با جبهه النصره، عده ای از همین جوانان، اکنون در کنار داعش به مبارزه مسلحانه با حکومت عراق می پردازند و نمی دانند که به جنگ مذهبی دامن زده و در زمین آمریکا بازی می کنند. بنابراین می توان به صراحت بیان کرد که علت اصلی قدرت یابی جریان های تکفیری در یک دهه اخیر، حضور آمریکا در منطقه است. پس بلندتر از قبل باید فریاد زد: مرگ بر آمریکا.

 

منبع: دکتر مهدی فرمانیان،چیستی و چرائی شکل گیری جریان های تکفیری و دلائل قدرت یابی آنها در دهه اخیر

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۲۹
۱۶ شهریور۰۱:۱۲

نقش ابن تیمیه در رشد تکفیر در عصر کنونی جهان اسلام

جهان اسلام تا سده هفتم هجری و پیش از ابن تیمیه کمتر دچار شدت تکفیر و نفی یکدیگر از سوی عالمان اسلامی بوده است. ابن تیمیه حرانی، فقیه و عالم حنبلی مذهب جهان اسلام در قرن هفتم هجری که در دوران ضعف و پراکندگی حاکمیت سیاسی جهان اسلام و همزمان با حمله سپاهیان مغول به سرزمینهای اسلامی و فتح ممالک اسلام بدست لشکر کفر، در سرزمین شام رشد یافت، با برداشت و تفسیر خاص خود از قران و احادیث، نقش بسیار مؤثری در تشدید اختلافات درونی جهان اسلام و طرد و تکفیر سایر فرقه ها و مذاهب اسلامی ایفا نمود. ضدیت با عقل و فلسفه و برداشت ظاهری از متون مقدس اسلامی در کنار برخورد خشن با همه آنهایی که مثل او نمی اندیشیدند، جهان اسلام را در اوج بحران و منازعات ناشی از حمله مغول دچار چند دستگی کرد.

با مطالعه و بررسی افکار و عقاید برخی ازگروه ها و جریانات اسلامی فعال در عرصه اندیشه و عمل سیاسی در ممالک اسلامی نظیر القاعده و داعش و سایر گروه هایی که بعد از وقایع موسوم به بهار عربی در سرزمین های اسلامی خاورمیانه و شمال افریقا در راستای کسب قدرت و اداره جامعه بر مبنای برداشت و تفسیر خود از آموزه های اسلامی و در نهایت تشکیل حکومت اسلامی مورد نظر خود فعالیت میکنند، به این نتیجه میرسیم که شباهت های زیادی بین آرا و افکار و استراتژی های این گروه ها با آرای ابن تیمیه حرانی به چشم میخورد. جزم اندیشی و تمامیت خواهی، نفی و تکفیر سایر گروه ها و فرقه های اسلامی و غیراسلامی، مبارزه خشن و انجام کشتار و عملیات غیر انسانی و برخورد خارج از عرف با بقیه، برداشت ظاهری از متون دینی، مخالفت با عقل و فلسفه، نفی تکثرگرایی و پلورالیسم، ایجاد واگرایی در سطح جوامع اسلامی، عدم تلاش برای ایجاد همگرایی بهینه و همزیستی مسالمت آمیز گروه ها و فرقه های مختلف اسلامی، مبارزه با اصول و قواعد پذیرفته شده ساختار روابط بین المللی و ... تنها بخشی از شباهت های گروه های مذکور با افکار ابن تیمیه حرانی میباشد. تأکید فراوان هر کدام از این گروه ها بر حقانیت روش و منش خود و پیوند دادن آن با آیات قرآنی و احادیث نبوی، بیش از پیش جهان اسلام را در دوران حساس کنونی گرفتار تنشها و منازعات درون گروهی کرده است، به طوری که در بیشتر کشورهای اسلامی، ناآرامی و فضای پرالتهاب آشوب و کشمکش عقیدتی و مذهبی مشاهده می شود.

 

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۲
۱۶ شهریور۰۱:۱۱

ابن تیمیه رهبر علی الاطلاق تکفیری ها:

یقینا رهبر تمام جریان های تکفیری ابن تیمیه است و بدون او این جریان ها، بی معناست. وی در سال 664 قمری در خانواده ای حنبلی - اصحاب حدیثی متولد شد. او در خاندانی  بزرگ شد که از قدیم مخالف فلاسفه و عرفا و صوفیان بودند و تاریخ اصحاب حدیث پر است از کشمکش های آنان با اشاعره و صوفیان. بنابراین مخالفت ابن تیمیه با آنان تازگی نداشت؛ آنچه تازگی داشت اجتهادهای جدید او بود. وی با تضییق در مفهوم سلف و تفسیر جدید از حدیث خیرالقرون، مکتب سلفیه  را تاسیس کرد.

 

 ابن تیمیه با توسعه مفهوم عبادت، بسیاری از عقاید و اعمال مسلمانان، به ویژه احترام به قبور را از مصادیق شرک دانست و فاعلانش را از مسلمانی خارج و متهم به کفر و شرک کرد. ابن تیمیه در آثارش صدها بار، بلکه هزاران بار از الفاظ تداعی کنندة تکفیر استفاده کرد. بر اساس بررسی مجموعه آثار ابن تیمیه، وی 917 بار از لفظ کافر، 892 بار از لفظ  یقتل، 829 بار از لفظ مرتد، 219 بار از لفظ یستتاب، 97 بار از لفظ حلال الدم و 97 بار از لفظ «وجب توبته و الا قتل» استفاده کرده است و اگر به صورت دستی جست وجو شود، موارد بسیار بیشتری یافت می شود.

 

 وی با حرام دانستن تقلید از ائمه اربعه و اعتقاد به انفتاح باب اجتهاد، خود را مجتهد مطلق دانست و حتی فتوا داد که تقلید از ائمه اربعه کفر و ارتداد است. همین مسئله باعث گردید که امروزه، در نگاه پیروانش، تقلید حرام باشد و مجتهدانی، مثل: اسامه بن لادن و زرقاوی ظهور کنند که از اسلام چیزی نمی دانند، اما به راحتی فتوا به کفر و قتل می دهند. در کنار حرمت تقلید، فتاوای نادرِ دیگری از ایشان صادر شد که باعث تفرقه در جهان امروز است. یکی از آن ها، جواز مقابله با غازان خان حاکم مغولِ مسلمان شده، بود که با اندیشه سیاسی اهل سنت ناسازگار است، همین فتوا امروزه مستمسک گروه های جهادی برای مقابله با حاکمان سرزمین های اسلامی و ترور مخالفان شده است. به عبارت دیگر اولین فردی که مجوز جهاد علیه حاکم مسلمان را صادر کرد، ابن تیمیه است و امروزه جهادی ها با تمسک به فتواهای جهادی ابن تیمیه به کشتار مسلمانان دست می زنند. 

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۱
۱۴ شهریور۱۸:۰۶

آیا در زمان محمد بن عبد الوهاب علما با او به مقابله برخاستند؟

 

پاسخ

مشهور ترین علمایی که با محمد بن عبد الوهاب هم عصر بودند و به مقابله با او برخاستند و در نقد افکار او کتاب نوشتند عبارتند از:

 

1- سلیمان بن سحیم حنبلی نجدی (1130-1181ق): وی فقیه و اهل ریاض بود. او فقیه حنبلی، فاضل، نکته سنج، اهل تحقیق و تتبع بود که پس از استیلای وهابیت بر ریاض به شهرک زبیر رفت و در همان جا درگذشت. شیخ محمد او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، محکوم کرد و با بکار بردن واژه سیاه، در مذمت او افراط کرد وبه وی ناسزا گفت.

 

2- سلیمان بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (م. 1208ق): وی برادر تنی شیخ محمد است که از دانش بالاتری نسبت به وی برخوردار بود. او فقیه حنبلی و از قضات و علمای معتدل نجد است که در عیینه متولد شد و در زمان حیات پدرش در حریملاء تحصیل کرد و قاضی آن شهر بود. او پس از سقوط حریمله به دست وهابیان به سدیر رفته، بیش از سی سال در آنجا  ماند. سلیمان بعد از گسترش یافتن دامنه دعوت شیخ به مرکز نجد، با اکراه به درعیه آمد و به اجبار حدود هیجده سال در درعیه  ماند. و این شایعه که او از عقایدش دست برداشت، صحیح نیست و او تا لحظه مرگ بر عقاید خود ثابت قدم بودو فقط نسبت برادری او با شیخ او را از قتل نجات داد. کتاب وی با نام الصواعق الالهیهکه در رد دیدگاه های برادرش نوشته شده، از قویترین ردیه هایی است که علیه وهابیت نوشته شده است و مخالفان وهابیت بارها آن را در هند، مصر و ترکیه چاپ کرده-اند.

 

3- محمدبن عبدالرحمن بن عفالق حنبلی احسائی (1100-1164ق): از علمای بزرگ حنبلی و فقیه فاضلی است که کتاب هایی درباره فقه و علم نجوم نوشته است. او عامل جدا شدن عثمان بن معمر، امیر عیینه، از شیخ محمد بود و کتابی با نام «تهکم المقلدین فی مدعی تجدید الدین» در رد محمدبن عبدالوهاب نگاشت. شیخ محمد او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، متهم کرد.

 

4-عبدالله المویس (م. 1175ق): فقیه اهالی حرمه در نجد است. نام او عبدالله بن عیسی تمیمی مشهور به مویسی و از بزرگترین شیوخ اهل نجد است. او به شام رفته، نزد علامه سفارینی که به اعتراف شیخ محمد از بزرگ ترین علمای نجد بود، کسب علم کرد. او همان کسی است که توانست عبدالله بن سحیم، از حامیان شیخ، و بسیاری از مردم را از حمایت او بازدارد. از این رو، شیخ بر او غضب کرد و او را متهم کرد به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود. او سرانجام بر اثر وبا در شهر حرمه در گذشت.

 

5-عبدالله بن محمدبن عبداللطیف احسایی: یکی از اساتید شیخ محمد و از سرسخت ترین مخالفان مسلک وی است. او کتابی با نام «سیف الجهاد لمدعی الاجتهاد» در رد محمدبن عبدالوهاب نوشت.

 

6- محمدبن عبدالله فیروز احسایی (م. 1216ق): خاندان فیروز جزء تمیمی های وهبه از قبیله شیخ محمد است. ابن فیروز، پدر و پدربزرگش از علمای حنابله بودند. او یکی از اساتید محمدبن عبدالوهاب به شمار می رود و بعد از استیلای وهابیت بر احساء به بصره رفته، علمای بصره از او به گرمی استقبال کردند. او جایگاه رفیعی نزد سلطان عثمانی داشت و با تمام نیرو با شیخ محمد به مخالفت برخاست. مخالفت او به دلیل جایگاه علمی او در حوزه های مختلف علوم شرعی، بسیار تأثیر گذار بود. او کتابی با نام «الرساله المرضیة فی الرد علی الوهابیة» در رد محمدبن عبدالوهاب نوشت. شیخ او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، متهم کرد.

 

7- محمدبن سلیمان کردی (م1194ق): وی در شام متولد شد و پس از عزیمت به مدینه منوره، مفتی مذهب شافعیه گردید. او یکی از استادان محمدبن عبدالوهاب بودو ازمخالفان دعوت به وهابیت به شمار می آید و ردیه‌هایی با نام مسائل و اجوبهو ردود علی الخوارج علیه شیخ نگاشت.

 

8- مربد بن احمد تمیمی (م1171ق): وی از علمای بزرگ نجد است که در نجد وشام کسب علم کرد و منصب قضاوت در حریملاء را به عهده داشت و در سفر به صنعاء با علامه محمد امیر صنعانی ملاقات کرده. صنعانی در قصیده ای شیخ و دعوت او را ستوده بود، اما شیخ مربد با اینکه خودش صنعانی را با کتاب های شیخ آشنا کرده بود، وی را قانع می کند تا از آن قصیده اعلام برائت کند وصنعانی با سرودن قصیده ای دیگر، آن قصیده را نقض و از دیدگاه اول خود اعلام برائت می کند.وهابیان به دلیل جایگاه علمی صنعانی تلاش کرده اند در انتساب آن به او تشکیک ایجاد کنند اما قصیده وی مستند و در دیوان صنعانی موجود است و بسام، حمد جاسر و دیگران انتساب آن را به صنعانی تایید کرده اند. و سرانجام مربد بن احمد در شهرک رغبه به دست وهابیان به قتل رسید.

 

همچنین برخی دیگر از مخالفان او عبارت ند از: عبد الله بن احمد بن سحیم (م1175ق)، محمدبن علی بن سلوم (م1126ق)، عثمان بن منصور ناصری (م1282ق)، عثمان بن سند بصری (م1250ق)، سیف بن احمد عتیقی (م1189ق)، صالح بن عبدالله صائغ (م1183ق)، عبدالله بن داود زبیری (م1225ق)، علوی بن احمد حداد حضرمی (م1232ق)، محمدبن عبدلله بن کیران مغربی (م1227ق)، محمدبن عبدالله بن حمید (م1295ق)، عبدالعزیزبن عبد الرحمن بن عدوان (م1179ق)، و حسین بن عمر شطی دمشقی (م1274ق)

جاوید منتظران | ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۰۶
۱۴ شهریور۱۷:۲۹

ویژگی‌های جریان تکفیری از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی


امروزه شاهد هستیم که  گروه‌های تکفیری با ارتکاب اقدامات وحشیانه تروریستی در کشورهای منطقه، که به مدد طراحی و پشتیبانی غرب و  به‌ویژه آمریکا و دلارهای نفتی و همچنین سیاست‌مداران خودفروخته منطقه انجام می‌شود، از یک‌سو موجب تفرقه و تعصب و برادرکشی میان مسلمانان   شده‌اند و از سوی دیگر تصویر دل‌خواه غرب از اسلام را به‌عنوان دینی متحجر و طالب خشونت به جهانیان مخابره  می‌کنند. جمهوری اسلامی ایران که به لحاظ جغرافیایی در کانون تحولات تروریسم تکفیری قرار دارد، برخلاف برخی دیگر از کشورهای منطقه که فریب شعارهای جذاب جریان‌های تکفیری را خورده بودند، از همان ابتدای شکل‌گیری این  گروه‌ها، دست پلید استکبار و مصداق اتم آن، یعنی آمریکا، را در پشتِ‌سر آن‌ها مشاهده و راه خود را رسماً از آن‌ها جدا کرد. افزون بر آن، ایران، برخلاف دولت‌های غربی که تنها ادعای مبارزه با تروریسم تکفیری را دارند، در طول سالیان متوالی همواره به همسایگانش که قربانیان اصلی اقدامات  گروه‌های تکفیری بوده‌اند، در مقابله با آن تروریست‌ها یاری رسانده است. واقعیتی که امروزه بیش از هر زمان در عراق و سوریه مشاهده می‌شود.

رهبر معظم انقلاب در مواضع و بیانات خود درباره جریان تکفیر، آن را از سه منظر بررسی کرده‌اند: ایشان در پاره‌ای از بیانات خود، چیستی و ماهیت جریان تکفیر را توضیح داده‌اند. رهبری در این‌باره معتقدند، جریان تکفیری الگویی انحرافی از اسلام است که با کمک دول غربی و برخی از دولت‌های مرتجع منطقه و با هدف معارضه با الگوی «اسلام اصول‌گرای معتدل و عقلانی»، که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به جهان عرضه شده، تجدید حیات یافته است. نکته مهم در این بخش از بیانات امام‌خامنه‌ای این است که ایشان تکفیری‌ها را عوامل اصلی دشمن می‌دانند و معتقدند دشمن اصلی کسی است که این  گروه‌ها را به‌وجود آورده است و از آن‌ها پشتیبانی  می‌کند. رهبر انقلاب در پاره‌ای دیگر از بیاناتشان درباره جریان تکفیر، به کارکردهای این جریان برای استکبار اشاره نموده‌اند. در این خصوص، می‌توان شش مورد از کارکردهای جریان تکفیر برای دشمنان اسلام را از صحبت‌های ایشان استخراج نمود. وجه دیگر جریان تکفیر که در اظهارات و بیانات  ایشان دیده می‌شود، راه‌های مقابله با جریان تکفیر است. در این بخش از سخنان، ایشان ضمن ردکردن گزینه مقابله‌به‌مثل با  گروه‌های تکفیری، راه‌حل مشکل تکفیر را ارشاد عناصر تکفیری و تحذیر قشر جوان از پیوستن به این  گروه‌ها عنوان و مأموریت آن را به علمای جهان اسلام محول  می‌کنند. رهبر انقلاب، عشق و دل‌باختگی به پیامبر اعظم را بزرگترین سرمایه مسلمانان برای اتحاد با یکدیگر در برابر جریان تکفیر می‌دانند.

رهبر انقلاب اسلامی جریان تکفیر را «از مصائب جهان اسلام»، «مژده‌ای برای دشمنان اسلام»، «ساخت دست استعمارگران» و «مزدور شیطان» می‌دانند که «کاملاً در جهت نیت‌های استکبار و صهیونیست حرکت  می‌کنند» ایشان تشکیل  گروه‌های تکفیری را در کنار جنگ‌افروزی‌ها و لشکرکشی‌های نظامی، حمایت از دیکتاتورهای فاسد و حمایت از تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی جزء جنایات آمریکا می‌دانند که از ذهن ملت‌ها پاک نخواهد شد.  مقام معظم رهبری نقش استکبار را در تحریکات ایمانى و عقیدتى براى به جان هم‌انداختن مسلمانان، امری مسلم می‌دانند که برای انسان‌های خردمند و آگاه واضح است. ایشان معتقدند خطری بزرگ‌تر از کشتار  گروه‌های تکفیری وجود دارد و آن ایجاد اختلاف و بدبینی بین شیعه و سنی است. ایشان معتقدند استکبار  گروه‌های تروریستی تکفیری مانند القاعده و داعش را با هدف مقابله  با جمهورى اسلامى و حرکت بیدارى اسلامى به‌وجود آورده است، لکن امروز شر  این  گروه‌ها دامن خود آن‌ها را گرفته است. 

جاوید منتظران | ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۲۹
۱۰ شهریور۱۹:۵۸

عقاید ابن تیمیه را میتوان در چهار بخش خلاصه کرد :

- نفی هر گونه تعقل در فهم معنای ظاهر کلام خدا و حمل آن بر معانی لُغوی:

در اصطلاح علم کلام، بخشی از صفات خدا را، صفات خبری می نامند، صفاتی که قرآن و حدیث از آن خبر داده و خرد آنرا درک نکرده است، مانند وجه  و   ید  و استواء بر عرش و نظائر آنها که قسمتی از آنها در قرآن، و برخی دیگر در حدیث نبوی وارد شده است به معنی شکی نیست که معانی لغوی این صفات، ملازم با جسمانی بودن خداست زیرا وجه به معنی صورت و ید دست واستوار به معنی استقرار و یا جلوس، از شؤون موجودات امکانی است، و خدای واجب الوجود، منزه از چنین معانی، میباشد، از این جهت همه طوائف اسلامی به جز گروه مجسمه با توجه به قرائنی که در سیاق آیات است، معانی خاصی برای این صفات مطرح میکنند، که با مراجعه به تفاسیر و کتاب های کلامی روشن می گردد

ولی ابن تیمیه اصرار میورزد که آنچه در قرآن و احادیث وارد شده، بر همان معانی لغوی و متداول عرفی باید حمل شود؛ بر همین اساس، قائل به جسمیّت خداوند متعال است و به صراحت بیان میکند، خداوند متعال دست، پا، صورت و... دارد .

- کاستن از مقامات پیامبر اکرم:

بخش دوم تفکر او عادی دانستن مقامات پیامبران و اولیای الهی است و اینکه آنان پس از مرگ، کوچکترین تفاوتی با افراد عادی ندارند، او در این راستا، مسائلی را مطرح میکند که همه یک هدف را تعقیب میکنند، و آن عادی جلوه دادن پیامبران، مخصوصاً پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اولیاء بزرگ دین است. وی بر این اساس میگوید:

1. سفر برای زیارت پیامبر اکرم(ص) حرام است.

2. کیفیت زیارت پیامبر(ص) از کیفیت زیارت اهل قبور تجاوز نمیکند.

3. ساخت هر نوع پناه و سایبان بر قبور حرام میباشد.

4 . پس از درگذشت پیامبر(ص) هر گونه توسل به آن حضرت، بدعت و شرک است.

5. سوگند به پیامبر(ص) و قرآن و یا سوگند دادن خدا، به آنها شرک میباشد.

6. برگزاری مراسم جشن و شادی در تولد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بدعت به شمار میرود.

وی با اصرار بر این عقاید، به جنگ همه میرود، و از همان زمان، و پس از آن، افکار عمومی اهل سنت بر او شورید و بارها

دستگیر و زندانی شد و ده ها کتاب بر رد اندیشه های او نوشته شد(سبحانی، 1390 : 7 - 5 .)

- انکار فضائل اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)

بخش سوم از مبانی فکری او را انکار فضائل اهل بیت پیامبر(ص) که در صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده، تشکیل میدهد وی در کتاب خود به نام منهاج السنه احادیثی که مربوط به مناقب علی بن ابیطالب(علیه السلام) و خاندان اوست را انکار میکند و همه را مجعول میداند .

مخالفت با مذاهب و فرقه های اسلامی و غیر اسلامی

ابن تیمیه در میان مسلمین با فرقه های مختلف اهل سنت و شیعیان اصطکاک و درگیری شدیدی داشت. وی با فتاوای خود و نگارش کتاب هایی علیه عقاید اشاعره، معتزله، شافعیها، حنفیها، مالکیها، صوفیه، و توهین به سران صوفیه مثل ابن عربی، امام محمد غزالی، قشیری، ابن عریف شاذلی، جامعه اهل سنت آن دوران را به فتنه و درگیریهای شدید مذهبی مبتلا کرد. همچنین با فتوا دادن به قتل شیعیان کسروان لبنان و شرکت در لشکرکشی علیه آنان و نوشتن کتاب منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه و توهین به عقاید شیعیان، کینه خود را  سبت به شیعیان ابراز کرد. درباره غیر مسلمانان اهل ذمه نیز دیدگاهی کاملا سختگیرانه و غیر انسانی داشت و معتقد بود آنان باید در بدترین شرایط زندگی کنند. به خاطر مواضع یاد شده، بی ادبی ها و جسارتهای ابن تیمیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام بیشتر علمای اهل سنت علیه وی سخن گفته و یا کتابهایی در رد افکار و عقائد باطل او نوشته اند(طبسی، 1391 : 7)

 


منبع گرد آوری :

سبحانی، جعفر،1390، بیوگرافی ابن تیمیه ، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه

طبسی، نجم الدین؛ شناخت وهابیت، 1391 قم: نشر دلیل ما

جاوید منتظران | ۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۸