وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

از جمله موضوعاتی که مقام معظم رهبری به مناسبت های مختلف در بیانات چند سال گذشته شان به تشریح و تبیین ابعاد آن پرداخته اند ؛موضوع تکفیر در جهان اسلام است، تا جایی که این بزرگوار نسبت به چگونگی برخورد با این پدیده شوم، رهنمودها و دستوراتی نظیر تشکیل یک حرکت علمی عظیم در برابر آن، ارائه نموده اند،
لذا با نظر به اهمیت این مساله در عصر حاضر و در راستای عمل به دستور مقام معظم رهبری نسبت به تشکیل یک نهضت علمی علیه تفکرات تکفیری ؛ بر آن شدیم تا نسبت به این عامل شوم و تفرقه انگیز و غیر اسلامی، مطالبی علمی ، متقن و معتبر را تهیه و در این وبلاگ به جهت افزایش آگاهی مسلمانان ( شیعه و سنی) ارائه نماییم.ان شالله که بتوانیم در راه مقابله با عوامل واگرا و تفرقه انگیزدر جهان اسلام از جمله تکفیری ها و نیز حفظ وحدت ،تقریب مذاهب اسلامی و شکل گیری امت واحده ی مدنظر پیامبر (ص) قدمی مطلوب برداشته باشیم.
جاوید منتظران

نویسندگان

۱۴ مطلب با موضوع «وحدت و همگرایی وتقریب مذاهب ؛واگرایی،تضاد و برخورد مذاهب اسلامی» ثبت شده است

۱۱ آذر۰۳:۳۵

ظرفیت سنجی تهدید جریان تکفیری در حوزه جهان اسلام

 

چکیده

مساله تکفیر از دیرباز یکی ازمحورهای اساسی تعارض وخشونت در ادیان و ملل مختلف بوده است.این موضوع در دوره حساس کنونی به یکی از مسائل مبتلا به جهان اسلام تبدیل شده وتوجه به آن بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده است. در این پیوند، آگاهی و درک مشترک نخبگان جهان اسلام از پتانسیل جریان تکفیری در ایجاد واگرایی و تعارض در جهان اسلام، امکان تبدیل این تهدید را به فرصتی برای همکاری درمواجهه با آن فراهم می آورد. بر این اساس،هرگونه اقدام جهان اسلام در مواجهه با تکفیری ها،در درجه نخست محتاج برآورد مقوله تهدید جریان تکفیری به ویژه ظرفیت سنجی آن ا ست. از این رو،مقاله حاضر می کوشد به این مهم، از طریق شناسایی ، تحلیل یا تعیین حجم و سنجش تهدید جریان تکفیری در قالب به کارگیری الگویی در این باره دست یابد. این تحقیق، به روش کتابخانه ای به شناسایی و تحلیل تهدید جریان تکفیری پرداخته و سپس ظرفیت سنجی آن را با ا ستفاده از روش پیمایشی در سطح تعدادی از اساتید دانشگاهی و حوزوی متخصص در موضوع، با الهام از تکنیک دلفی به سرانجام می رساند. نتایج این بررسی نشان می دهد که تهدید تکفیریها به لحاظ عامل متعدد بوده و علاوه بر گروه های افراطی و تکفیری به عنوان عاملان مستقیم، برخی مدتها نظیر ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه را نیز در برمیگیرد. موضوع تهدید در اینجا، اگرچه در ظاهر امدامات تروریستی و متل عام فجیع مسلمانان شیعه و سنی و گاه دین ملیتهای مذهبی میباشد اما در اصل تضعیف بنیه مسلمین و ایجاد تفرقه و ت شتت میان م سلمانان و نهایتاً تخریب وجهه اسلام اصیل را در جهان به دنبال دارد. به لحاظ حوزه تهدید نیز اگرچه در زمان کنونی مشخصاً کشورهای اسلامی نظیر عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و پاکستان به طور مستقیم درگیر این موضوع میباشند اما جهان اسلام و بلکه جهان بشریت از پیامدهای مترتب بر خطر تکفیریها در امان نیستند. نتایج بررسیها در ارتباط با الگوی ارائه شده و تعیین نوع وضعیت و شدت تهدید جریان تکفیری )تهدید با شدت بالا-و ضعیت بحرانی، تهدید با شدت متو سط-و ضعیت مخاطره انگیز و تهدید با شدت پایین-وضعیت هشدار( نیز نشان دادکه شدت تهدید جریان تکفیری در بازه 15 - 12 قرار میگیرد وبدین ترتیب این تهدید، اگرچه در طیف حداقلی بازه مذکور قرار گرفت اما تهدیدی با شدت بالا علیه جهان اسلام و در وضعیت بحران برآورد گردید.

.دریافت

توضیحات: نسخه ی الکترونیکی کامل مقاله 
جاوید منتظران | ۱۱ آذر ۹۶ ، ۰۳:۳۵
۱۷ آبان۰۳:۰۵

مصادیق دشمنی وهابیت با مذاهب اهل سنت

 

وهابیت برابر‌ اهل‌ سنت‌ با شـیوه های گونـاگونی، خصـومت مـی ورزنــد‌. آن‌ هـا در تقابـل خصمانه میگویند: »مذاهب رسمی چهارگانـه ، اسـلامی نیسـتند و خداونـد آن هــا‌ را‌ نــازل نـکرده است و التزام به‌ آن‌ ها کفر است‌ . همچنین‌ وهابیان ، مقام پیشوایان مـذاهب را خفیف‌ می‌ شـمارند و بـه آن هـا حرمت نمی نهند. طبق عقیده آن ها، مسلمانان‌ از‌ فـرد معینـی «تقلید»نمیکنند. مـقلدان مـذاهب‌ «مشرک اند و کتاب هایشان‌ شرکیات‌ است .

در ادامه به مواردی‌ از‌ هجمه های وهابیان میپردازیم :


الف . تحقیر امامان مـذاهب

یکـی از روش های دشمنی‌ وهابیان‌ ، اهانت به امامان مذاهب است‌ . آن‌ ها‌ به پیشــوایان مـذاهب‌ احترام‌ نمیگزارند، ولی نام رهبران‌ سلفی‌ را بـا عـظمـت مـی بـرنـد. «ایـوبی »دربـاره دیدگاه اهانت آمیر وهابیان مـی نـویسد:

جای شگفتی است از فرقه وهـابیت ؛ زمـانی که آن ها نـام پیشـوای اهــل اســلام‌ ، امــام اعظم و نام امـامان سـه گانه را می برند سـاده مـی آورند، مثلا میگوینـد ابوحنیفـه گفـت ، ولـی هر گاه سخن از ابن تیمیه به میان آید میگویند: «شـیخ الاسـلام »؛که‌ این‌ نوع لقـب بـرای ابـن تـیمیه نهایت تـعظیم بـه شـمار می آید.

وهابی ها کـتاب های مذاهب را نیز ارج نمیگزارند و عقاید آنان ، به ویژه دیوبنـدیهـا، را تمسخر میکنند. شمس‌ سلفی‌ میگوید: «برخی بـزرگان دیوبـندی درباره تبرکات مبتدعانه ، عقاید عجیبی دارنـد ... مـانند تـبرک بـه خـتم کتاب احیـاء العـلـوم غـزالـی ؛ مـن مـیگـویم ! آیـا تبرک به‌ کتاب‌ صوفی قبوری خرافی صـحیح اسـت‌ ؟! و [تبـرک‌ بـه ] کتـاب مثنـوی رومـی حـنفی امـام صـوفیان مولویه ، که دیوبندیان قرآن فارسی نامیدند؟

به عـلاوه ، وهـابی هـا بـا کـتاب هـای فقهی مـذاهب نیـز مواجهـه معاندانـه‌ دارنـد‌ و آن هـا را بـیارزش‌ می‌ داننـد. ایـوبی می نویسـد: «در مجـالس شـان کتـب فقهـی حنفیـه را اسـتهزا میکنند، چنان که برخی شاهدان دیده اند که جـماعتی از آن هـا در محـافلی چنـین رفتـاری داشته اند‌».و نیز‌ همو می افزاید که وهابیـان مـیگوینـد: «قیاس هـای بیشـتر کتاب هـای متـأخرانی ماننــد هدایــه مرغینـانی، فتــاوی قاضـیخـان ، فتــاوا شــامیه رد المحتــار و ...ب یفایده اند و بـه کـار دانش نمی آیند، بلکه سـبب‌ می‌ شـود مـردم‌ از نصـوص سـنت محـروم شوند. ای حنفی ها! بنگرید این [= ملاطاهر وهابی] گمراه چگونه کتاب های معتبر‌ شما را مسخره میکند».


ب . اعلام نبود مذاهب در اسلام

 

دشمنی دیگر وهابیان این است کـه مـیگوینـد مـذاهب اربعـه در اوایـل‌ اسـلام‌ نبـود.

حاکمان در قرون بعدی آن ها را سـاخته اند؛ مقبـل الـوادعی، در اسـتفتایی کــه از او دربــاره مذاهب شـده است ، می نویسد: «مذاهب اربعه ساخته شده سلاطین است . در‌ کتاب‌ خـدا و سنت رسول الله (ص ) اثری به نام مـذهب وجود ندارد که دلالت کند فـرد مسـلمان بایـد بـه مذهب معینی از مـذاهب مـلتزم بـاشند» ابن قـیم جوزیـه نیـز مـذاهب را‌ حـادث‌ می دانـد و میگوید این بدعت زشتی است که در امت پدید آمده است . هـیچ ‌ ‌یک از امـامان اسلام ، که مرتبه عالی و جایگاه والایی دارند، از آن سخن نگفته اند‌. خدا‌ و رسولش‌ آگـاه تــر اســت کــه آن‌ ها‌ مردم‌ را به اطاعت از خود فراخوانده باشند و دورتر از آن است که مردم را به پیروی از عالم مـعینی ملزم دارنـد‌ و نیـز‌ دورتـر‌ از آن اسـت کـه آن هـا مـردم را‌ بـه‌ اطاعـت از یکـی از مذاهب اربـعه مجبور کنند. همچنین امـیر صـنعانی به مصـنوع بـودن مـذاهب میپـردازد و گفتار ابن قیم‌ را‌ شاهد‌ می آورد که مذاهب قبلا در اسلام نبوده و بعدا به‌ وجود آمده است .

 

ج . تحریم تقلید مذاهب

تقلید مذاهب از اصول اعتقادی جمهور اهـل تسـنن بــه شـمار مـی رود‌. مطـابق‌ اصـل‌ مذکور، آن ها به فتوای یکی از «ائمه چهارگانه » عمل میکنند‌، اما‌ وهابیان تقلیـد را جـایز نمی شمارند. ایوبی می نویسد آن ها [= وهابیان ] تقلید را حرام می‌ داننـد‌.٥ مقبـل‌ الـوادعی ، مـفتی مـعاصر وهابی، درباره حرمت تقلید میگوید «ما معتقدیم تقلید حرام‌ و بـدعت‌ اسـت‌ ؛

در‌ قرون مـفضله نـبود». هـمچنین وهابی هـا معتقدنـد اصـل تـقلیـد، شــرک اســت ؛ قنـوجی‌ وهابی‌ در‌ پاسخ می نویسد:

تقلید مذاهب ، شرک است ! مقلدان را بنگرید؛ چگونه آن هـا بـه تقلیـد‌ اولیـا‌ و عالمـان‌ میت ، متعبدند و اقرار کردند کـه فـهم کـتاب و سنت مخصوص علما است ! مقلدان‌ به‌ تقلید مـشرکانه صـالحان میپردازند. به تعابیر قوم و مکاشفات خـواب مشـایخ ، اعتمـاد میکننـد؛ آن ها کلام امت‌ و امامـان‌ را بـر کـلام خـدا و رسـولش تـرجیح مـی دهـنـد؛ نـمـی دانم آن هـا‌ [مقلدان‌ ] روز حساب و کتاب چه عذری دارند و از‌ عذاب‌ و عـقاب‌ چگونه نجات می یابند؟

در این باره بزرگان مذاهب‌ اسلامی‌، مانند عبدالقوی محمد ظهیرالدین نعمـانی مقلـد، می نویسد: «سلفی نماها تقلید از امامان مـذاهب‌ چـهارگانه‌ را شـرک می دانند.


د. تکفیر‌ مذاهب‌


یکـی دیگـر‌ از‌ مواجهـات‌ خصـمانه وهابیـت بـا مــذاهب اســلامی تکفیـر‌ اسـت‌ . آن هـا میگویند مردم با پیروی از مذاهب ، به بیراهه رفتند و از‌ صراط‌ سلف خارج شـدند. «اسـتاد حـریف » دربـاره‌ این عـقیده وهابیت می‌ نویسد‌:

هر کسی که با گروه‌ وهابیت‌ اندکی آشنایی داشـته و کـتب این هـا را مطالعه کـرده باشـد یا در مجالس‌ شان‌ شرکت کرده باشـد بـه خـوبی‌ درک‌ میکنـد‌ کـه ایـن صــفت‌ بـسـیار‌ دیـده مـی شود، چنانچه‌ این‌ ها مسلمانان را به مسائل بسیارخرد [= کـوچکی] تکفیـر میکننـد و عقاید اجماعی اهـل سـنت و جماعت‌ را‌ شرک و کفر خطاب میکنند.

همچنین ، در‌ جای دیگری می نویسد: «وهابی هـا تـمام عـلمای اسلام را مشتبه و گمراه میشمرند و فقط سخن خود و رهبرانشان را صحیح می دانند».بـنابراین ، وهـابیـان ، عقایـد پیروان مذاهب اسلامی را کفر می‌ شمارند‌.


منبع گردآوری:

شیوه های وهابیت در مخالفت با اهل سنت، سید شفیع هاشمی،مجله ی سراج منیر :: بهار 1394 - شماره 1

جاوید منتظران | ۱۷ آبان ۹۶ ، ۰۳:۰۵
۱۹ شهریور۰۳:۳۳

تفاوت میان سلفیه جهادی و وهابیون

سلفیه جهادی جریانی است، که از افکار رشید رضا، حسن البناء و سید قطب منشاء گرفته است و پیدایش آن در مصر بوده است.[1] اما وهابیت جریانی است، که از افکار محمد بن عبدالوهاب سرچشمه می‌گیرد. این جریانات اگر چه هر دو از فرق سلفیّت هستند و از اندیشه‌های ابن تیمیه حرانی بهره می‌برند و از این نظر، به هم شباهت دارند، ولی از نظر فکری با یکدیگر اختلاف دارند. جنبش سلفیه جهادی، اساس رویکرد سیاسی خود را مبارزه با حاکم ظالم ولو در قالب کشورهای اسلامی می‌داند، ولی اولویت درجه یک خود را مبارزه با یهود و آمریکا و دول غربی می‌داند. اما وهابیت دشمن درجه یک خود را شیعه معرفی می‌کند. سلفیه جهادی در صدد ایجاد حکومت اسلامی است و حکومت حاکمان سکولار را نمی‌پذیرد، ولی وهابیون حکومت آل سعود را پذیرفته و از آن حمایت می‌کنند.[1] هر چند در سال‌های اخیر این دو جریان از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند.
به‌عنوان مثال در دوران معاصر با ورود اندیشه‌های سید قطب به عربستان، جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که ترکیبی از افکار وهابیت و سید قطب است. محمد قطب برادر سید قطب اندیشه‌های او را وارد عربستان کرد و جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که منتقد محافظه‌کاری وهابیت سنتی است و اطاعت بی‌چون و چرا از حاکمان سعودی را نمی پذیرد.[2] این جریان هم‌اکنون با نام «قطبیه» یا «سروریه» در عربستان شناخته می‌شود.[3]
از مهم‌ترین این افراد می‌توان به سلمان العوده، سفر الحوالی و عائض القرنی اشاره کرد، که از شاگردان «بن باز» و «سید قطب» محسوب می‌شوند. آن‌ها بین این دو تفکر جمع کرده‌اند و اکنون پایگاه مردمی خوبی در میان سلفی‌های جهان دارند. این افراد، منتقد آل سعود هستند و به نوعی وهابی‌های منتقد عربستان سعودی محسوب می‌شوند.[4]
هر چند این دو فرقه در برخی از موارد، با یکدیگر اختلافات اساسی دارند و بر علیه یکدیگر کتاب‌های زیادی نوشته‌اند، ولی متأسفانه در افراط و تکفیر شباهت به هم دارند. هرچند دکتر عصام العماد معتقد است که این دو جریان (اخوان المسلمین و وهابیت) با یکدیگر هیچ تشابهی ندارند. او می‌گوید: «هیچ‌گونه ارتباطی میان اخوان المسلمین و وهابیت، میان رهبران اخوان المسلمین و افرادی مانند جهیمان و اسامه بن لادن و ظواهری وجود ندارد.».[6]

پی‌نوشت:

[1]. روند شکل‌گیری «سلفیه جهادی»
[2]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص48.
[3]. نعیمیان، ذبیح الله، جریان نو سلفی‌ها در دوران معاصر، مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 11،ص91-118.
[4]. موسس این جماعت فردی به نام محمد سرور بن نایف زین العابدین بود. او عضو اخوان المسلمین دمشق بود و در آنجا با افکار سید قطب آشنا شد. در 1965 وارد عربستان شد و به ترویج افکار سید قطب پرداخت و جماعت سروریه را تشکیل داد. عبدالغنی عماد،الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی، بیروت، مرکزالدراسات الوحده العربی، ج2، ص2351-2359.
[5]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص47.
[6]. مصاحبه با دکتر عصام العماد شیعه مستبصر، وبلاگ اسماعیلیه نیوز، «تفاوت وهابیت تعلیمی با وهابیت تکفیری».

نویسنده: مجتبی محیطی،پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

جاوید منتظران | ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۰۳:۳۳
۱۶ شهریور۰۱:۱۲

نقش ابن تیمیه در رشد تکفیر در عصر کنونی جهان اسلام

جهان اسلام تا سده هفتم هجری و پیش از ابن تیمیه کمتر دچار شدت تکفیر و نفی یکدیگر از سوی عالمان اسلامی بوده است. ابن تیمیه حرانی، فقیه و عالم حنبلی مذهب جهان اسلام در قرن هفتم هجری که در دوران ضعف و پراکندگی حاکمیت سیاسی جهان اسلام و همزمان با حمله سپاهیان مغول به سرزمینهای اسلامی و فتح ممالک اسلام بدست لشکر کفر، در سرزمین شام رشد یافت، با برداشت و تفسیر خاص خود از قران و احادیث، نقش بسیار مؤثری در تشدید اختلافات درونی جهان اسلام و طرد و تکفیر سایر فرقه ها و مذاهب اسلامی ایفا نمود. ضدیت با عقل و فلسفه و برداشت ظاهری از متون مقدس اسلامی در کنار برخورد خشن با همه آنهایی که مثل او نمی اندیشیدند، جهان اسلام را در اوج بحران و منازعات ناشی از حمله مغول دچار چند دستگی کرد.

با مطالعه و بررسی افکار و عقاید برخی ازگروه ها و جریانات اسلامی فعال در عرصه اندیشه و عمل سیاسی در ممالک اسلامی نظیر القاعده و داعش و سایر گروه هایی که بعد از وقایع موسوم به بهار عربی در سرزمین های اسلامی خاورمیانه و شمال افریقا در راستای کسب قدرت و اداره جامعه بر مبنای برداشت و تفسیر خود از آموزه های اسلامی و در نهایت تشکیل حکومت اسلامی مورد نظر خود فعالیت میکنند، به این نتیجه میرسیم که شباهت های زیادی بین آرا و افکار و استراتژی های این گروه ها با آرای ابن تیمیه حرانی به چشم میخورد. جزم اندیشی و تمامیت خواهی، نفی و تکفیر سایر گروه ها و فرقه های اسلامی و غیراسلامی، مبارزه خشن و انجام کشتار و عملیات غیر انسانی و برخورد خارج از عرف با بقیه، برداشت ظاهری از متون دینی، مخالفت با عقل و فلسفه، نفی تکثرگرایی و پلورالیسم، ایجاد واگرایی در سطح جوامع اسلامی، عدم تلاش برای ایجاد همگرایی بهینه و همزیستی مسالمت آمیز گروه ها و فرقه های مختلف اسلامی، مبارزه با اصول و قواعد پذیرفته شده ساختار روابط بین المللی و ... تنها بخشی از شباهت های گروه های مذکور با افکار ابن تیمیه حرانی میباشد. تأکید فراوان هر کدام از این گروه ها بر حقانیت روش و منش خود و پیوند دادن آن با آیات قرآنی و احادیث نبوی، بیش از پیش جهان اسلام را در دوران حساس کنونی گرفتار تنشها و منازعات درون گروهی کرده است، به طوری که در بیشتر کشورهای اسلامی، ناآرامی و فضای پرالتهاب آشوب و کشمکش عقیدتی و مذهبی مشاهده می شود.

 

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۲
۱۴ شهریور۱۸:۰۶

آیا در زمان محمد بن عبد الوهاب علما با او به مقابله برخاستند؟

 

پاسخ

مشهور ترین علمایی که با محمد بن عبد الوهاب هم عصر بودند و به مقابله با او برخاستند و در نقد افکار او کتاب نوشتند عبارتند از:

 

1- سلیمان بن سحیم حنبلی نجدی (1130-1181ق): وی فقیه و اهل ریاض بود. او فقیه حنبلی، فاضل، نکته سنج، اهل تحقیق و تتبع بود که پس از استیلای وهابیت بر ریاض به شهرک زبیر رفت و در همان جا درگذشت. شیخ محمد او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، محکوم کرد و با بکار بردن واژه سیاه، در مذمت او افراط کرد وبه وی ناسزا گفت.

 

2- سلیمان بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (م. 1208ق): وی برادر تنی شیخ محمد است که از دانش بالاتری نسبت به وی برخوردار بود. او فقیه حنبلی و از قضات و علمای معتدل نجد است که در عیینه متولد شد و در زمان حیات پدرش در حریملاء تحصیل کرد و قاضی آن شهر بود. او پس از سقوط حریمله به دست وهابیان به سدیر رفته، بیش از سی سال در آنجا  ماند. سلیمان بعد از گسترش یافتن دامنه دعوت شیخ به مرکز نجد، با اکراه به درعیه آمد و به اجبار حدود هیجده سال در درعیه  ماند. و این شایعه که او از عقایدش دست برداشت، صحیح نیست و او تا لحظه مرگ بر عقاید خود ثابت قدم بودو فقط نسبت برادری او با شیخ او را از قتل نجات داد. کتاب وی با نام الصواعق الالهیهکه در رد دیدگاه های برادرش نوشته شده، از قویترین ردیه هایی است که علیه وهابیت نوشته شده است و مخالفان وهابیت بارها آن را در هند، مصر و ترکیه چاپ کرده-اند.

 

3- محمدبن عبدالرحمن بن عفالق حنبلی احسائی (1100-1164ق): از علمای بزرگ حنبلی و فقیه فاضلی است که کتاب هایی درباره فقه و علم نجوم نوشته است. او عامل جدا شدن عثمان بن معمر، امیر عیینه، از شیخ محمد بود و کتابی با نام «تهکم المقلدین فی مدعی تجدید الدین» در رد محمدبن عبدالوهاب نگاشت. شیخ محمد او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، متهم کرد.

 

4-عبدالله المویس (م. 1175ق): فقیه اهالی حرمه در نجد است. نام او عبدالله بن عیسی تمیمی مشهور به مویسی و از بزرگترین شیوخ اهل نجد است. او به شام رفته، نزد علامه سفارینی که به اعتراف شیخ محمد از بزرگ ترین علمای نجد بود، کسب علم کرد. او همان کسی است که توانست عبدالله بن سحیم، از حامیان شیخ، و بسیاری از مردم را از حمایت او بازدارد. از این رو، شیخ بر او غضب کرد و او را متهم کرد به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود. او سرانجام بر اثر وبا در شهر حرمه در گذشت.

 

5-عبدالله بن محمدبن عبداللطیف احسایی: یکی از اساتید شیخ محمد و از سرسخت ترین مخالفان مسلک وی است. او کتابی با نام «سیف الجهاد لمدعی الاجتهاد» در رد محمدبن عبدالوهاب نوشت.

 

6- محمدبن عبدالله فیروز احسایی (م. 1216ق): خاندان فیروز جزء تمیمی های وهبه از قبیله شیخ محمد است. ابن فیروز، پدر و پدربزرگش از علمای حنابله بودند. او یکی از اساتید محمدبن عبدالوهاب به شمار می رود و بعد از استیلای وهابیت بر احساء به بصره رفته، علمای بصره از او به گرمی استقبال کردند. او جایگاه رفیعی نزد سلطان عثمانی داشت و با تمام نیرو با شیخ محمد به مخالفت برخاست. مخالفت او به دلیل جایگاه علمی او در حوزه های مختلف علوم شرعی، بسیار تأثیر گذار بود. او کتابی با نام «الرساله المرضیة فی الرد علی الوهابیة» در رد محمدبن عبدالوهاب نوشت. شیخ او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، متهم کرد.

 

7- محمدبن سلیمان کردی (م1194ق): وی در شام متولد شد و پس از عزیمت به مدینه منوره، مفتی مذهب شافعیه گردید. او یکی از استادان محمدبن عبدالوهاب بودو ازمخالفان دعوت به وهابیت به شمار می آید و ردیه‌هایی با نام مسائل و اجوبهو ردود علی الخوارج علیه شیخ نگاشت.

 

8- مربد بن احمد تمیمی (م1171ق): وی از علمای بزرگ نجد است که در نجد وشام کسب علم کرد و منصب قضاوت در حریملاء را به عهده داشت و در سفر به صنعاء با علامه محمد امیر صنعانی ملاقات کرده. صنعانی در قصیده ای شیخ و دعوت او را ستوده بود، اما شیخ مربد با اینکه خودش صنعانی را با کتاب های شیخ آشنا کرده بود، وی را قانع می کند تا از آن قصیده اعلام برائت کند وصنعانی با سرودن قصیده ای دیگر، آن قصیده را نقض و از دیدگاه اول خود اعلام برائت می کند.وهابیان به دلیل جایگاه علمی صنعانی تلاش کرده اند در انتساب آن به او تشکیک ایجاد کنند اما قصیده وی مستند و در دیوان صنعانی موجود است و بسام، حمد جاسر و دیگران انتساب آن را به صنعانی تایید کرده اند. و سرانجام مربد بن احمد در شهرک رغبه به دست وهابیان به قتل رسید.

 

همچنین برخی دیگر از مخالفان او عبارت ند از: عبد الله بن احمد بن سحیم (م1175ق)، محمدبن علی بن سلوم (م1126ق)، عثمان بن منصور ناصری (م1282ق)، عثمان بن سند بصری (م1250ق)، سیف بن احمد عتیقی (م1189ق)، صالح بن عبدالله صائغ (م1183ق)، عبدالله بن داود زبیری (م1225ق)، علوی بن احمد حداد حضرمی (م1232ق)، محمدبن عبدلله بن کیران مغربی (م1227ق)، محمدبن عبدالله بن حمید (م1295ق)، عبدالعزیزبن عبد الرحمن بن عدوان (م1179ق)، و حسین بن عمر شطی دمشقی (م1274ق)

جاوید منتظران | ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۰۶
۱۴ شهریور۱۷:۲۹

ویژگی‌های جریان تکفیری از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی


امروزه شاهد هستیم که  گروه‌های تکفیری با ارتکاب اقدامات وحشیانه تروریستی در کشورهای منطقه، که به مدد طراحی و پشتیبانی غرب و  به‌ویژه آمریکا و دلارهای نفتی و همچنین سیاست‌مداران خودفروخته منطقه انجام می‌شود، از یک‌سو موجب تفرقه و تعصب و برادرکشی میان مسلمانان   شده‌اند و از سوی دیگر تصویر دل‌خواه غرب از اسلام را به‌عنوان دینی متحجر و طالب خشونت به جهانیان مخابره  می‌کنند. جمهوری اسلامی ایران که به لحاظ جغرافیایی در کانون تحولات تروریسم تکفیری قرار دارد، برخلاف برخی دیگر از کشورهای منطقه که فریب شعارهای جذاب جریان‌های تکفیری را خورده بودند، از همان ابتدای شکل‌گیری این  گروه‌ها، دست پلید استکبار و مصداق اتم آن، یعنی آمریکا، را در پشتِ‌سر آن‌ها مشاهده و راه خود را رسماً از آن‌ها جدا کرد. افزون بر آن، ایران، برخلاف دولت‌های غربی که تنها ادعای مبارزه با تروریسم تکفیری را دارند، در طول سالیان متوالی همواره به همسایگانش که قربانیان اصلی اقدامات  گروه‌های تکفیری بوده‌اند، در مقابله با آن تروریست‌ها یاری رسانده است. واقعیتی که امروزه بیش از هر زمان در عراق و سوریه مشاهده می‌شود.

رهبر معظم انقلاب در مواضع و بیانات خود درباره جریان تکفیر، آن را از سه منظر بررسی کرده‌اند: ایشان در پاره‌ای از بیانات خود، چیستی و ماهیت جریان تکفیر را توضیح داده‌اند. رهبری در این‌باره معتقدند، جریان تکفیری الگویی انحرافی از اسلام است که با کمک دول غربی و برخی از دولت‌های مرتجع منطقه و با هدف معارضه با الگوی «اسلام اصول‌گرای معتدل و عقلانی»، که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به جهان عرضه شده، تجدید حیات یافته است. نکته مهم در این بخش از بیانات امام‌خامنه‌ای این است که ایشان تکفیری‌ها را عوامل اصلی دشمن می‌دانند و معتقدند دشمن اصلی کسی است که این  گروه‌ها را به‌وجود آورده است و از آن‌ها پشتیبانی  می‌کند. رهبر انقلاب در پاره‌ای دیگر از بیاناتشان درباره جریان تکفیر، به کارکردهای این جریان برای استکبار اشاره نموده‌اند. در این خصوص، می‌توان شش مورد از کارکردهای جریان تکفیر برای دشمنان اسلام را از صحبت‌های ایشان استخراج نمود. وجه دیگر جریان تکفیر که در اظهارات و بیانات  ایشان دیده می‌شود، راه‌های مقابله با جریان تکفیر است. در این بخش از سخنان، ایشان ضمن ردکردن گزینه مقابله‌به‌مثل با  گروه‌های تکفیری، راه‌حل مشکل تکفیر را ارشاد عناصر تکفیری و تحذیر قشر جوان از پیوستن به این  گروه‌ها عنوان و مأموریت آن را به علمای جهان اسلام محول  می‌کنند. رهبر انقلاب، عشق و دل‌باختگی به پیامبر اعظم را بزرگترین سرمایه مسلمانان برای اتحاد با یکدیگر در برابر جریان تکفیر می‌دانند.

رهبر انقلاب اسلامی جریان تکفیر را «از مصائب جهان اسلام»، «مژده‌ای برای دشمنان اسلام»، «ساخت دست استعمارگران» و «مزدور شیطان» می‌دانند که «کاملاً در جهت نیت‌های استکبار و صهیونیست حرکت  می‌کنند» ایشان تشکیل  گروه‌های تکفیری را در کنار جنگ‌افروزی‌ها و لشکرکشی‌های نظامی، حمایت از دیکتاتورهای فاسد و حمایت از تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی جزء جنایات آمریکا می‌دانند که از ذهن ملت‌ها پاک نخواهد شد.  مقام معظم رهبری نقش استکبار را در تحریکات ایمانى و عقیدتى براى به جان هم‌انداختن مسلمانان، امری مسلم می‌دانند که برای انسان‌های خردمند و آگاه واضح است. ایشان معتقدند خطری بزرگ‌تر از کشتار  گروه‌های تکفیری وجود دارد و آن ایجاد اختلاف و بدبینی بین شیعه و سنی است. ایشان معتقدند استکبار  گروه‌های تروریستی تکفیری مانند القاعده و داعش را با هدف مقابله  با جمهورى اسلامى و حرکت بیدارى اسلامى به‌وجود آورده است، لکن امروز شر  این  گروه‌ها دامن خود آن‌ها را گرفته است. 

جاوید منتظران | ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۲۹
۱۰ شهریور۱۹:۵۸

عقاید ابن تیمیه را میتوان در چهار بخش خلاصه کرد :

- نفی هر گونه تعقل در فهم معنای ظاهر کلام خدا و حمل آن بر معانی لُغوی:

در اصطلاح علم کلام، بخشی از صفات خدا را، صفات خبری می نامند، صفاتی که قرآن و حدیث از آن خبر داده و خرد آنرا درک نکرده است، مانند وجه  و   ید  و استواء بر عرش و نظائر آنها که قسمتی از آنها در قرآن، و برخی دیگر در حدیث نبوی وارد شده است به معنی شکی نیست که معانی لغوی این صفات، ملازم با جسمانی بودن خداست زیرا وجه به معنی صورت و ید دست واستوار به معنی استقرار و یا جلوس، از شؤون موجودات امکانی است، و خدای واجب الوجود، منزه از چنین معانی، میباشد، از این جهت همه طوائف اسلامی به جز گروه مجسمه با توجه به قرائنی که در سیاق آیات است، معانی خاصی برای این صفات مطرح میکنند، که با مراجعه به تفاسیر و کتاب های کلامی روشن می گردد

ولی ابن تیمیه اصرار میورزد که آنچه در قرآن و احادیث وارد شده، بر همان معانی لغوی و متداول عرفی باید حمل شود؛ بر همین اساس، قائل به جسمیّت خداوند متعال است و به صراحت بیان میکند، خداوند متعال دست، پا، صورت و... دارد .

- کاستن از مقامات پیامبر اکرم:

بخش دوم تفکر او عادی دانستن مقامات پیامبران و اولیای الهی است و اینکه آنان پس از مرگ، کوچکترین تفاوتی با افراد عادی ندارند، او در این راستا، مسائلی را مطرح میکند که همه یک هدف را تعقیب میکنند، و آن عادی جلوه دادن پیامبران، مخصوصاً پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اولیاء بزرگ دین است. وی بر این اساس میگوید:

1. سفر برای زیارت پیامبر اکرم(ص) حرام است.

2. کیفیت زیارت پیامبر(ص) از کیفیت زیارت اهل قبور تجاوز نمیکند.

3. ساخت هر نوع پناه و سایبان بر قبور حرام میباشد.

4 . پس از درگذشت پیامبر(ص) هر گونه توسل به آن حضرت، بدعت و شرک است.

5. سوگند به پیامبر(ص) و قرآن و یا سوگند دادن خدا، به آنها شرک میباشد.

6. برگزاری مراسم جشن و شادی در تولد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بدعت به شمار میرود.

وی با اصرار بر این عقاید، به جنگ همه میرود، و از همان زمان، و پس از آن، افکار عمومی اهل سنت بر او شورید و بارها

دستگیر و زندانی شد و ده ها کتاب بر رد اندیشه های او نوشته شد(سبحانی، 1390 : 7 - 5 .)

- انکار فضائل اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)

بخش سوم از مبانی فکری او را انکار فضائل اهل بیت پیامبر(ص) که در صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده، تشکیل میدهد وی در کتاب خود به نام منهاج السنه احادیثی که مربوط به مناقب علی بن ابیطالب(علیه السلام) و خاندان اوست را انکار میکند و همه را مجعول میداند .

مخالفت با مذاهب و فرقه های اسلامی و غیر اسلامی

ابن تیمیه در میان مسلمین با فرقه های مختلف اهل سنت و شیعیان اصطکاک و درگیری شدیدی داشت. وی با فتاوای خود و نگارش کتاب هایی علیه عقاید اشاعره، معتزله، شافعیها، حنفیها، مالکیها، صوفیه، و توهین به سران صوفیه مثل ابن عربی، امام محمد غزالی، قشیری، ابن عریف شاذلی، جامعه اهل سنت آن دوران را به فتنه و درگیریهای شدید مذهبی مبتلا کرد. همچنین با فتوا دادن به قتل شیعیان کسروان لبنان و شرکت در لشکرکشی علیه آنان و نوشتن کتاب منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه و توهین به عقاید شیعیان، کینه خود را  سبت به شیعیان ابراز کرد. درباره غیر مسلمانان اهل ذمه نیز دیدگاهی کاملا سختگیرانه و غیر انسانی داشت و معتقد بود آنان باید در بدترین شرایط زندگی کنند. به خاطر مواضع یاد شده، بی ادبی ها و جسارتهای ابن تیمیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام بیشتر علمای اهل سنت علیه وی سخن گفته و یا کتابهایی در رد افکار و عقائد باطل او نوشته اند(طبسی، 1391 : 7)

 


منبع گرد آوری :

سبحانی، جعفر،1390، بیوگرافی ابن تیمیه ، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه

طبسی، نجم الدین؛ شناخت وهابیت، 1391 قم: نشر دلیل ما

جاوید منتظران | ۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۵۸
۲۷ مرداد۰۰:۴۸

نشانه هـای افـراطی گری

یک : تعصب ورزیدن به رأی خویش : نخستین نشانه‌ از‌ نشـانه هـای افـراط گرایـی، تعصب ورزیدن به رأی خویش و بی اعتنایی به نظر دیگران است .

دو: الزام دیگران‌ بر‌ امور‌ غیر لازم: نشانه دیگر از نشانه های افراطگرایی دینی الـزام دیگران بر‌ آن‌ چـیزی‌ اسـت که خدا الزامشان نکرده است مانند الزام دیگران بر مستحبات در حد فرایض‌ و مواخذه‌ نمودن‌ بر مکروهات به اندازه محرمات.

سه : سخت گیری های بی مورد: از دیگر نشانه های افراطگرایی‌، سخت‌ گیـری هـای بی مـورد در مـوقعیت های نـامساعد زمانی و مکانی است . بطور مثال در‌ یک‌ مرکز‌ اسلامی عده ای به خاطر نمایش یک فیلم در مسجدی، دنیا را زیر و رو‌ مـیکننـد‌ و مــیگوینـد: مسجد را به سینما تبدیل کرده اند!.

چهار: درشتی و خشونت : از جمله‌ نـشانه‌ هـای‌ افـراطی گـری، درشـتی در برخـورد، خشونت در رفتار و تندی در دعوت است که بر خـلاف‌ رهنمـودهـای‌ خـدا و پیـامبراوست ؛ زیرا خداوند بـه ‌ ‌مـا امر کرده ، با اندرزهای نیکو‌ به‌ راه‌ او دعوت کنیم و به بهترین شیوه بـا مـخالفان بـه گفتگو بنشینیم .(نحل /١٢٥) 

پنجم‌ : بدگمانی‌ به‌ مردم: شخص افراطـی، نسـبت بـه دیگـران سـوءظن دارد، و بـا بـدبینی به دیگران‌ می‌ نگرد و آهسته آهسته به اتهام زنی مبادرت می نماید، عـذر دوستان و برادران خویش را نـمی پذیرد‌.

شـشم‌ : تکفیر: اوج افراطگرایی زمانی است که انسان برای دیگران ارزشی قایل نشده‌ و همگان‌ را متهم به خروج از دایره ی دین‌ مـی‌ نمایـد‌. در صـدر اسـلام خـوارج و در زمانه ی ما‌ طالبان‌ نمونه ی بارز آن هستند. (قرضاوی، ١٤٢١ق، صص ٣٥-٤٦)

2. عـلل افراطی گری وهابیت تکفیری‌

یک‌ : تبعیت کورکورانه از امویان افراطـی‌: عمـده تـرین‌ دلیـل افراطـی‌ گـری هـای‌ وهابیت‌ امروز، تبعیت کور کورانه آنان از‌ معاویه‌ و جریان اموی است ، به گونـه ای کـه می توان گفت : اقدامات مجرمانه‌ ی وهابیت‌ در روزگـار مـا، یادگار أسلاف آنهـا‌ اسـت ؛ زیرا سلف آن‌ ها‌ (معاویه و اصحاب او) اشخاصی ماننـد‌ حجـر‌ بـن عـدی را بـه جـرم دوستی با علی(ع) میکشتند وبه آن افتخار میکردند‌ وهابی های‌ امروز نیز کشـتن شـیعه را‌ واجب‌ وپاداش‌ آن را بـهشت‌ میدانند‌.

معاویه برای محو نام‌ پیامبر‌ تلاش میکرد (ابن ابی الحدید، جلد ٥، صفحه ١٣٠)، وهابیت امروز نیز نمادهای یاد آور‌ پیامبر‌(ص) و اهل بیت (ع) محو میکنند. نمونـه هـای‌ آن‌ هـر روز‌ در‌ کشورهای‌ عراق وسـوریه مـشاهده میشود‌.

معاویه و کارگذار او(مروان) برای رسیدن به هوسهای خود زنان همسردار را وادار به طلاق‌ میکردند‌ تا خودشان آنها تصاحب کننـد (الإتلیـدی‌، ج١‌، صـص‌ ٧ و ٨) وهابیـت‌ امروز‌ نیز برای رسیدن‌ به‌ طـمع هـای خـویش مـردان مسـلمان را کشـته و زنـان آنـهـا را تـصاحب مـیکنند و به غارت اموال، تخریب‌ ، تهدید‌، تـوهین‌ واتهـام کـه از نشـانه هـای افراطی گری‌ است‌ دست‌ میزنند‌.

توهین‌ و اتهام‌ سلف وهابیت به اهـل بـیت (ع) نـمونه های فراوانی دارد که به یکـی از آن ها اشاره مـیکنیم اتـلیدی از علمای أهل سنت مینویسد:

روزی عمروبن عاص ، ولید‌ بن عقبه ، عتبه بن ابـی سـفیان و مغیـره بـن شـعبه نـزد معاویه جمع شـدند و از خـواستند تـا حسن بن علی(ع) را بـه آن مجلـس احضـار کنـد! معاویه پرسید بـرای چه منظوری؟ گفتند‌: برای‌ این که به او بگـوییم پـدر تـو عثمـان را کشت (اتهام) وسرزنشش (توهین ) کنیم ! معاویه گفت : شما در برابر اسـتدلالهای مـحکم او عـاجز شده و شکست میخورید، آنها گفتند: شما‌ او‌ را جلـب کـن و از ایـن جهـت مطمئن بـاش کـه ما از عهده ی او بر میآییم ! در پی این در خواست معاویـه ، حسـن بـن‌ علی‌(ع) را احضار کرد. وقتی او‌ در‌ مجلس معاویه و یارانش حـاضر شـد، مـعاویه خطاب به حسن بن علی(ع) گفت : خواسته من نبود که شما اینـجا بـیایید، این هـا خواستند تا شما‌ را‌ به اینجا احضار کنم‌ ؛ پس‌ به حرف های اینها گوش دهـید! حـسن بـن علی(رض) گفت : حرف هایشان را بیان کنند، من میشنوم(الإتلیدی، ج١، ص٩)(١) آنها طبق طـرح قـبلی، بـه نبوبت حرف زده‌ و اتهامات‌ زیر را بر علیه امام علی(ع) مطرح کردند:

اتهام فـتنه گـری بـر امام علی(ع) توسط عمرو بن عاص(همان)(٢) قاتـل نامیـدن امـام علی(ع) توسط ولید بن عـقبه .(هـمان)(٣‌) اتهام‌ حسادت و کشتن‌ عثمـان بـه امـام علـی توسط عتبه (همان) سب و ناسزا گـفتن بـر امـام علی(ع) و تعظـیم عثمـان از سـوی‌ مغیـره (همان) (٤)

پاسخ های مناسب امام حسـن (ع) بـه أعضـای حـزب‌ امــوی‌: پـس از سـخنان نامبردگان ، حسن بن علی(ع) برخاست و پاسخ های مناسب به هریک داد کـه (در اینـجـا بـه ‌‌قسمت‌ اول آن اشاره میکنیم ) آن حضرت در پاسخ گفت : از تو شـروع مـیکـنم‌ ای‌ معاویه‌ ! آنچه گفته شد از ناحیه این افـراد نـیست بـلکه همه این حرف ها دشـنام هـای تـو‌ نسبت به ما است که از روی بغض و دشـمنی و مـخالفت تو با جد‌ ما رسول خـدا(ص) ناشی‌ میشود‌. آنگاه رو به مردم کرد و گفت : شما را به خـدا قـسم میدهم آیا کسی که به او دشنام دادند پدر من نیست که در حضور من بـه او نـاروا میگویند؟آیا او اولین‌ کسـی  نبود که ایمان آورد و به سـوی هـر دو قـبله نماز خواند در حالی که تو ای معاویـه کــافر بـودی و شرک داشتی؟ در روز بدر پرچم رسـول خـدا در دسـت پـدرم بـود‌ و پـرچم‌ مشرکین در دست تو و......(همان) (٥)

این گـونه رفـتارها از سوی اعضای حـزب معاویـه نـسـبت بــه خانـدان رســول خــدا مـصادیق روشن افراط و خروج از اعتدال به شـمار مـیرود که امروزه‌ به‌ نحو شـدیدتری از سوی جریان وهابیت نسبت به پیروان اهل بـیت پیامـبر(ص) اعمال میشود.

دو: جهل به مبانی، مـعیارها، واحکام الهی: امیر مـؤمنان عـلی(ع) می فرماید «نـادان از دوحال‌ خـارج‌ نـیست یا در کارها افراط(زیادهروی) میکند یا تفریط (کوتاهی).» (نهج البلاغه / حکمت ٧٠)(١٦) بخش مهمی از افراطیگریهای فـرقه وهـابیت تکفیری ناشی از جهل آنها بـه مـبانی، مـعیارها‌، احکام‌ و اهداف‌ اسـلامی اسـت . وهابیهای تکفیری، اهل‌ شـهادتین‌ را‌ در حـضور دیگران سر می برند در حالی که پیامبر(ص) فرموده است هر کس شهادتین بگوید مـسلمان اسـت و خون و مال و آبروی‌ او‌ محترم‌ است ، و در قـران مـی فرماید: «لاتـقولوا لمـن ألقـی‌ إلیکم‌ السلام لست مـؤمنا» (نساء/٩٤/٤) به کسی که اظهار اسلام میکنـد نگوییـد تـو مؤمن نیستی.

وهابی ها چون نـسبت‌ بـه‌ مبانی‌ و شرایط اسلام در امامت و پیشـوایی امــت مـسـلمان جـاهل هـستند، اشـخاصی‌ مانند ابوبکر البـغدادی یا زرقـاوی را به عنوان پیشوای مسلمانان یاری میدهند در حالی که آنها هیچ یک‌ از‌ شرایط‌ علمی و عملی رهبـری مسـلمانان را نـدارند و لذا بـر خـلاف تمام آموزههای‌ اسلامی‌ حکـم جـواز تجـاوز بــه زنــان مـسـلمان کـشورهای اسـلامی را صـادر میکنند و به قتل کودکـان و سـالخوردگان بـی‌ دفـاع‌ فتـوا‌ می دهند، این موارد از مصادیق روشن افراط ناشی از جهل به‌ مبـانی‌، احکـام‌ واهـداف اسلامی است .

سه : بخشی نگری به منابع دین وتـفسـیر بـه رأی متـون: عامـل دیگرافراطـیگـری‌ وهابی‌ ها‌ این است که آنها فقط به ظـاهر بخشـی از منـابع دیـن توجـه مـیکننـد و بـه‌ بخش‌ های دیگر بیاعتنا هستند، به ظاهر برخی از آیات قران رجوع میکنند، اما‌ بـه‌ سـیره‌ پیامبر(ص)، سخن وسلوک اهل بیت (ع) مشی فقهی و حقـوقی آنهـا توجـه ندارنـد. درنتیجه گرفتار‌ تفسیر‌ به رأی و برداشت های غلط و افراط و تفریط میشوند، اگر سخن و سیره اهل بیت‌ (ع) که‌ طبق‌ حـدیث ثـقلین عدل قرآن و بخشی ازمنبع دیـن هسـتند مـورد توجه قرار نگیرد موجب گمراهی وهلاکت‌ است‌ ؛چنان که عمر بارها بـا جملـه «لـو لا علی لهلک عمر» (فـخررازی‌، ج ٢١‌، ص ٢٢‌، و ابـن ابی الحدید، ج ١، ص ١٨ و ١٢، ص١٧٩) به این واقـعیت اشـاره کرده وگفته است اگر علی‌ نبود‌(یعنی‌ اگر نظرهای فقهی و تفسیرهای علی نبود ) من (گرفتار افراط شده) هلاک میشدم‌.

چهار‌: قرائت وفهم ناصواب از مـتون و آمـوزه های اسلامی: یکی دیگر از عـوامل مـؤثر در افراطی گری وهابیت‌ فهم‌ نادرست آنان از متـون وآمـوزه هـای اسـلامی اسـت ، آنهـا اسلام ، توحید، شرک، کفر‌، جهاد‌، و....را بگونه ای تفسیر میکنند که بخـش‌ عظیمـی‌ از‌ مسلمانان را نه تنها خارج از اسلام‌ بلکه‌ ضد اسـلام مــیداننـد و اقـدام بـه حـذف آنهـا می کنند ومرتکب جرم و جنایت میشوند‌.

احمد‌ الطیب رئیس جامعه الازهرمصر، در‌ کنفرانسی‌ تحت عنوان‌ «اسلام‌ و مبارزه‌ با تروریسم » در مکه مکرمه میگوید‌: فهم‌ نادرست از قرآن و سنت پیامبر اکـرم(ص) بـاعث بروز افـراط گری در میان‌ مسلمانان‌ شده است که همین افراطـی گـری باعـث‌ نپـذیرفتن نظرات و دیدگاه های دیگران‌ و کافر‌ خواندن آنـان مــی شـود (العـالم‌ /١٣٩٣‌) و همچنـین وهابی ها در اثر فهم نادرست از آموزه های اسلامی، اقـدام بـه تـخریب‌ اماکن‌ مقدسی میکنند که یادآور نام‌ و راه‌ منادیان‌ توحید و هادیان صراط‌ مستقیم‌ است چـون برمبنـای تفکـر‌ وهابیون‌، این امـاکن ‌ ‌تـاریخی و مزارها، مظاهر شرک هستند که باید از بین برده شوند.

پنج‌ : ناتوانی‌ در ایجاد تـعادل بـین افـراط وتفریط‌ : به‌ اعتقاد برخی‌ از‌ صاحب‌ نظـران، کسی به سوی‌ افراطی گری تمایل و گرایش پیدا میکند کـه نتواند بین دو جریان تفـریط و افراط تعادل برقرار‌ کند‌ (فرید العطاس، ١٣٩٣) جریان وهابیـت بــه‌ دلیـل‌ ضـعف‌ مبـانی‌ معرفتی‌ درحـوزه مـفاهیم و ضعف‌ قدرت‌ تشخیص درحوزه مصـادیق ، تـوان حرکـت در خط اعتدال را ندارد وگرفتار افـراط شـده وجـرم هـای غیـر قابـل‌ گذشـتی‌ را‌ مرتکـب  می شود، وهابیها چون در شناخت‌ مفهوم‌ توحید‌ وشـرک‌ ضـعف‌ دارنـد‌ در تشـخیص موحد و مـشرک نیز عاجز هستند و لذا موحد را به عنوان مشرک اعدام میکنند.

شش : ترس محروم شدن از دنیای باطل در پی رشد جریان اعتدال‌: انتشار گفتمان معقول پیروان اهل بیت (ع) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران و گسترش افکـار و اندیشه هـای شـیعه در بین سایر ملت ها، باعث شد یک احساس ترسی از حرکت‌ تشیع‌ در بین دولت های کشورهای مسلمان بوجود آید؛ زیرا آشنایی ملت ها با فرهنگ شـیعی سبب شد بسیاری در جهان اسلام به تشیع تغییر آیین دهـند. این تـحول، موجـب‌ تـرس‌ دولت های حاکم در کشورهای اسلامی بخصـوص دولـت وهـابی عربسـتان شـد. نیـز شکل گیری دولت نوری المالکی در عراق بعد از فروپاشی نظام‌ بعثی‌، عامل افزایش این ترس در‌ بین‌ دولت های کشورهای مسلمان گردید؛ زیرا بـا اسـتقرار دولت شیعی مـذهب در عراق ، عملا این کشوربعد از ایران، تبدیل بـه پایگـاه دیگـری بـرای شـیعیان‌ جهـان‌ (جریان معتدل اهل بیتی‌) شد‌ و دولت های حاکم در سایر کشورها ی جهان اسـلام بـه ویژه عربستان آن را تهدیدی برای حکومت خـود و مـحرومیت از مـوقعیـت هـای دنیـایی خویش دیدند و لذا در مـواجهه بـا شـیعه رویکرد‌ خشن‌ و خارج از اعتدال را برگزیدند تا به زعم خود موقعیت خویش را حفظ و مخالفان را سرکوب کنند. البتـه ایـن مسـأله در جریان اموی دارای سابقه اسـت کـه بـرخورد یزید بن‌ معاویه‌ باحسین بن‌ علی(ع) نمونـه روشن آن اسـت ؛ زیرا یزید بـه خاطر ترس از اقبال مردم به امـام حسـین (ع) آن‌ جنایـت فراموش نشدنی تاریخ را مرتکب شدو بعد از کشتار بزرگ‌ در‌ کربلا‌ رسـالت پیامـبر(ص) و نـزول وحی را نیز منکر شده و گفت : «لعبت هاشم بالملک فلا *** خـبـر جـاء و لا وحی ‌‌نزل‌ »(ابن طاووس، ص١٨١) فرزندان هاشم (رسول خدا) با سلطنت بازی کردنـد، و در واقع‌ نه‌ خبری‌ (از سـوی خـدا) آمـده بود و نه وحیی نازل شده!


هفت : نگاه اتهام آمیز وهابیت به دیگـر‌ جـریانهای اسلامی به ویژه شیعیان: وهابیت تکفیری با گرفتاری در دام تکفیر، همه‌ جریانهای اسـلامی بـه جـز‌ خـود‌ را مـتهم بــه انـحراف کـرده و بویژه ، تشیع را یک بدعت و خارج از دین میدانند. و تـلاش مـیکننـد این اندیشه را ترویج کنند که تـشیع سـاخته و پرداخـته فرد یهودی به نام عبدالله بـن‌ سـباء است و نیز میگویند: شیعه ها به جـای مـکه بـه کربلا میروند، سب صـحابه پیـامبر(ص)  در بین شیعه ها یک اصل است . شیعه ها به سـنگ یا خـاک سـجده مـیکـنن ، و قائـل‌ بـه‌ تحریف قران هستند و قصد دارند اسلام را از درون نابود کنند و... وهـابیها بـا این نـگاه اتهام آمیز نتیجه می گیرند که شیعه دشمن درونی اسلام است و خطر دشمن درون بـیش از‌ دشـمن‌ بـیرونی است و همه مسلمانان وظیفه دارند این دشمن خطرناک را از بین ببرند و در این راستا هرگونه خشونتی را جـایز مـی شمارند و دسـت به قتل ، تجـاوز، تخریـب ، شکنجه ، سوزاندن زنده‌ زنده‌ وسایر رفتارهای افراطی میزنند وباعث هراس مـلت هــا از اسلام و مسلمانان میشوند. این اتهامات بی اساس درآثار مکتوب سلف آنها نمونه هـای فـراوان دارد، ابـن تیمیه در کتاب منهاج‌ السنه‌ که‌ در رد برکتاب مفتاح الکرامه‌ علامه‌ حلی‌ نوشته است بیش از بیست اتـهام بـرای شـیعه ذکر میکند وشیعه را بدتر از یهود ونصاری میشمارد و میگوید: همیشه باید شمشیر‌ بـالای‌ سـر‌ آنها باشد. (ابن تیمه ، ج١، ص ٩ تا ٢٦)

 هشت‌ : تأثیرگذاری‌ دولت های استعمارگروسران قـدرت طلـب در تصـمیم هـای وهابیت : هـمواره در طـول تاریخ بشر، بدنه جریانهای افراطی و متعصب را‌ افراد‌ ناآگـاه‌ و متحجر تشکیل دادهاند ودر أثـر هـمین ناآگاهی، معمولا توسط اسـتعمار‌ گـران وسـران قـدرت طـلب دولت هـا مورد سوء استفاده قرار گرفته و بـه تـنـدروی و خـشـونت کشـیده شده اند؛ چنان‌ که‌ هم‌ اکنون بدنه ی جریان وهابیت وحتـی رهبـران آنـهـا مــورد سـوء استفاده دولت‌ های‌ اسـتعماری غـرب، رژیم صهیونیستی و بـرخی ازدولت هـای کـشورهـای اسلامی عرب مانند دولت عربستان و سران قـدرت طـلب‌ غیر‌ عرب‌ مانند اردوغان رئیس دولت کشور ترکیه قرارگرفته و به نام دین به هر‌ گـونه‌ عـمل‌ خشن ، افراطـی وخـارج از اعتدال اقدام مـیکنند. چنان که احمد الطـیب مـیگوید: داعش ساخته‌ استعمارگران‌ است‌ .

بـه گـزارش اویس به نقل از العالم ، "احمـد الطیـب " کـه امـروز (دوشـنبه ١٣٩٣/٦/١٧‌) میزبان‌ "سعود الفیصل " وزیر خارجه عـربستان بـود، با اشاره به داعش و سـایر گـروههـای تـروریستی‌ بیان‌ داشت‌ :این گـروههای تـروریستی با هر نـام و بــا حـمایـت هرکسـی کـه تشکیل شده باشند، ساخته‌ دست‌ استعمار هستند و در خدمت طرح صهیونیست هـا بــه مـنظور تخریب کشورهای عربی- اسلامی‌ قرار‌ دارنـد‌.وی افـزود: شاهد مـا بـر ایـن مــدعا، کوتاهی آمریکا در مبارزه بـا این گروه هاست‌ ؛ در‌ حالی که ایالات متحده در سال ٢٠٠٣ به سرعت به عراق حمله‌ کرد‌ و ارتش‌ این کشور را از بـین بـرد. (العالم ، ١٣٩٣)

و رهبر معظم انقلاب دراین زمینه مـیفرماید:

این جـریان‌ تـکفیر‌ اگـرچه تازه نیست و سـابقه ی تـاریخی دارد، لکن چند سالی اسـت که با‌ نقشه‌ های استکبار و با پول برخی از دولت های منطقه و با طراحی و نـقشـه کـشـی ســرویس هـای جاسوسـی‌ کشـورهای‌ اسـتعماری - مثـل آمریکـا و انـگلـیس و رژیــم صـهیونیستی - تـجدید حـیات کـرده اسـت و قوت گرفته‌ است‌ . (بیانات رهبری، ٤/ /١٣٩٣٩) یـک نکتـه ی غیرقابـل انکـاری‌ وجـود‌ دارد‌، و آن ایـن اسـت کـه جریـان تکفیـر و حکومتهایی‌ که‌ پشتیبان و حامی آن هستند، کاملا در جهت نیات استکبار و صهیونیسـم دارند حرکت میکنند‌؛ کـار‌ آنها در جهت هدفهای آمریکا‌ و دولتهای‌ استعماری اروپا‌ و رژیم‌ اشغالگر‌ صهیونیستی است ؛ شواهدی این معنا را‌ قطعی‌ میکند. جریان تکفیر ظاهر اسلامی دارد اما عملا در خدمت جریانهای استعماری‌ و اسـتکباری‌ و سیاسـی بزرگـی است که علیه دنـیای‌ اسـلام دارند کار میکنند‌ (همان‌)

 

جاوید منتظران | ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۸
۲۶ مرداد۰۰:۵۲

چکیده

 

امروزه سلفی‌گری یکی از جریان‌های فعال و پرطرف‌دار در جهان اسلام است و به‌ همین دلیل فعالیت‌ها و رویکردهای آنان نقش تأثیرگذاری در موفقیت یا شکست‌ تلاش‌های تقریبی دارد.با ظهور ابن تیمیه و تأکید آن بر درستی فهم اسلاف،مکتب‌ سلفیه پدیدار شد.سلفیه در طول تاریخ در نقاط مختلفی از جهان اسلام،طرف‌دارانی‌ پیدا کرد که هرچند در اصل سلفی‌گری مشترک بودند اما تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر داشتند.این گرایش‌های سلفی را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد:سلفیه اعتدالی زیدیه یمن، سلفیه تقریبی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی.با توجه به‌ گرایش‌های ضد تقریبی ابن تیمیه،شاید بسیاری تصور کنند که تمام سلفیان مخالف‌ تقریب‌اند؛اما تقریبا نیمی از سلفیان مدافع وحدت اسلامی‌اند.در یک سوی طیف، سلفیان وهابی تکفیری قرار دارند که بیشترین نقش را در ایجاد تفرقه دارند و در سوی‌ دیگر طیف گروهی از اخوان المسلمین مصر قرار گرفته‌اند که تقریب مذاهب در دستور کار خویش قرار داده‌اند.در مقاله حاضر ضمن معرفی گرایش‌های مختلف سلفی و اندیشه‌های آنان،میزان ضدیت و یا هماهنگی آنان با اهداف تقریبی بررسی می‌شود.

 

مقدمه

بـرای مـحدثان تمام ادوار تاریخ اصحاب حدیث اهل سنت«پیروی از سلف»جمله‌ای‌‌ بسیار‌ آشنا‌ است؛اما تا اوایل قرن‌ هشتم‌،«سلف‌»بیشتر در معنای لغوی‌اش یعنی‌ «گذشتگان»به کار می‌رفت.عبارت«پیروی از سـلف»یـا«ائمـهء سلف»را می‌توان در عبارات اصحاب‌ حـدیث‌ قـرن‌ دوم و سـوم یافت(ابن ابی یعلی،بی‌تا:13‌/1،39‌،492).در قرن هفتم،ابن تیمیه ظهور کرد و در سال 896 ق کتاب جنجالی خود به نام فتوی‌ الحمویة الکبری‌ را‌ نـوشت‌ و حـدود پنـجاه‌بار لفظ«سلف»را در این رسالهء کوچک به‌ کار بـرد و نـوشت:«در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقهء سلفیه باشد، وجود ندارد»(بی‌تا:64‌)و این‌چنین‌ مکتبی‌ با عنوان«سلفیه»راه خـود را در تـاریخ‌ بـاز نمود.

بعد‌ از‌ ابن تیمیه،جریان سلفیه در زیدیه مدافعانی همچون ابـن الوزیر و ابن الامیر صنعانی یافت؛ولی در‌ تفکر‌ اصحاب‌ حدیث مدافعان جدی‌ای نداشت تا اینکه محمد بن عبد الوهاب(م 6021 ق)در‌ عـربستان‌ ظـهور‌ کـرد و وهابیت را با گرایش تکفیری‌ تأسیس کرد.در شرق جهان اسلام نیز شـاه‌ ولیـ‌ اللّه‌ دهلوی(م 6711 ق)حنفی‌مذهب به‌ ترویج برخی از آرای ابن تیمیه در میان حنیفیان شبه‌قاره‌ هند‌ پرداخت.او منتقد تقدیس‌ بـیش از انـدازه پیـامبر و اولیای الاهی بود و طلب حاجت‌ از‌ آنان‌ و نذر برای ایشان را جایز نمی‌دانست(نـدوی،3931:82/7-23).

در قـرن حـاضر در‌ شمال‌ آفریقا سید محمد رشید رضا تفکر سلفیه اعتدالی را پذیرفت‌ و در آثار خود‌ به‌ویژه‌ در‌ تـفسیر المـنار و مـجله المنار از آن دفاع کرد و این‌چنین تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج‌ یافت‌.بعد از رشید رضا،شـاگردش حـسن البنّا با تأسیس‌ جنبش اخوان المسلمین‌ تفکر‌ سلفیه‌ اعتدالی-تقریبی را در شمال آفریقا و کـشورهای‌ عـربی گـسترش داد.اما رویکرد اخوان المسلمین سیاسی‌ بود‌؛به‌ همین دلیل بعد سیاسی‌ سلفیهء شمال آفـریقا بـر تمام جریاناتی که تحت‌ تأثیر‌ این جنبش بودند،اثر گذاشت.این‌ تأثیر را مـی‌توان در سـلفیه شـبه‌قاره هند نیز مشاهده کرد‌.سلفیه‌ عربستان اگرچه بیشتر بر بعد مذهبی خاصی تأکید می‌ورزد،امـا تـأثیر تفکر‌ سید‌ قطب و محمد قطب موجب‌ ظهور جنبشی سیاسی‌ و انقلابی‌ از‌ دل وهابیت گـردیده اسـت کـه برخی آن‌ را‌ وهابیت‌ انقلابی و عده‌ای آن را وهابیت سیاسی نام نهاده‌اند.در مقابل،عده‌ای این‌ جریان‌ را سلفیه جـهادی یـا سـلفیه‌ انقلابی‌ نام نهاده‌اند‌.به‌ نظر‌ می‌رسد«سلفیه جهادی»بهترین نام‌ برای‌ ایـن‌ گـروه باشد؛زیرا سلفیه جهادی اعم از وهابیت انقلابی است.با توجه‌ به‌ روند تاریخی جریان سلفیه و گـرایش‌های مـتفاوت‌ این جریان در میان‌ وهابیان‌ عربستان، زیدی‌ها،حنفیان هندوستان و فعالان‌ سیاسی‌ شمال افـریقا،بـحث نگاه سلفیه به تقریب را در چهار بخش جـداگانه پی‌ مـی‌گیریم‌.

جاوید منتظران | ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۲
۲۳ مرداد۰۱:۳۹

چکیده :

جهاد یکی از آموزه‌های اسلامی است که انجام دادن آن مبتنی ‌بر شروطی است که قرآن و روایات تعیین می‌کنند. وهابیت فهم ویژه‌ای از جهاد دارد که براساس آن، جنگ با مسلمانان غیروهابی و ریختن خون آنان مباح است. آن‌ها بر اساس همین فهم، بارها اقدام به قتل‌عام مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، کرده‌اند و هم‌اکنون نیز در کشورهای گوناگون اسلامی درحال جنگ و توطئه ضد مسلمانان هستند. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که این برداشت از جهاد با قرآن سازگار است یا خیر؟مهم‌ترین نتیجة پژوهش پیش رو این است که جهاد دلخواه وهابیت با سنجة قرآنی ارزیابی شده و میزان تطابق آن با آموزه‌های قرآنی روشن گردد.روش گردآوری اطلاعات در این نوشتار، اسنادی ـ کتابخانه‌ای و روش تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی است.

مقدمه

جهاد آموزه‌ای است که ـ بر اسـاس آیات، روایات، دانش فـقه و سـیرة جنگی پیامبر اسلام(، ـ اسلام آن را در مجموع نه به‌طور مطلق مردود دانسته و نه‌ به‌طور مطلق مجاز شمرده است. بلکه شرایط و قوانین ویژه‌ای برای آن تعریف کرده تا با دیگر آموزه‌های دینی تعارض پیدا نـکند. البته، فرقه‌های گوناگون اسلامی در جزئیات و فروع مباحث جهاد، اختلاف‌ نظر‌ دارند، ولی این اختلافات چنان نیست که ریختن خون مسلمانان فرقه‌های دیگر، تحت عنوان جهاد، مشروعیت پیدا کند.

فرقة وهابیت چنان تـفسیری از ایـن آموزة اسلامی مطرح کرده است که‌ ریختن‌ خون مسلمانان فرقه‌های دیگر را جهاد می‌نامد. این تفسیر از مقولة جهاد، پیامدها ولوازم نامعقولی در پی دارد که برخی از آن‌ها عبارت است از: اختلاف‌افکنی میان مسلمانان، وارد‌ کردن‌ آسیب‌های جـبران‌ناپذیر بـه جامعة اسلامی، تخریب چهرة اسلام و نمایش چهرة خشن از آن. از این‌رو، نقد و بررسی این نگرش ضرورت پیدا می‌کند، همچنان‌که از ابتدای پیدایش وهابیت، دانشمندان فرقه‌ها‌ و مذهب‌های‌ اسلامی‌، پاسخ‌های فراوانی به آن داده‌اند‌. نـوشتار‌ پیـش‌ رو نیز در این زمینه نگاشته شده است. ساختار نوشتار به این صورت است که پس‌از بیان مفاهیم و مبانی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانة‌ جهاد‌ در‌ نگرش وهابیت، به تعارض مبانی آن با آیات‌ قرآن‌ مـی‌پردازد.

جاوید منتظران | ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۹