در بیان تاریخچة پیدایش وهابیت لازم است به مواردی مهم اشاره داشت.
الف. عربستان خاستگاه
فرقه وهابیت
شبهجزیره عربستان،
به عنوان بزرگترین شبهجزیره جهان با مساحت تقریبی سه میلیون کیلومتر مربع در انتهای
جـنوب غـربی قـاره آسیا قرار دارد. اگر چه ایـن نـاحیه از نـظر شرایط طبیعی و جغرافیایی،
موقعیت درخشان و برجستهای ندارد؛ اما از آن نظر که قبلهگاه مسلمانان در آن قرار
دارد و کانون وحی است و چشمة پربهرة اهل بیت پیـامبر(ص) در آنـ جـوشیدن گرفته و
تشکل هوشمند تشیع از آن برخاسته است؛ اعتبار بـالایی دارد (گـلی زواره، 1375، ص15-17).
نجد که یکی از تقسیمهای
کشوری عربستان است، در مرکز شبهجزیره واقع است. آنجا ناحیهای وسیع از شبهجزیره
عربستان است که مـرکز پیـدایش و نـشر دعوت وهابیت در قرن12 هجری قمری است. سرزمین
نجد به بـخشهای گوناگون تقسیم شده بود و نجدیان به دو دستة بدوی و شهرنشین تقسیم
میشدند؛ اما بیشتر آنها بادیهنشین بودند و در هرج و مـرج، جـهل، خـرافهها، زور،
خشونت و قتل به سر میبردند. در آن زمان، قانون و مقرراتی حاکم نبود و در چـنین
وضـعیتی، جنبش وهابیان شکل گرفت و با زور و خشونت، خود را توسعه داد (موثقی، 1378،
ص142-143).
ب. محمد بن عبدالوهاب
مسلک وهابی منسوب بـه
شـیخ مـحمد بن عبدالوهاب نجدی است که این نسبت از نام پدر او عبدالوهاب گرفته شده
اسـت. او در سـال 1111 ق. (امـین، 1367، ص3) و به قولی 1115ق. در شهر عینیه از شهرهای
نجد متولد شده است. گفته شده که شیخ از کـودکی بـه مـطالعة کتابهای تفسیر، حدیث
و عقاید، علاقه داشته و فقه حنبلی را نزد پدرش که از علمای حنبلی بوده آمـوخته اسـت.
او از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم نجد را زشت میشمرد (سبحانی،
1364، ص24).
پدر محمد با آگـاه شـدن
از افـکار فرزندش به ارشاد او پرداخت؛ ولی تأثیری نداشت. بنابراین، مردم را از او
برحذر داشت؛ به طوری که از چـشم هـمه افتاد (محمد، 1370، ص17).
فراخوانی ابنعبدالوهاب
به مرام جدیدش در سال 1143ق. آغاز شد؛ ولی با مخالفت پدرش و سـایر عـلماء، مـذهب
او رونقی نیافت و سرانجام پس از فوت پدرش در سال 1153ق. دعوتش را میان مردم آشکار
کرد (مرکز پژوهشهای اسلامی الغـدیر، 1376، ص7-8). مـحورهای اصلی آموزشهای ابن عبدالوهاب
و شعارهای به اصطلاح اصلاحی دعوت او را میتوان به شـرح زیـر بـیان کرد:
1. مبارزه با شرک و خرافهها و بازگشت به اسلام
سلف و سلف صالح؛
2. مخالفت با عقل، فـلسفه، اجـتهاد، تـفسیر قرآن،
تصوف، عرفان و هر گونه نوآوری؛
3. مسئله وحدت و خلافت دینی- عربی و ضـدیت بـا
ترکان عثمانی؛
4. دشمنی با شیعیان (موثقی، 1378، ص157–161).
شیخ تنها قرآن و سنت
را قبول داشت و تمام تفاسیر و تعابیر الهـی را بـه عنوان بدعت رد میکرد. او استفاده
از تسبیح، تنباکو، شراب، اجناس لوکس و زیارت اماکن مـقدس(زیـارتگاهها) را ممنوع
اعلام کرد (دکمجیان، 1372، ص208).
محمد بن عـبدالوهاب،
صـاحب چـهار فرزند بود که فرزندانش بعد از او، برنامهاش را دنـبال کـردند (امین،
1376، ص4). او شاگردان زیادی نیز تربیت کرد و علاوه بر آن، تألیفهایی نیز داشته
است، از جـمله: 1. کـتاب توحید؛ 2. کتاب کشف شبهها؛ 3. کـتاب الکـبائر (ابراهیمی،
1379، ص25).
ج. تـوافق مـحمد بـن
عبدالوهاب با ابن سعود
محمد بـن عـبدالوهاب،
پس از دعوت به دین جدیدش از عینیه بیرون رانده شد و به شهر درعـیه، شـهر مسلیمه کذاب
وارد شد. در این شهر مـورد استقبال محمد بن سـعود، حـکمران درعیه قرار گرفت.
او در جلسهای کـه بـا ابن سعود داشت، قول تسلط بر همة بلاد نجد را به ابن سعود داد.
مـحمد بـن سعود، سخنان شیخ را به نـفع خـویش تـشخیص داد و به او اطمینان داد کـه یـاریاش
خواهد کرد (الهامی، 1378؛ بـه نـقل از حسین خلف، بیتا، ص16).
به این ترتیب، محمد
بن عبدالوهاب و محمد بن سعود در مورد جـنگ بـا مخالفان، امر به معروف و نهی از مـنکر
و اقـامة شعائر دیـن (طـبق عـقاید خود) با یکدیگر تـوافق کردند.
محمد بن سعود پس از
توافق با محمد بن عبدالوهاب در سال 1159ق. از هر طرف به سرزمینهای مـجاور و مـناطق
بدویانی که به او نزدیک بودند، حـمله بـرد و امـوالشان را غـارت کـرد. این امر بـاعث
شـد که امرای نیرومند نجد که با او همسایه بودند، مانند بنی خالد از «لحایا» (احسا)
و «آل مکرمی» از نجران، بـا او درگـیر شـوند؛ اما آنها نتوانستند، جلوی پیشرفت وهابیت
را بـگیرند. (هـمان؛ بـه نـقل از دایـرة المـعارف اسلامی، ج1، ص191).
د. نقش استعمار در ایجاد
وهابیت
شکی نیست که استعمار
و استکبار برای حاکمیت و سلطة سیاه خود در جستجوی زمینههای حکومت است. شعار کهنه و
همیشگی آنها «جدایی بینداز و حکومت کـن»، یکی از مهمترین راههای رسیدن به اهداف
استعماری آنهاست.
در مورد وهابیت دو دیدگاه
وجود دارد:
1. وهابیت زاییدة استعمار
است؛ 2. وهابیت صرفاً یک جنبش مذهبی است. دیدگاه نخست، با استناد به کتابهایی، چون
خـاطرههای هـمفر و یا تاریخ آل سعود ناصرالسعید، ابنعبدالوهاب و آل سعود را دست پروردة
انگلیس و مورد حمایت یهودیان میخواند و همه مسائل را با خارج و بیگانگان مرتبط میداند
و با غفلت از زمینهها و مسائل داخلی، هیچ انگیزة مذهبی و اصـلاحی بـرای جنبش وهابیت
قائل نیست (دهقان، 1367، ص37-38).
دیدگاه دوم بر این
باور است که جنبش وهابیت، یک جریان اصیل اصلاحطلبی دینی با انگیزههای مذهبی و
دیـنی بـود که تأثیر مثبت و سازندهای بـر جـهان اسلام داشت. برخی از مستشرقان و نویسندگان
عرب متمایل به وهابیت در این دیدگاه، راه افراط را در پیش گرفتند و واقعیتهای تاریخی
را که در آن، وهابیان سعودی با حمایت انگلیس بـر نـجد و حجاز مسلط شدند، نـادیده
گـرفتهاند.
برخلاف این دو دیدگاه
به نظر میرسد که با توجه به وضعیت اجتماعی عربستان که درگیر انحطاط و عقبماندگی فکری،
مذهبی و اجتماعی شدیدی بود، جنبش وهابیت یک واکنش مذهبی در پاسخ به عـقب مـاندگیها
بود که به دلیل محتوای جامد، خشک و قشری خود، نه تنها نتوانست آن نارساییها را حل
و برطرف کند؛ بلکه هر چه بیشتر به آنها دامن زد. در حال حاضر نیز وهابیت یک جریان
نـیمه مـرده و غیر قـابل ترمیم است. هر چند که آلسعود از آن به عنوان اهرمی در شکل
و جهت دادن به جریانهای مذهبی و جنبشهای اسلامی، بـه سمت گرایشهای محافظه کارانه،
ارتجاعی و ضد انقلابی بهره میگیرند (موثقی، 1378، ص186-187).
منابع:
موثقی، سـیداحمد (1378)، جـنبشهای اسلامی معاصر، تهران: انتشارات سمت.
دهقان، عزّتالله (1367)، پیدایش وهـابیت و عـقاید وهـابیان، تـهران: انـتشارات دارالکتب الاسلامیة.
دکمجیان، هرایر (1372)، جنبشهای اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احـمدی، تـهران: انتشارات کیهان.
ابراهیمی، محمدحسین (1379)، تحلیلی نو بر عـقاید وهـابیان، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
گلی زواره، غلامرضا (1375)، سرزمین وحی، سرچشمه تشیع، قم: انتشارات حضور.
سبحانی، جـعفر (1364)، آیـین وهـابیت، قم: دفتر انتشارات اسلامی.