وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

از جمله موضوعاتی که مقام معظم رهبری به مناسبت های مختلف در بیانات چند سال گذشته شان به تشریح و تبیین ابعاد آن پرداخته اند ؛موضوع تکفیر در جهان اسلام است، تا جایی که این بزرگوار نسبت به چگونگی برخورد با این پدیده شوم، رهنمودها و دستوراتی نظیر تشکیل یک حرکت علمی عظیم در برابر آن، ارائه نموده اند،
لذا با نظر به اهمیت این مساله در عصر حاضر و در راستای عمل به دستور مقام معظم رهبری نسبت به تشکیل یک نهضت علمی علیه تفکرات تکفیری ؛ بر آن شدیم تا نسبت به این عامل شوم و تفرقه انگیز و غیر اسلامی، مطالبی علمی ، متقن و معتبر را تهیه و در این وبلاگ به جهت افزایش آگاهی مسلمانان ( شیعه و سنی) ارائه نماییم.ان شالله که بتوانیم در راه مقابله با عوامل واگرا و تفرقه انگیزدر جهان اسلام از جمله تکفیری ها و نیز حفظ وحدت ،تقریب مذاهب اسلامی و شکل گیری امت واحده ی مدنظر پیامبر (ص) قدمی مطلوب برداشته باشیم.
جاوید منتظران

نویسندگان

۳۰ مطلب با موضوع «ماهیت و جریان شناسی گروه های وهابی ،تکفیری و تروریستی» ثبت شده است

۱۱ آذر۰۳:۳۵

ظرفیت سنجی تهدید جریان تکفیری در حوزه جهان اسلام

 

چکیده

مساله تکفیر از دیرباز یکی ازمحورهای اساسی تعارض وخشونت در ادیان و ملل مختلف بوده است.این موضوع در دوره حساس کنونی به یکی از مسائل مبتلا به جهان اسلام تبدیل شده وتوجه به آن بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده است. در این پیوند، آگاهی و درک مشترک نخبگان جهان اسلام از پتانسیل جریان تکفیری در ایجاد واگرایی و تعارض در جهان اسلام، امکان تبدیل این تهدید را به فرصتی برای همکاری درمواجهه با آن فراهم می آورد. بر این اساس،هرگونه اقدام جهان اسلام در مواجهه با تکفیری ها،در درجه نخست محتاج برآورد مقوله تهدید جریان تکفیری به ویژه ظرفیت سنجی آن ا ست. از این رو،مقاله حاضر می کوشد به این مهم، از طریق شناسایی ، تحلیل یا تعیین حجم و سنجش تهدید جریان تکفیری در قالب به کارگیری الگویی در این باره دست یابد. این تحقیق، به روش کتابخانه ای به شناسایی و تحلیل تهدید جریان تکفیری پرداخته و سپس ظرفیت سنجی آن را با ا ستفاده از روش پیمایشی در سطح تعدادی از اساتید دانشگاهی و حوزوی متخصص در موضوع، با الهام از تکنیک دلفی به سرانجام می رساند. نتایج این بررسی نشان می دهد که تهدید تکفیریها به لحاظ عامل متعدد بوده و علاوه بر گروه های افراطی و تکفیری به عنوان عاملان مستقیم، برخی مدتها نظیر ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه را نیز در برمیگیرد. موضوع تهدید در اینجا، اگرچه در ظاهر امدامات تروریستی و متل عام فجیع مسلمانان شیعه و سنی و گاه دین ملیتهای مذهبی میباشد اما در اصل تضعیف بنیه مسلمین و ایجاد تفرقه و ت شتت میان م سلمانان و نهایتاً تخریب وجهه اسلام اصیل را در جهان به دنبال دارد. به لحاظ حوزه تهدید نیز اگرچه در زمان کنونی مشخصاً کشورهای اسلامی نظیر عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و پاکستان به طور مستقیم درگیر این موضوع میباشند اما جهان اسلام و بلکه جهان بشریت از پیامدهای مترتب بر خطر تکفیریها در امان نیستند. نتایج بررسیها در ارتباط با الگوی ارائه شده و تعیین نوع وضعیت و شدت تهدید جریان تکفیری )تهدید با شدت بالا-و ضعیت بحرانی، تهدید با شدت متو سط-و ضعیت مخاطره انگیز و تهدید با شدت پایین-وضعیت هشدار( نیز نشان دادکه شدت تهدید جریان تکفیری در بازه 15 - 12 قرار میگیرد وبدین ترتیب این تهدید، اگرچه در طیف حداقلی بازه مذکور قرار گرفت اما تهدیدی با شدت بالا علیه جهان اسلام و در وضعیت بحران برآورد گردید.

.دریافت

توضیحات: نسخه ی الکترونیکی کامل مقاله 
جاوید منتظران | ۱۱ آذر ۹۶ ، ۰۳:۳۵
۲۶ آبان۱۸:۴۶

گونه‌ شناسی‌ سلفی گری

سلفی گری و تروریسم‌ تکفیری‌ مفاهیمی‌ هـستند کـه نسبت‌ میان‌ آنها عام و خاص مـطلق‌ است‌ ، به این معنی کـه سـلفی گری مفهومی وسیع و شامل طـیف هـا و جریان های مختلف‌ اعتقادی‌ و سیاسی می شود که مکتب تروریسم‌ تکفیری‌ یکی از‌ مـصادیق‌ آن است . هرچند سلفی گری‌ اصـول و مـبانی عـام دارد، از نظر اعتقادی و از نـظر سـیاسی ، تفاوت های اساسی مـیان مـصداق‌ های‌ آن دیده می شود. نقطه آغازین‌ اندیشۀ‌ سلفی‌ گری‌ در‌ بدعتی ریشه دارد‌ که‌ ابن تیمیه در قـرن هـفتم ایجاد کرد. وی برخلاف علمای اسلام ، بـه مـفهوم پردازی واژه سلف‌ پرداخـت‌ و آن‌ را در مـعنایی به کار برد کـه‌ تا‌  آن‌ زمان‌ ، اندیشمندان‌ اسلامی‌ چنین معنایی را درباره سلف ارائه نکرده بودند. هرچند رگه هایی از انـدیشه سـلفیه را می توان در احمدبن حنبل مشاهده کـرد، ولی نـمی تـوان وی را‌ ابـداع کـننده سلفی گری بـرشمرد؛ زیرا در انـدیشه احمد بیش از هر چیز مسئله نقل حدیث در واکنش به عقل گرایی افراطی معتزله [وجود] داشت (عـلیزاده ، ج ١ : ٢٨٠(

در واقـع سـلفیه‌ فرقه‌ ای نو ظهور است که غالباً از عـقاید ابـن تـیمیه و مـحمدبن عـبدالوهاب پیروی مـی کند. مهم ترین بدعتی که ابن تیمیه بنیان نهاد، گسترش منابع تشریع به صحابه ، تابعین‌ و تابعین‌ تابعین بود. ابن تیمیه با تکیه به حدیث خیرالقرون ، سه قـرن نخستین اسلام را بهترین قرون اسلام برمی شمارد و به همین سبب ، برای‌ کسانی‌ که در این سه قرن‌ زندگی‌ کرده اند، مرجعیت در ابعاد مختلف قائل است . (برای اطلاع از چالش های نظری و تاریخی این دیدگـاه رک بـه : البوطی ، ١٣٧٦). مهم ترین ویژگی‌ این‌ مذهب جعلی ، نفی مذاهب‌ اسلامی‌ و دعوت مسلمانان به تبعیت محض و بدون اندیشه از گذشتگان است . به گفته سعید رمضان البوطی اندیشمند سنی ، سلفیه پدیده ای ناخواسته و نـسبتاً نـوخاسته است که انحصارطلبانه مدعی مسلمانی است و همه‌ چیز‌ را جز خود، کافر می داند. فرقه ای خودخوانده که با به تن درکشیدن جامه انتساب بـه سـلف صالح و با طرح ادعای وحـدت در فـضای بی مذهب ، با بنیان وحدت‌ مخالف‌ است .

سلفیه‌ یعنی همان بستر وهابیت ، مدعی است که هیچ مذهبی وجود ندارد و باید به عصر سلف ، یعـنی دورانـ‌ صحابه ، تابعین و تابعین تـابعین بـازگشت و از همه دستاوردهای مذاهب - که حاصل‌ قرن‌ ها‌ تلاش و جست وجوی عالمان مذاهب مختلف بوده است و اندوخته ای گران سنگ از فرهنگ اسلامی در ابعاد ‌‌گوناگون‌ پدید آورده و با پاسداشت پویایی اسلام و فقه اسلامی ، آن را به پاسخ گـویی‌ بـه‌ نیازهای‌ عصر توانا ساخته است - چشم پوشید و اسلام بلامذهب را اختیار کرد. سلفیه دستی به دعوت‌ بلند می کند و می گوید، بیایید با کنار گذاشتن همه مذاهب ، به سوی‌ یگانه شـدن بـرویم ، اما‌ بـا‌ دست دیگر، شمشیر تکفیر برمی کشد و مدعی است که با حذف دیگران از جامعه اسلامی و راندن آنان بـه جمع کفار، جامعه اسلامی را یک دست می کند. در پشت این دعوت‌ به بـی مـذهبی ، دعـوت به نوعی مذهب ، نهفته است که گرفتار چنگال جمود و تنگ نظری است و اسلام را به صورت دینی بـی ‌ ‌تـحرک ، بی روح ، ناقص ، ناتوان و بی جاذبه به تصویر‌ می‌ کشد و با احیای خشونت و تـعصب ، راه را بـر هـرگونه نزدیک شدن به همدیگر می بندد (بوطی ، ١٣٧٦: ٢٥(

در حال حاضر، گاه سلفی و سلفی گری در مورد گـروه ها و جریان‌ هایی‌ استفاده می شود که در تقابل با سلفی گری به مـعنای واقعی آن هستند. این در حالی اسـت کـه نه تنها میان سلفی گری و فرقه ها و مذاهب کلامی و فقهی‌ اهل‌ سنت تفاوت های اساسی وجود دارد، بلکه در درون جریان سلفی گری نیز تضادها و تفاوت های بسیاری دیده می شود و همین امر موجب ایجـاد جریان ها و طیف های مختلف‌ درون‌ سلفی‌ شده است .گرایش های سلفی‌ مناطق‌ مختلف‌ جهان اسلام ، اگرچه ارتباطات وثیقی باهم دارند، اما اختلافات فراوانی نیز در میان آنها یافت می شود. بـا نـگاهی به این‌ جریان‌ ها‌ می توان در مجموع سه عامل ، شامل : «عقاید‌، سیاست‌ و روش » را در اختلافات درونی سلفی گری مشاهده کرد. این اختلافات در حوزه عقاید ناشی از توجه و میزان پایبندی‌ هر‌ کدام‌ از این گروه ها بـه مـبانی عام سلفی گری است‌ . برای مثال ، در حالی که وهابیان بر حدیث به عنوان منبع معرفتی خود بسیار تأکید دارند، اهل قرآن‌ توجه‌ چندانی‌ به حدیث ندارند و به طور مـستقیم بـه کتاب مراجعه می کنند‌؛ یا‌ در حالی که وهابیان با تصوف مخالف اند، مکتب دیوبند به دو اصل طریقت (تصوف ) و شریعت‌ پایبند‌ است‌ ( فرمانیان ، ١٣٨٨). یکی دیگر از عوامل اختلاف میان سلفیان ، «سیاست »، یعـنی مـسائلی‌ مـانند‌: حد‌ و مرز حضور در سیاست ، چـگونگی تـعامل بـا دولت و موضع گیری در برابر مخالفان است‌ . گاهی‌ دو‌ جریان سلفی از نظر عقاید و حتی مواضع سیاسی با یکدیگر مشابه هستند، اما از‌ نظر‌ روش رسیدن بـه هـدف هـا با یکدیگر تفاوت دارند. با توجه به اینـ‌ عـوامل‌ ، سلفی‌ گری به گونه های مختلفی تقسیم شده است که ما در این بخش ، یکی‌ از‌ این تقسیم بندی ها را مورد اشاره قـرار مـی دهـیم .

سلفی گری تکفیری‌

سلفی‌ گری‌ تکفیری به گرایشی از سلفیون گـفته می شود که مخالفان خود را کافر می شمارند‌. براساس‌ مبنای فکری آنان میان ایمان و عمل تلازم وجود دارد، بـه این مـعنی‌ کـه‌ اگر‌ کسی ایمان به خدا داشته باشد و مرتکب گناه کبیره شـود، از دین خـارج و کافر شمرده‌ می‌ شود‌. چنین دیدگاهی موجب شده است که مسلمانان را به علت انجام دادن‌ امـور‌ مـذهبی خـود، در ردیف مشرکان قرار دهند و در نتیجه آنان را واجب القتل شمارند. این گروه‌ مسلمانان‌ را از آن جهت کـه هـمانند آنـها نمی اندیشند و به باور آنها‌ مشرک‌ هستند، کافر می دانند. مهم ترین نوع‌ سـلفی‌ گـری‌ تـکفیری که مسلمانان را تکفیر می کند‌، شاخه‌ اصلی وهابیت است . شاید برخی از محققان نام نـهادن وهـابیت به سلفیه را‌ نپسندند‌ و معتقد باشند که افکار وهابیت‌ ، با‌ آرا و افکار‌ سلف‌ ارتباطی‌ نـدارد و هـیچ یک از سـلف ، اعتقادات‌ وهابیت‌ را قبول ندارند. اگرچه این حرف حق است ، ولی امروزه با تبلیغات‌ فراوان‌ آل سعود و وهـابیت ، اطـلاق سلفیه بر‌ آنان پذیرفته شده و تمام‌ مباحث‌ سلفیه ، بیشتر حول آرا و افکار‌ سلفیانی‌ مـی چـرخد کـه تفکرات ابن تیمیه و ابن قیم جوزی را پذیرفته اند. بنابراین‌ ، ما‌ وهابیت را به عنوان یکی‌ از‌ مـهم‌ تـرین جریاناهای سلفی‌ عصر‌ حاضر می شناسیم (فرمانیان‌ ، ١٣٨٨‌(

سلفی گری جهادی

نظریه پردازی دربـاره سـلفی گـری جهادی ریشه در اندیشه های سید‌ قطب‌ ، رهبر شاخه انقلابی اخوان المسلمین مصر‌، دارد‌. سید قطب‌ بـا‌ بـرشمردن‌ مـفاسد عصر حاضر، جهان‌ امروز را جامعه جاهلی معرفی می کند. وی که متأثر از انـدیشه هـای ابوالعلی مودودی‌ بود‌، برخلاف نظر مودودی نه تنها کشورهای‌ غیراسلامی‌ ، بلکه‌ کشورهای‌ اسلامی‌ را نیز به‌ عـلت‌ اجـرا نکردن قوانین اسلامی ، جوامع جاهلی نام می نهد و می گوید: هر جـامعه ای کـه اسلامی‌ نباشد‌، جاهلی‌ است . اگر بخواهیم تـعریف دقـیق تـری ارائه‌ دهیم‌ ، باید‌ بگوییم‌ که‌ جامعه‌ جـاهلی جـامعه ای است که در ایمان ، عقاید و قوانین آن چیزی به غیر خدا پرستش نمی شود. طـبق این تـعریف ، همه جوامعی که در حال حـاضر وجـود‌ دارند، در قـلمرو جـاهلیت قـرار می گیرند. سید قطب در چنین شـرایطی جـهاد را مطرح میکند و بیان می دارد که در این شرایط ، مسلمانان وظیفه دارند برای برپایی دین ، چـه‌ بـا‌ کفار چه با حاکمان کشورهای اسـلامی ، جهاد کنند (فرمانیان ، ١٣٨٨). گـروه دیگـری که در ایجاد اندیشه سلفی گـری جـهادی تأثیر داشت ، مانیفست جهادی گروه جماعت اسلامی مصر بود که‌ توسط‌ عبدالسلام فـرج نـوشته شده بود.

اگرچه در دیدگاه هـای سـید قـطب و عبدالسلام فرج جـنگ ، اخـتلاف فرقه ای و حمله و کشتار عـامه مـردم و علما به‌ علت‌ اختلاف عقیده جایگاهی نداشت ، سلفیان‌ تکفیری‌ با انحراف در اندیشه سلفی گـری جـهادی ، این جریان را به نفع خود مصادره کـردند. این جـریان به جـای مـبارزه بـا کافران وارد مبارزه‌ عقیدتی‌ درون دینـی شد و بر‌ جنبه‌ های فرقه گرایی خود افزود و به ابزاری در دست متعصبان و گروه های تـکفیری تـبدیل شد.

فجیع ترین جنایت ها بـه دسـت گـروه هـای وهـابی و تروریستی در کشورهای اسـلامی انـجام می‌ شود‌، ولی این گروه ها می کوشند با سوءاستفاده از مفهوم مقدس جهاد، خود را به عنوان چهره هـای جـهادی مـعرفی کنند.

سلفی گری تبلیغی

این نوع از سلفی گـری مـحور‌ فـعالیت‌ خـود را‌ تـبلیغ انـدیشه ها و مبانی سلفی گری قرار می دهد. 

جاوید منتظران | ۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۸:۴۶
۰۴ آبان۲۲:۳۷

گروه های سلفیه جهادی ، در دوره های مختلـف ، از واژه «جاهلیـت »، کـه ریشـه قـرآنـی هـم دارد، برای اهداف خود که مـبـارزه‌ بــا‌ کفـر و حکـام کـافر و ایجـاد حکومـت اسـلامی و اعتلای اسلام بود، استفاده کردند. در دوره اول ، جوامع اسلامی، به پیروی از سـید قطـب جاهلی شناخته شد و رهبران این دوره بـرای رهـایی از‌ جامعـه‌ جــاهلی، هـجـرت و جهـاد را به عنوان دو عـامل مـهم پیشنهاد کردند. هرچند در عمل هیچ منفعتی بـرای دنیـای اسـلام نداشت . در دوره دوم ، مصداق جاهلیت آمریکا و کشورهای هم پیمان‌ با‌ آمریکا شناخته شد که جهاد با آنان را در پیش گرفتند که باز هیچ منفعتی بـرای اســلام و مسـلمانان نداشـت و در دوره سوم مصداق بارز جاهلیت شیعیان شناخته شـدند و راه‌ مبـارزه‌ بـا‌ آن هـا نیـز جهـاد معرفی‌ شد‌. این‌ ها همه برای اعتلای اسلام و مسلمانان است ! هرچند آنچه در عمـل دیـد شد و مـیشود عـکس این مطلب اسـت ؛ یعنی نه تنها اعـتلا‌ و پیشـرفت‌ اسـلام‌ را نمـیبینیم بلکـه جهـان اسـلام در اثـر حمـلات‌ گروه‌ هـای سـلفیه جهـادی بـه انـحطـاط رفتـه اسـت 

سوءبرداشت از این واژه در جهان اسلام آثاری چون افزایش تعـداد گروه‌ هــای‌ تـکفیـری‌ بــا  هدف رسیدن به اغراض شیطانی خود، اسلام هراسی که‌ دشمن از دیرزمـان بـه دنبـال آن  بود، کشیده شدن جـوامع ‌ ‌اسـلامی به سمت جنگ های مـذهبی، از بـین‌ رفـتن‌ فرصـت‌ ها و  صـدمات و لطمـات جبران نـاپـذیر بــه مــال ، نـاموس و جـان مـردم اسـت‌ کـه‌ هـیچ انسـان  آزادمنشی نمی توان به راحتی غم و اندوه آن را فـراموش کند.

جاوید منتظران | ۰۴ آبان ۹۶ ، ۲۲:۳۷
۲۹ مهر۰۰:۴۶

تصویر مـیدانی «گـفتمان» تـکفیر

الف ) خشونت عریان و دائمی؛

 خشونت ، آشـکارترین مشخصـه ای اسـت کـه یـک تکفیری با‌ آن شـناخته مـیشود و در واقع تابلوی اوست . امام علی(ع) درباره تکفیریهای‌ زمان‌ خود‌ میفرمایند: «سیوفکم علی عواتقکم » (سید رضی، نهج البـلاغه ، خـطبـه ی١٢٧) یعـنـی شمشیرهایتان بر گردن هایتان آویخته است‌ . ‌‌محل‌ قرارگیری شمشیر در نیام اسـت ، امــا وقـتی روی گـردن قرار گیرد، یعنی من‌ میخواهم‌ کسی‌ را بکشم .

ب) آسیب زدن به افراد بیگناه و غیر دخیل در مـوضـوع؛ 

خـلـط کــردن افـراد یـک‌ مجموعه و کشتن همگی آنها برخلاف آیه شریفه «ولا تزر وازرة وزر أخری».(اسـرا‌، آیـه ١٥) از نظر‌ اسلام‌، اگـر خـطایی از پدر سر زد، گناه آن بـه پـای پسـر نوشـته نمـیشـود. مشخصه تکفیر آن است که نمیتواند این گونه بـاشد. هـر جـا که یـک تکفیـری حضـور داشته باشد، یک‌ منطقه را به آتش میکشد. او نمیتواند اقـدامات افـراد را بــه دیگــران سرایت ندهد.

ج) حرکت تصاعدی در تکفیر دیگران؛ 

آنها ابتدا دیگران را گمراه میخوانند، سـپس آنـها را تـکفیر مـیکنند و در‌ مرحله‌ سوم آنها را بدون متمایز کردن از یکدیگر میکشـند و در این مسیر، ابتدا از یک نفر یا یک جمعیـت کـم شـروع مــیکننـد و ســپس دایـره گمراهان و کافران را به زعم خود‌ گسترش‌ میدهند. در فرد تکفیری تصاعد و افـزایش نـهادینه شـده اسـت ؛ او همیشه دایره متدینان را تنگ تر میکند. چنان که امیرالمـؤمنین (ع) خطاب به تکفیریهای زمان خود فرمودند: اگــر مـخالفـت بــا‌ مـن‌ از ایـن روسـت کـه می پندارید من خطا کرده و گمراه شده ام، پس چرا هـمه را از دم شـمشیرهایی که بر شانه حمایل کرده اید، میگذرانید و کسی را که گناه‌ کرده‌ بـا‌ کسـی کـه گنـاه نکـرده درهــم‌ مـی‌ آمیزید؟ ( سید  رضی، نهج البلاغه ، خطبه ی١٢٧)

د) کشتن اهل اسلام؛

 این مشخصه در تکفیریها وجود دارد کـه مـیدان و محل کشتار را داخل امت‌ مسلمان‌ قرار‌ مـیدهند و کـشتن را مـتوجه مسلمانان میکنند. آنـان عطشـی‌ سیرناشدنی‌ در مسلمان کـشی و بـرادرکشی دارند. در کتب اهـل سـنت روایتـی از قـول پیامبر(ص) در وصف خوارج است که فرمودند‌: «یقـتلون‌ اهـل‌ الاسـلام» (صـحیح بخـاری، ح٣٣٤٤ و ٤٦٦٧) آنـان اهـل اسلام را مـیکشند‌.

هــ) فـاصله گرفتن از دین ؛

 مستندات روایی این شاخصه از اوصـاف تکفیـریهـا در کـتب شـیعه و اهل سنت آمده‌ است‌ . تعبیر‌ دینی آن «مروق» به معنای عبور کردن از اسـلام اسـت : «یمرقون‌ من‌ الإسلام کما یمرق السـهم من الرمیة » (صـحیح بـخـاری صـ١٧١٤ ح٦٩٣٠)

این فرمایش پیامبر اسلام(ص) اسـت . یعـنی‌ مشخصه‌ فکری‌ اینها آن است که در محدوده اسلام باقی نمیمانند؛ چراکه حدود را‌ علما‌ مـشخص‌ مـیکنند و تکفیریها اصلا کاری با عـلما نـدارند.

چنانچه مـقامات ارشد داعش ، بـه صـراحت ، اسرائیل را‌ دشمن‌ دور‌ خود مـعرفی کـرده و به این صورت برای آن حریم امنیتی و حفاظتی ایجاد کردهاند. داعش‌ ضمن‌ محکوم کردن روز جهانی قـدس، در خـلال جنگ ٥١ روزه اسرائیل علیـه مـردم‌ فلسـطین‌ در‌ نــوار غــزه، در پاسخ بـه انـتقاد کـاربران سلفی تویتر که از آن خـواسته بودند‌ اگر‌ واقعـا بـه دنبـال عـزت مسلمانان و نابودی کفار و یهود است ، به کمک مردم غـزه‌ بـرود‌ و بـا‌ اسـرائیل بجنگـد، پیامی را منتشر کـرد کـه بـراساس آن، خـداوند مـتعـال در قـرآن، از دشـمن‌ نـزدیـک‌ یعـنـی منافقان ، سخن گفته و بیان داشته که خطر آنها از کافران اصلی‌ بیشتر‌ است‌ ، بنابراین ، بـه زعم داعـشیها، خـطر مـسلمانانی که افکار داعش را نپذیرفته اند، از اسرائیل بـیشتر‌ اســت‌ .

این فـرآیند بـاعث امـنیت زایی بیشتر برای این رژیم و انحـراف‌ توجهـات‌ کشـورهای منطقه از آن به عنوان خصم اصلی جهان اسلام در منطقه میشود و فرصت سازی برای‌ دشمن‌ ؛ دگرسازی درون دینـی، خشـونت تکفیـری و تکفیـر بخش عمده ای از مسلمانان، مـخصوصا‌ شیعیان‌ توسط تکفیریها، فرصت بـینظیـری را برای غرب‌ و اسرائیل‌ ایجاد‌ کرده است . در چنین وضعیتی، غرب بدون‌ پرداخت‌ هزینه ، بیشترین سود را از درگیری درون دینی مسلمانها میبـرد. در جـایی کـه‌ منـابع‌ عظـیم جهان اسلام مـیتواند در‌ راسـتای‌ حـل مشـکلات‌ عدیـده‌ مسـلمانان‌ و نیـز کـانونهـای اختلاف آنها با جهان‌ غرب‌ صرف شود، این منابع ، صرف نبرد با دگرهای درون دینی و مذاهب اسلامی‌ میشود‌. در حالیکه انرژی رها شده از‌ بیداری اسلامی هـمچون انـقلاب‌ اسلامی‌ ، میتوانست تکلیف برخی از بحرانهای‌ جهان‌ اسلام با دیگران را حـل کنـد و بسیاری از معادلات جهانی را دگرگون سازد‌، سلفی‌ تکفیری و رویارویی درون ستیزی، این‌ فرصت‌ بینظیر‌ را از جـهان‌ اسـلام‌ گرفته است . مقام معظم‌ رهـبری‌ – مـد ظله العالی -در این باره میفرمایند: «تکفیر، یک عاملی برای دشمنان اسلام و دشمنان‌ امت‌ اسـلامی است . نه فقط شیعه ، [بلکـه‌ ] اهـل‌ سـنت را‌ هـم‌ تکفیـر‌ مـیکننـد. اهـل ســنت را‌ هــم ،مسجدشان را، نمازشان را منفجر مـیکنند بـه نفع رژیم صهیونیستی، برای اینکه مردم را‌ و مسلمان‌ ها را به هم مشغول کنند‌ تا‌ غافل‌ بشوند‌ از‌ مسـئله مهـم فلسـطین‌ و از‌ حضـور دشمن در دل دنیای اسلام غفلت کنند؛ هـدف، اینهـا اسـت . یـک عـدهای هـم از روی‌ ساده‌ لوحـی‌، بـعضی هم البته از روی غرض، با‌ آنها‌ همراهی‌ میکنند‌، این‌ را‌ باید متوجـه بود.» ( یبانات مقام معظم رهبری، ١٣٩٣/٦/١٦) 

جاوید منتظران | ۲۹ مهر ۹۶ ، ۰۰:۴۶
۲۱ شهریور۲۲:۵۷

11 سپتامبر و شکل گیری بزرگترین گروههای تروریستی

مردم آمریکا در حالی یاد قربانیان ماجرای یازدهم سپتامبر را در شانزدهمین سالگرد این حادثه ، گرامی می دارند که مردم عراق ، سوریه ، یمن و افغانستان در حال از دست دادن جانشان به دلیل سیاستهای دولتهای آمریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر هستند.

تروریسمی که شانزده سال پیش جورج بوش رئیس جمهوری سابق آمریکا ، مدعی پرچمداری مبارزه با آن در سراسر جهان شد ، امروز در ابعاد وسیع و به سابقه ای ، مردم کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را به قتلگاه کسانده است. در نتیجه سیاستهای دولت آمریکا ، گروههای افراطی و تروریستی متعددی در جهان شکل گرفته که امنیت را در ابعاد جهانی به خطر انداخته است.

ملتهای خاورمیانه بیش از مردم دیگر نقاط جهان، درگیر جریانهای تروریستی شدند. در حوادث یازدهم سپتامبر 2هزار و977 نفر کشته شدند ، اما مردم مسلمان کشورهای خاورمیانه ، روزانه بیش از این تعداد قربانی می دهند. تروریستها در یازدهم سپتامبر 2001 با طراحی عملیات تروریستی پیچیده و مشکوک  2977 تبعه آمریکا را به کام مرگ فرستادند. مردم آمریکا در اثر این حادثه دچار شوک ، حیرت و نگرانی شدند.

حوادث یازدهم سپتامبر در تاریخ آمریکا بی سابقه بود. مردم آمریکا حق داشتند نگران امنیت روانی و جانی خود باشند. دولت آمریکا پس از این حادثه اقداماتی انجام داد تا آرامش و اطمینان آمریکایی ها به توانایی دولت آمریکا در مقابله با هر گونه تهدید امنیتی را ، احیا کند.

مردم آمریکا فرصت یافتند که بعد از فروریختن برجهای دوقلوی نیویورک ، ثبات و آرامش روانی خود را بازیابند و زندگی در آمریکا روال عادی گرفت. اما دولت آمریکا با سیاستهای یکجانبه خود پس از حوادث یازدهم سپتامبر ، امنیت و ارامش روحی و جسمی را از صدها میلیون مسلمان در اقصی نقاط جهان به خصوص مسلمانان خاورمیانه گرفت .

پس از این حادثه دولت آمریکا با کمک صنعت فیلم سازی هالیوود و وشبکه های رسانه ای، اسلام و مسلمانان را مروج خشونت و افراط گرایی و تروریسم معرفی کرد . این تبلیغات در اذهان اکثریت مردم غرب که از آموزه های صلح طلبانه و عدالت بخش اسلام بی اطلاع هستند ، تاثیر زیادی گذاشت.

درحالی که پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) آنقدر رئوف و مهربانند که پیامبر رحمت خوانده می شوند. اسلام با چنین پیامبری چگونه می تواند مروج خشونت و افراط گرایی باشد ؟ این تبلیغات ضد اسلامی و اسلام ستیزانه در واقع تلاشی برای زمینه سازی دولت جنگ طلب آمریکا برای حمله به افغانستان و عراق بود.

گویی امریکا از سالها قبل برای این حمله ، برنامه ریزی کرده است. همین مسئله باعث شد بسیاری از صاحب نظران و رصد کنندگان تحولات آمریکا ، در روایت رسمی دولت آمریکا از چگونگی وقوع حادثه یازدهم سپتامبر ، ابراز تردید کنند. تردید کنندگان در چگونگی حمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک و ساختمان پنتاگون مدارک و شواهد متقنی را در اثبات فرضیه های خود مطرح کردند.

 

در اینجا در صدد واکاوی روایات مختلف از چگونگی وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و نقش دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در این زمینه نیستیم. در این زمینه زیاد گفته و شنیده شده است. تردید کنندگان در روایت دولت آمریکا از حادثه 11 سپتامبر ، شواهدی را از نقش دولت آمریکا در وقوع این حادثه ارائه کرده اند که نمی توان به راحتی از کنار این تردیدها گذشت.

جاوید منتظران | ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۷
۱۹ شهریور۰۳:۳۳

تفاوت میان سلفیه جهادی و وهابیون

سلفیه جهادی جریانی است، که از افکار رشید رضا، حسن البناء و سید قطب منشاء گرفته است و پیدایش آن در مصر بوده است.[1] اما وهابیت جریانی است، که از افکار محمد بن عبدالوهاب سرچشمه می‌گیرد. این جریانات اگر چه هر دو از فرق سلفیّت هستند و از اندیشه‌های ابن تیمیه حرانی بهره می‌برند و از این نظر، به هم شباهت دارند، ولی از نظر فکری با یکدیگر اختلاف دارند. جنبش سلفیه جهادی، اساس رویکرد سیاسی خود را مبارزه با حاکم ظالم ولو در قالب کشورهای اسلامی می‌داند، ولی اولویت درجه یک خود را مبارزه با یهود و آمریکا و دول غربی می‌داند. اما وهابیت دشمن درجه یک خود را شیعه معرفی می‌کند. سلفیه جهادی در صدد ایجاد حکومت اسلامی است و حکومت حاکمان سکولار را نمی‌پذیرد، ولی وهابیون حکومت آل سعود را پذیرفته و از آن حمایت می‌کنند.[1] هر چند در سال‌های اخیر این دو جریان از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند.
به‌عنوان مثال در دوران معاصر با ورود اندیشه‌های سید قطب به عربستان، جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که ترکیبی از افکار وهابیت و سید قطب است. محمد قطب برادر سید قطب اندیشه‌های او را وارد عربستان کرد و جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که منتقد محافظه‌کاری وهابیت سنتی است و اطاعت بی‌چون و چرا از حاکمان سعودی را نمی پذیرد.[2] این جریان هم‌اکنون با نام «قطبیه» یا «سروریه» در عربستان شناخته می‌شود.[3]
از مهم‌ترین این افراد می‌توان به سلمان العوده، سفر الحوالی و عائض القرنی اشاره کرد، که از شاگردان «بن باز» و «سید قطب» محسوب می‌شوند. آن‌ها بین این دو تفکر جمع کرده‌اند و اکنون پایگاه مردمی خوبی در میان سلفی‌های جهان دارند. این افراد، منتقد آل سعود هستند و به نوعی وهابی‌های منتقد عربستان سعودی محسوب می‌شوند.[4]
هر چند این دو فرقه در برخی از موارد، با یکدیگر اختلافات اساسی دارند و بر علیه یکدیگر کتاب‌های زیادی نوشته‌اند، ولی متأسفانه در افراط و تکفیر شباهت به هم دارند. هرچند دکتر عصام العماد معتقد است که این دو جریان (اخوان المسلمین و وهابیت) با یکدیگر هیچ تشابهی ندارند. او می‌گوید: «هیچ‌گونه ارتباطی میان اخوان المسلمین و وهابیت، میان رهبران اخوان المسلمین و افرادی مانند جهیمان و اسامه بن لادن و ظواهری وجود ندارد.».[6]

پی‌نوشت:

[1]. روند شکل‌گیری «سلفیه جهادی»
[2]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص48.
[3]. نعیمیان، ذبیح الله، جریان نو سلفی‌ها در دوران معاصر، مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 11،ص91-118.
[4]. موسس این جماعت فردی به نام محمد سرور بن نایف زین العابدین بود. او عضو اخوان المسلمین دمشق بود و در آنجا با افکار سید قطب آشنا شد. در 1965 وارد عربستان شد و به ترویج افکار سید قطب پرداخت و جماعت سروریه را تشکیل داد. عبدالغنی عماد،الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی، بیروت، مرکزالدراسات الوحده العربی، ج2، ص2351-2359.
[5]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص47.
[6]. مصاحبه با دکتر عصام العماد شیعه مستبصر، وبلاگ اسماعیلیه نیوز، «تفاوت وهابیت تعلیمی با وهابیت تکفیری».

نویسنده: مجتبی محیطی،پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

جاوید منتظران | ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۰۳:۳۳
۱۶ شهریور۱۸:۲۹

دلائل قدرت یابی جریان های تکفیری در یک دهه اخیر

مهم ترین عامل قدرت یابی جریان های تکفیری بدون هیچ شک و شبهه ای، حضور نظامی آمریکا در منطقه در یک دهه اخیر است. بر اساس تفکر سید قطب، همه مشکلات ما از جاهلیت قرن بیستم است و جاهلیت قرن بیستم چیزی به غیر از فرهنگ غرب و دموکراسی و اومانیسم نیست. حال یک دهه است که آمریکا با تمام توان حتی به صورت نظامی - آمده است تا این فرهنگ را در منطقه نهادینه کند. حال وظیفه یک مسلمان متدین غیرتمند چیست؟ جنگ و جهاد علیه آنان و مسببان و کمک کنندگان به آنان در منطقه.

در نگاه القاعده، آل سعود هم مثل بقیه حاکمان اسلامی، کافر است و فرقی میان آل سعود و دیگر حکومت ها نیست؛ اما حکومت شیعه عراق رسما با کمک آمریکا به سر کار آمده و باید با او مخالفت کرد. ثانیا در طول تاریخ همیشه حکومت عراق در دست اهل سنت بوده و امروز هم چون زمان حمله هلاکوخان مغول به بغداد به همراهی خواجه نصیر الدین طوسی شیعه، یکبار دیگر آمریکای کافر با همدستی شیعه کافر و مشرک به فتح بغداد دست زده و وظیفه هر مسلمانی است که نگذارد این پیمان میان شیعه و آمریکا تحقق عملی پیدا کند، لذا همه مسلمانان - حتی با عملیات انتحاری باید جلوی این هم پیمانی را گرفته و از تکرار تاریخ جلوگیری کنند. حضور آمریکا در افغانستان باعث گردید که بسیاری از جوانان جماعه التبلیغ که به تبلیغ مذهب دیوبندی مشغول بودند و کاری به سیاست نداشتند، جذب گروه های تکفیری شده و احساس کنند امروز دیگر با تبلیغ نمی توان جهان اسلام را از ورطه سقوط نجات داد، لذا به جریان های تکفیری پیوسته و وزنه این جریان ها را سنگین تر می کنند.سقوط مرسی از حکومت در مصر باعث گردید که گروههای جهادی عزم خود را بیشتر جزم کرده و تصور کنند تنها راه باقیمانده برای احقاق حق خود، فقط جهاد و مبارزه مسلحانه است. یقینا سقوط مرسی به گسترش افکار سلفیه جهادی و گروههای تکفیری کمک کرد. اگر این اتفاقات در کشورهای دیگر مثل تونس و لیبی هم بیفتد و افراد سکولار در راس امور قرار گیرند، یقینا به قدرت یابی جریان های سلفی کمک خواهد نمود مسئله سوریه از دیگر اموری است که باعث گسترش تفکر تکفیریها گردید. با فتواهای جهاد از سوی افرادی مثل دکتر یوسف قرضاوی که به رهبر معنوی اخوان المسلمین یا فقیه اخوان معروف است، بسیاری از جوانان تند اخوانی و غیر اخوانی به سوریه رفته و جذب گروههای تکفیری در سوریه شدند و بعد از اختلاف داعش با جبهه النصره، عده ای از همین جوانان، اکنون در کنار داعش به مبارزه مسلحانه با حکومت عراق می پردازند و نمی دانند که به جنگ مذهبی دامن زده و در زمین آمریکا بازی می کنند. بنابراین می توان به صراحت بیان کرد که علت اصلی قدرت یابی جریان های تکفیری در یک دهه اخیر، حضور آمریکا در منطقه است. پس بلندتر از قبل باید فریاد زد: مرگ بر آمریکا.

 

منبع: دکتر مهدی فرمانیان،چیستی و چرائی شکل گیری جریان های تکفیری و دلائل قدرت یابی آنها در دهه اخیر

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۲۹
۱۶ شهریور۰۱:۱۲

نقش ابن تیمیه در رشد تکفیر در عصر کنونی جهان اسلام

جهان اسلام تا سده هفتم هجری و پیش از ابن تیمیه کمتر دچار شدت تکفیر و نفی یکدیگر از سوی عالمان اسلامی بوده است. ابن تیمیه حرانی، فقیه و عالم حنبلی مذهب جهان اسلام در قرن هفتم هجری که در دوران ضعف و پراکندگی حاکمیت سیاسی جهان اسلام و همزمان با حمله سپاهیان مغول به سرزمینهای اسلامی و فتح ممالک اسلام بدست لشکر کفر، در سرزمین شام رشد یافت، با برداشت و تفسیر خاص خود از قران و احادیث، نقش بسیار مؤثری در تشدید اختلافات درونی جهان اسلام و طرد و تکفیر سایر فرقه ها و مذاهب اسلامی ایفا نمود. ضدیت با عقل و فلسفه و برداشت ظاهری از متون مقدس اسلامی در کنار برخورد خشن با همه آنهایی که مثل او نمی اندیشیدند، جهان اسلام را در اوج بحران و منازعات ناشی از حمله مغول دچار چند دستگی کرد.

با مطالعه و بررسی افکار و عقاید برخی ازگروه ها و جریانات اسلامی فعال در عرصه اندیشه و عمل سیاسی در ممالک اسلامی نظیر القاعده و داعش و سایر گروه هایی که بعد از وقایع موسوم به بهار عربی در سرزمین های اسلامی خاورمیانه و شمال افریقا در راستای کسب قدرت و اداره جامعه بر مبنای برداشت و تفسیر خود از آموزه های اسلامی و در نهایت تشکیل حکومت اسلامی مورد نظر خود فعالیت میکنند، به این نتیجه میرسیم که شباهت های زیادی بین آرا و افکار و استراتژی های این گروه ها با آرای ابن تیمیه حرانی به چشم میخورد. جزم اندیشی و تمامیت خواهی، نفی و تکفیر سایر گروه ها و فرقه های اسلامی و غیراسلامی، مبارزه خشن و انجام کشتار و عملیات غیر انسانی و برخورد خارج از عرف با بقیه، برداشت ظاهری از متون دینی، مخالفت با عقل و فلسفه، نفی تکثرگرایی و پلورالیسم، ایجاد واگرایی در سطح جوامع اسلامی، عدم تلاش برای ایجاد همگرایی بهینه و همزیستی مسالمت آمیز گروه ها و فرقه های مختلف اسلامی، مبارزه با اصول و قواعد پذیرفته شده ساختار روابط بین المللی و ... تنها بخشی از شباهت های گروه های مذکور با افکار ابن تیمیه حرانی میباشد. تأکید فراوان هر کدام از این گروه ها بر حقانیت روش و منش خود و پیوند دادن آن با آیات قرآنی و احادیث نبوی، بیش از پیش جهان اسلام را در دوران حساس کنونی گرفتار تنشها و منازعات درون گروهی کرده است، به طوری که در بیشتر کشورهای اسلامی، ناآرامی و فضای پرالتهاب آشوب و کشمکش عقیدتی و مذهبی مشاهده می شود.

 

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۲
۱۶ شهریور۰۱:۱۱

ابن تیمیه رهبر علی الاطلاق تکفیری ها:

یقینا رهبر تمام جریان های تکفیری ابن تیمیه است و بدون او این جریان ها، بی معناست. وی در سال 664 قمری در خانواده ای حنبلی - اصحاب حدیثی متولد شد. او در خاندانی  بزرگ شد که از قدیم مخالف فلاسفه و عرفا و صوفیان بودند و تاریخ اصحاب حدیث پر است از کشمکش های آنان با اشاعره و صوفیان. بنابراین مخالفت ابن تیمیه با آنان تازگی نداشت؛ آنچه تازگی داشت اجتهادهای جدید او بود. وی با تضییق در مفهوم سلف و تفسیر جدید از حدیث خیرالقرون، مکتب سلفیه  را تاسیس کرد.

 

 ابن تیمیه با توسعه مفهوم عبادت، بسیاری از عقاید و اعمال مسلمانان، به ویژه احترام به قبور را از مصادیق شرک دانست و فاعلانش را از مسلمانی خارج و متهم به کفر و شرک کرد. ابن تیمیه در آثارش صدها بار، بلکه هزاران بار از الفاظ تداعی کنندة تکفیر استفاده کرد. بر اساس بررسی مجموعه آثار ابن تیمیه، وی 917 بار از لفظ کافر، 892 بار از لفظ  یقتل، 829 بار از لفظ مرتد، 219 بار از لفظ یستتاب، 97 بار از لفظ حلال الدم و 97 بار از لفظ «وجب توبته و الا قتل» استفاده کرده است و اگر به صورت دستی جست وجو شود، موارد بسیار بیشتری یافت می شود.

 

 وی با حرام دانستن تقلید از ائمه اربعه و اعتقاد به انفتاح باب اجتهاد، خود را مجتهد مطلق دانست و حتی فتوا داد که تقلید از ائمه اربعه کفر و ارتداد است. همین مسئله باعث گردید که امروزه، در نگاه پیروانش، تقلید حرام باشد و مجتهدانی، مثل: اسامه بن لادن و زرقاوی ظهور کنند که از اسلام چیزی نمی دانند، اما به راحتی فتوا به کفر و قتل می دهند. در کنار حرمت تقلید، فتاوای نادرِ دیگری از ایشان صادر شد که باعث تفرقه در جهان امروز است. یکی از آن ها، جواز مقابله با غازان خان حاکم مغولِ مسلمان شده، بود که با اندیشه سیاسی اهل سنت ناسازگار است، همین فتوا امروزه مستمسک گروه های جهادی برای مقابله با حاکمان سرزمین های اسلامی و ترور مخالفان شده است. به عبارت دیگر اولین فردی که مجوز جهاد علیه حاکم مسلمان را صادر کرد، ابن تیمیه است و امروزه جهادی ها با تمسک به فتواهای جهادی ابن تیمیه به کشتار مسلمانان دست می زنند. 

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۱
۱۴ شهریور۱۸:۰۶

آیا در زمان محمد بن عبد الوهاب علما با او به مقابله برخاستند؟

 

پاسخ

مشهور ترین علمایی که با محمد بن عبد الوهاب هم عصر بودند و به مقابله با او برخاستند و در نقد افکار او کتاب نوشتند عبارتند از:

 

1- سلیمان بن سحیم حنبلی نجدی (1130-1181ق): وی فقیه و اهل ریاض بود. او فقیه حنبلی، فاضل، نکته سنج، اهل تحقیق و تتبع بود که پس از استیلای وهابیت بر ریاض به شهرک زبیر رفت و در همان جا درگذشت. شیخ محمد او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، محکوم کرد و با بکار بردن واژه سیاه، در مذمت او افراط کرد وبه وی ناسزا گفت.

 

2- سلیمان بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (م. 1208ق): وی برادر تنی شیخ محمد است که از دانش بالاتری نسبت به وی برخوردار بود. او فقیه حنبلی و از قضات و علمای معتدل نجد است که در عیینه متولد شد و در زمان حیات پدرش در حریملاء تحصیل کرد و قاضی آن شهر بود. او پس از سقوط حریمله به دست وهابیان به سدیر رفته، بیش از سی سال در آنجا  ماند. سلیمان بعد از گسترش یافتن دامنه دعوت شیخ به مرکز نجد، با اکراه به درعیه آمد و به اجبار حدود هیجده سال در درعیه  ماند. و این شایعه که او از عقایدش دست برداشت، صحیح نیست و او تا لحظه مرگ بر عقاید خود ثابت قدم بودو فقط نسبت برادری او با شیخ او را از قتل نجات داد. کتاب وی با نام الصواعق الالهیهکه در رد دیدگاه های برادرش نوشته شده، از قویترین ردیه هایی است که علیه وهابیت نوشته شده است و مخالفان وهابیت بارها آن را در هند، مصر و ترکیه چاپ کرده-اند.

 

3- محمدبن عبدالرحمن بن عفالق حنبلی احسائی (1100-1164ق): از علمای بزرگ حنبلی و فقیه فاضلی است که کتاب هایی درباره فقه و علم نجوم نوشته است. او عامل جدا شدن عثمان بن معمر، امیر عیینه، از شیخ محمد بود و کتابی با نام «تهکم المقلدین فی مدعی تجدید الدین» در رد محمدبن عبدالوهاب نگاشت. شیخ محمد او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، متهم کرد.

 

4-عبدالله المویس (م. 1175ق): فقیه اهالی حرمه در نجد است. نام او عبدالله بن عیسی تمیمی مشهور به مویسی و از بزرگترین شیوخ اهل نجد است. او به شام رفته، نزد علامه سفارینی که به اعتراف شیخ محمد از بزرگ ترین علمای نجد بود، کسب علم کرد. او همان کسی است که توانست عبدالله بن سحیم، از حامیان شیخ، و بسیاری از مردم را از حمایت او بازدارد. از این رو، شیخ بر او غضب کرد و او را متهم کرد به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود. او سرانجام بر اثر وبا در شهر حرمه در گذشت.

 

5-عبدالله بن محمدبن عبداللطیف احسایی: یکی از اساتید شیخ محمد و از سرسخت ترین مخالفان مسلک وی است. او کتابی با نام «سیف الجهاد لمدعی الاجتهاد» در رد محمدبن عبدالوهاب نوشت.

 

6- محمدبن عبدالله فیروز احسایی (م. 1216ق): خاندان فیروز جزء تمیمی های وهبه از قبیله شیخ محمد است. ابن فیروز، پدر و پدربزرگش از علمای حنابله بودند. او یکی از اساتید محمدبن عبدالوهاب به شمار می رود و بعد از استیلای وهابیت بر احساء به بصره رفته، علمای بصره از او به گرمی استقبال کردند. او جایگاه رفیعی نزد سلطان عثمانی داشت و با تمام نیرو با شیخ محمد به مخالفت برخاست. مخالفت او به دلیل جایگاه علمی او در حوزه های مختلف علوم شرعی، بسیار تأثیر گذار بود. او کتابی با نام «الرساله المرضیة فی الرد علی الوهابیة» در رد محمدبن عبدالوهاب نوشت. شیخ او را به کفر اکبر که باعث خروج از دین می شود، متهم کرد.

 

7- محمدبن سلیمان کردی (م1194ق): وی در شام متولد شد و پس از عزیمت به مدینه منوره، مفتی مذهب شافعیه گردید. او یکی از استادان محمدبن عبدالوهاب بودو ازمخالفان دعوت به وهابیت به شمار می آید و ردیه‌هایی با نام مسائل و اجوبهو ردود علی الخوارج علیه شیخ نگاشت.

 

8- مربد بن احمد تمیمی (م1171ق): وی از علمای بزرگ نجد است که در نجد وشام کسب علم کرد و منصب قضاوت در حریملاء را به عهده داشت و در سفر به صنعاء با علامه محمد امیر صنعانی ملاقات کرده. صنعانی در قصیده ای شیخ و دعوت او را ستوده بود، اما شیخ مربد با اینکه خودش صنعانی را با کتاب های شیخ آشنا کرده بود، وی را قانع می کند تا از آن قصیده اعلام برائت کند وصنعانی با سرودن قصیده ای دیگر، آن قصیده را نقض و از دیدگاه اول خود اعلام برائت می کند.وهابیان به دلیل جایگاه علمی صنعانی تلاش کرده اند در انتساب آن به او تشکیک ایجاد کنند اما قصیده وی مستند و در دیوان صنعانی موجود است و بسام، حمد جاسر و دیگران انتساب آن را به صنعانی تایید کرده اند. و سرانجام مربد بن احمد در شهرک رغبه به دست وهابیان به قتل رسید.

 

همچنین برخی دیگر از مخالفان او عبارت ند از: عبد الله بن احمد بن سحیم (م1175ق)، محمدبن علی بن سلوم (م1126ق)، عثمان بن منصور ناصری (م1282ق)، عثمان بن سند بصری (م1250ق)، سیف بن احمد عتیقی (م1189ق)، صالح بن عبدالله صائغ (م1183ق)، عبدالله بن داود زبیری (م1225ق)، علوی بن احمد حداد حضرمی (م1232ق)، محمدبن عبدلله بن کیران مغربی (م1227ق)، محمدبن عبدالله بن حمید (م1295ق)، عبدالعزیزبن عبد الرحمن بن عدوان (م1179ق)، و حسین بن عمر شطی دمشقی (م1274ق)

جاوید منتظران | ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۰۶