وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

از جمله موضوعاتی که مقام معظم رهبری به مناسبت های مختلف در بیانات چند سال گذشته شان به تشریح و تبیین ابعاد آن پرداخته اند ؛موضوع تکفیر در جهان اسلام است، تا جایی که این بزرگوار نسبت به چگونگی برخورد با این پدیده شوم، رهنمودها و دستوراتی نظیر تشکیل یک حرکت علمی عظیم در برابر آن، ارائه نموده اند،
لذا با نظر به اهمیت این مساله در عصر حاضر و در راستای عمل به دستور مقام معظم رهبری نسبت به تشکیل یک نهضت علمی علیه تفکرات تکفیری ؛ بر آن شدیم تا نسبت به این عامل شوم و تفرقه انگیز و غیر اسلامی، مطالبی علمی ، متقن و معتبر را تهیه و در این وبلاگ به جهت افزایش آگاهی مسلمانان ( شیعه و سنی) ارائه نماییم.ان شالله که بتوانیم در راه مقابله با عوامل واگرا و تفرقه انگیزدر جهان اسلام از جمله تکفیری ها و نیز حفظ وحدت ،تقریب مذاهب اسلامی و شکل گیری امت واحده ی مدنظر پیامبر (ص) قدمی مطلوب برداشته باشیم.
جاوید منتظران

نویسندگان

۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۷ مرداد۰۰:۵۷

داعش چگونه شکل گرفت؟

 (داعش) با نام اصلی  دولت اسلامی عراق  و شام؛ اسم گروهی از اسلام گرایان سنی مذهب (وهابی) تروریستی است که رهبر آن ابوبکر البغدادی خود را خلیفه مسلمانان جهان اعلام کرده و داعیه رهبری مذهبی همه مسلمانان را دارد.(بنابر برخی اخبار ابوبکر البغدادی کشته شده است )

 این گروه که ابتدا در سوریه تشکیل شد و بعد به عراق کشیده شدند ، خواستار حکومت بر کل منطقه عراق و شام (شامل اردن، فلسطین اشغالی، لبنان، قبرس و بخشی از جنوب ترکیه اند.(شیخ احمد ، بهاری، وهاب پور ،1392: 2)

میتوان گفت که شکل گیری و سازماندهی این گروه تکفیری ، تروریستی در یک دوره ی کمتر از ده ساله بوده است. بعبارتی ظهور گروه موسوم به داعش را مى توان مربوط به سال 2003 م هم زمان با سقوط رژیم صدام در عراق دانست. اما با توجه به مدارک موجود، جریان فکرى این گروه به سالیان گذشته بازمى گردد. ابتدا فعالیت این گروه در عراق آغاز شد. مؤسس این گروه «احمد فاضل الخلایله » با نام مستعار «ابومصعب الزرقاوی » اردنی  بود که با قصد ساقط کردن دولت اردن ( Gambill,2004:14 ) در سال 2000 به بن لادن پیوست و جماعت التوحید و جهاد را تشکیل داد( 25 :2014 Ghosh, ). وی در هرات به آموزش تروریستها اقدام کرد و به رغم بعضی از اختلاف ها با بن لادن، تحت کنترل القاعده فعالیت میکرد ( Whitlock,2004 ). او پس از اشغال عراق توسط امریکا در 2003 به عراق رفت و شاخه القاعده در عراق 3 توسط وی پایه گذاری شد تا بتواند افراد و بودجه از القاعده جذب کند. ولی در جنگ عراق، زرقاوی از القاعده جدا و با مرشد خود، شیخ ابومحمد المقدسی، ( 75 - Wagemarks,2014:59 ) ایدئولوگ جریان القاعده، دچار اختلاف شد(McCants,2006:59).

 در جنگ عراق، زرقاوی با بمب گذاری انتحاری به اهداف شیعی و سنی حمله میکرد تا اختلافات بین مذاهب را افزایش دهد. با این اقدامات خیلی از جنگجویان خارجی به او پیوستند. القاعده عراق به رهبری زرقاوی خیلی از شبکه های غیررسمی جهادگران خارجی و نسل آینده را تحت کنترل خود قرار داد که باعث جدایی بین کسانی شد که در دهه 1980 در افغانستان آموزش دیده بودند و آنهایی که در عراق آموزش دیدند. هرچند بعضی از افراد با این سبک منطبق نبودند، به طور نسبی این گونه عمل می کردند ( Watts,2014 ). بسیاری از آنها در سوریه همان کسانی بودند که در عراق آموزش دیده بودند ((Y.Zelin,2014)

از نظر ایمن الظواهری، مسلمانان مشکل اصلی جهان اسلام نیستند و حمله علیه آنان باعث تفرقه بین امت می شود (Fishman,2011 ). این اختلاف ادامه یافت تا اینکه الظواهری دو نامه در تاریخ 2005 به زرقاوی نوشت و خواستار تغییر روش او شد ( Abu Muhammad,2005:8 )، ولی زرقاوی به نصایح او توجهی نکرد و در اواخر 2006 با تعدادی از گروه های شورشی دیگر مجلس شورای مجاهدین را تأسیس کرد. پس از مرگ زرقاوی در 15 اکتبر 2006 داعش عراق  توسط ابوحمزه المهاجر مصری اعلام  و در 10 نوامبر 2006 ابوعمر البغدادی جایگزین شد.

ابوعمر در سال 2010 کشته شد و ابوبکر البغدادی رهبر این جریان شد،جنگ بین القاعده عراق و رهبری القاعده، ایمن الظواهری، ادامه یافت تا اینکه در آوریل 2013 ابوبکر البغدادی ، داعش را بدون مشورت با الظواهری(رهبر القاعده)اعلام  کرد.

 

منبع :

القاعده، داعش؛ افتراقات و تشابهات،سعید توکّلی؛فصلنامه آفاق امنیت/ سال هفتم / شماره بیست و سوم- تابستان 1393

جاوید منتظران | ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۷
۲۷ مرداد۰۰:۴۸

نشانه هـای افـراطی گری

یک : تعصب ورزیدن به رأی خویش : نخستین نشانه‌ از‌ نشـانه هـای افـراط گرایـی، تعصب ورزیدن به رأی خویش و بی اعتنایی به نظر دیگران است .

دو: الزام دیگران‌ بر‌ امور‌ غیر لازم: نشانه دیگر از نشانه های افراطگرایی دینی الـزام دیگران بر‌ آن‌ چـیزی‌ اسـت که خدا الزامشان نکرده است مانند الزام دیگران بر مستحبات در حد فرایض‌ و مواخذه‌ نمودن‌ بر مکروهات به اندازه محرمات.

سه : سخت گیری های بی مورد: از دیگر نشانه های افراطگرایی‌، سخت‌ گیـری هـای بی مـورد در مـوقعیت های نـامساعد زمانی و مکانی است . بطور مثال در‌ یک‌ مرکز‌ اسلامی عده ای به خاطر نمایش یک فیلم در مسجدی، دنیا را زیر و رو‌ مـیکننـد‌ و مــیگوینـد: مسجد را به سینما تبدیل کرده اند!.

چهار: درشتی و خشونت : از جمله‌ نـشانه‌ هـای‌ افـراطی گـری، درشـتی در برخـورد، خشونت در رفتار و تندی در دعوت است که بر خـلاف‌ رهنمـودهـای‌ خـدا و پیـامبراوست ؛ زیرا خداوند بـه ‌ ‌مـا امر کرده ، با اندرزهای نیکو‌ به‌ راه‌ او دعوت کنیم و به بهترین شیوه بـا مـخالفان بـه گفتگو بنشینیم .(نحل /١٢٥) 

پنجم‌ : بدگمانی‌ به‌ مردم: شخص افراطـی، نسـبت بـه دیگـران سـوءظن دارد، و بـا بـدبینی به دیگران‌ می‌ نگرد و آهسته آهسته به اتهام زنی مبادرت می نماید، عـذر دوستان و برادران خویش را نـمی پذیرد‌.

شـشم‌ : تکفیر: اوج افراطگرایی زمانی است که انسان برای دیگران ارزشی قایل نشده‌ و همگان‌ را متهم به خروج از دایره ی دین‌ مـی‌ نمایـد‌. در صـدر اسـلام خـوارج و در زمانه ی ما‌ طالبان‌ نمونه ی بارز آن هستند. (قرضاوی، ١٤٢١ق، صص ٣٥-٤٦)

2. عـلل افراطی گری وهابیت تکفیری‌

یک‌ : تبعیت کورکورانه از امویان افراطـی‌: عمـده تـرین‌ دلیـل افراطـی‌ گـری هـای‌ وهابیت‌ امروز، تبعیت کور کورانه آنان از‌ معاویه‌ و جریان اموی است ، به گونـه ای کـه می توان گفت : اقدامات مجرمانه‌ ی وهابیت‌ در روزگـار مـا، یادگار أسلاف آنهـا‌ اسـت ؛ زیرا سلف آن‌ ها‌ (معاویه و اصحاب او) اشخاصی ماننـد‌ حجـر‌ بـن عـدی را بـه جـرم دوستی با علی(ع) میکشتند وبه آن افتخار میکردند‌ وهابی های‌ امروز نیز کشـتن شـیعه را‌ واجب‌ وپاداش‌ آن را بـهشت‌ میدانند‌.

معاویه برای محو نام‌ پیامبر‌ تلاش میکرد (ابن ابی الحدید، جلد ٥، صفحه ١٣٠)، وهابیت امروز نیز نمادهای یاد آور‌ پیامبر‌(ص) و اهل بیت (ع) محو میکنند. نمونـه هـای‌ آن‌ هـر روز‌ در‌ کشورهای‌ عراق وسـوریه مـشاهده میشود‌.

معاویه و کارگذار او(مروان) برای رسیدن به هوسهای خود زنان همسردار را وادار به طلاق‌ میکردند‌ تا خودشان آنها تصاحب کننـد (الإتلیـدی‌، ج١‌، صـص‌ ٧ و ٨) وهابیـت‌ امروز‌ نیز برای رسیدن‌ به‌ طـمع هـای خـویش مـردان مسـلمان را کشـته و زنـان آنـهـا را تـصاحب مـیکنند و به غارت اموال، تخریب‌ ، تهدید‌، تـوهین‌ واتهـام کـه از نشـانه هـای افراطی گری‌ است‌ دست‌ میزنند‌.

توهین‌ و اتهام‌ سلف وهابیت به اهـل بـیت (ع) نـمونه های فراوانی دارد که به یکـی از آن ها اشاره مـیکنیم اتـلیدی از علمای أهل سنت مینویسد:

روزی عمروبن عاص ، ولید‌ بن عقبه ، عتبه بن ابـی سـفیان و مغیـره بـن شـعبه نـزد معاویه جمع شـدند و از خـواستند تـا حسن بن علی(ع) را بـه آن مجلـس احضـار کنـد! معاویه پرسید بـرای چه منظوری؟ گفتند‌: برای‌ این که به او بگـوییم پـدر تـو عثمـان را کشت (اتهام) وسرزنشش (توهین ) کنیم ! معاویه گفت : شما در برابر اسـتدلالهای مـحکم او عـاجز شده و شکست میخورید، آنها گفتند: شما‌ او‌ را جلـب کـن و از ایـن جهـت مطمئن بـاش کـه ما از عهده ی او بر میآییم ! در پی این در خواست معاویـه ، حسـن بـن‌ علی‌(ع) را احضار کرد. وقتی او‌ در‌ مجلس معاویه و یارانش حـاضر شـد، مـعاویه خطاب به حسن بن علی(ع) گفت : خواسته من نبود که شما اینـجا بـیایید، این هـا خواستند تا شما‌ را‌ به اینجا احضار کنم‌ ؛ پس‌ به حرف های اینها گوش دهـید! حـسن بـن علی(رض) گفت : حرف هایشان را بیان کنند، من میشنوم(الإتلیدی، ج١، ص٩)(١) آنها طبق طـرح قـبلی، بـه نبوبت حرف زده‌ و اتهامات‌ زیر را بر علیه امام علی(ع) مطرح کردند:

اتهام فـتنه گـری بـر امام علی(ع) توسط عمرو بن عاص(همان)(٢) قاتـل نامیـدن امـام علی(ع) توسط ولید بن عـقبه .(هـمان)(٣‌) اتهام‌ حسادت و کشتن‌ عثمـان بـه امـام علـی توسط عتبه (همان) سب و ناسزا گـفتن بـر امـام علی(ع) و تعظـیم عثمـان از سـوی‌ مغیـره (همان) (٤)

پاسخ های مناسب امام حسـن (ع) بـه أعضـای حـزب‌ امــوی‌: پـس از سـخنان نامبردگان ، حسن بن علی(ع) برخاست و پاسخ های مناسب به هریک داد کـه (در اینـجـا بـه ‌‌قسمت‌ اول آن اشاره میکنیم ) آن حضرت در پاسخ گفت : از تو شـروع مـیکـنم‌ ای‌ معاویه‌ ! آنچه گفته شد از ناحیه این افـراد نـیست بـلکه همه این حرف ها دشـنام هـای تـو‌ نسبت به ما است که از روی بغض و دشـمنی و مـخالفت تو با جد‌ ما رسول خـدا(ص) ناشی‌ میشود‌. آنگاه رو به مردم کرد و گفت : شما را به خـدا قـسم میدهم آیا کسی که به او دشنام دادند پدر من نیست که در حضور من بـه او نـاروا میگویند؟آیا او اولین‌ کسـی  نبود که ایمان آورد و به سـوی هـر دو قـبله نماز خواند در حالی که تو ای معاویـه کــافر بـودی و شرک داشتی؟ در روز بدر پرچم رسـول خـدا در دسـت پـدرم بـود‌ و پـرچم‌ مشرکین در دست تو و......(همان) (٥)

این گـونه رفـتارها از سوی اعضای حـزب معاویـه نـسـبت بــه خانـدان رســول خــدا مـصادیق روشن افراط و خروج از اعتدال به شـمار مـیرود که امروزه‌ به‌ نحو شـدیدتری از سوی جریان وهابیت نسبت به پیروان اهل بـیت پیامـبر(ص) اعمال میشود.

دو: جهل به مبانی، مـعیارها، واحکام الهی: امیر مـؤمنان عـلی(ع) می فرماید «نـادان از دوحال‌ خـارج‌ نـیست یا در کارها افراط(زیادهروی) میکند یا تفریط (کوتاهی).» (نهج البلاغه / حکمت ٧٠)(١٦) بخش مهمی از افراطیگریهای فـرقه وهـابیت تکفیری ناشی از جهل آنها بـه مـبانی، مـعیارها‌، احکام‌ و اهداف‌ اسـلامی اسـت . وهابیهای تکفیری، اهل‌ شـهادتین‌ را‌ در حـضور دیگران سر می برند در حالی که پیامبر(ص) فرموده است هر کس شهادتین بگوید مـسلمان اسـت و خون و مال و آبروی‌ او‌ محترم‌ است ، و در قـران مـی فرماید: «لاتـقولوا لمـن ألقـی‌ إلیکم‌ السلام لست مـؤمنا» (نساء/٩٤/٤) به کسی که اظهار اسلام میکنـد نگوییـد تـو مؤمن نیستی.

وهابی ها چون نـسبت‌ بـه‌ مبانی‌ و شرایط اسلام در امامت و پیشـوایی امــت مـسـلمان جـاهل هـستند، اشـخاصی‌ مانند ابوبکر البـغدادی یا زرقـاوی را به عنوان پیشوای مسلمانان یاری میدهند در حالی که آنها هیچ یک‌ از‌ شرایط‌ علمی و عملی رهبـری مسـلمانان را نـدارند و لذا بـر خـلاف تمام آموزههای‌ اسلامی‌ حکـم جـواز تجـاوز بــه زنــان مـسـلمان کـشورهای اسـلامی را صـادر میکنند و به قتل کودکـان و سـالخوردگان بـی‌ دفـاع‌ فتـوا‌ می دهند، این موارد از مصادیق روشن افراط ناشی از جهل به‌ مبـانی‌، احکـام‌ واهـداف اسلامی است .

سه : بخشی نگری به منابع دین وتـفسـیر بـه رأی متـون: عامـل دیگرافراطـیگـری‌ وهابی‌ ها‌ این است که آنها فقط به ظـاهر بخشـی از منـابع دیـن توجـه مـیکننـد و بـه‌ بخش‌ های دیگر بیاعتنا هستند، به ظاهر برخی از آیات قران رجوع میکنند، اما‌ بـه‌ سـیره‌ پیامبر(ص)، سخن وسلوک اهل بیت (ع) مشی فقهی و حقـوقی آنهـا توجـه ندارنـد. درنتیجه گرفتار‌ تفسیر‌ به رأی و برداشت های غلط و افراط و تفریط میشوند، اگر سخن و سیره اهل بیت‌ (ع) که‌ طبق‌ حـدیث ثـقلین عدل قرآن و بخشی ازمنبع دیـن هسـتند مـورد توجه قرار نگیرد موجب گمراهی وهلاکت‌ است‌ ؛چنان که عمر بارها بـا جملـه «لـو لا علی لهلک عمر» (فـخررازی‌، ج ٢١‌، ص ٢٢‌، و ابـن ابی الحدید، ج ١، ص ١٨ و ١٢، ص١٧٩) به این واقـعیت اشـاره کرده وگفته است اگر علی‌ نبود‌(یعنی‌ اگر نظرهای فقهی و تفسیرهای علی نبود ) من (گرفتار افراط شده) هلاک میشدم‌.

چهار‌: قرائت وفهم ناصواب از مـتون و آمـوزه های اسلامی: یکی دیگر از عـوامل مـؤثر در افراطی گری وهابیت‌ فهم‌ نادرست آنان از متـون وآمـوزه هـای اسـلامی اسـت ، آنهـا اسلام ، توحید، شرک، کفر‌، جهاد‌، و....را بگونه ای تفسیر میکنند که بخـش‌ عظیمـی‌ از‌ مسلمانان را نه تنها خارج از اسلام‌ بلکه‌ ضد اسـلام مــیداننـد و اقـدام بـه حـذف آنهـا می کنند ومرتکب جرم و جنایت میشوند‌.

احمد‌ الطیب رئیس جامعه الازهرمصر، در‌ کنفرانسی‌ تحت عنوان‌ «اسلام‌ و مبارزه‌ با تروریسم » در مکه مکرمه میگوید‌: فهم‌ نادرست از قرآن و سنت پیامبر اکـرم(ص) بـاعث بروز افـراط گری در میان‌ مسلمانان‌ شده است که همین افراطـی گـری باعـث‌ نپـذیرفتن نظرات و دیدگاه های دیگران‌ و کافر‌ خواندن آنـان مــی شـود (العـالم‌ /١٣٩٣‌) و همچنـین وهابی ها در اثر فهم نادرست از آموزه های اسلامی، اقـدام بـه تـخریب‌ اماکن‌ مقدسی میکنند که یادآور نام‌ و راه‌ منادیان‌ توحید و هادیان صراط‌ مستقیم‌ است چـون برمبنـای تفکـر‌ وهابیون‌، این امـاکن ‌ ‌تـاریخی و مزارها، مظاهر شرک هستند که باید از بین برده شوند.

پنج‌ : ناتوانی‌ در ایجاد تـعادل بـین افـراط وتفریط‌ : به‌ اعتقاد برخی‌ از‌ صاحب‌ نظـران، کسی به سوی‌ افراطی گری تمایل و گرایش پیدا میکند کـه نتواند بین دو جریان تفـریط و افراط تعادل برقرار‌ کند‌ (فرید العطاس، ١٣٩٣) جریان وهابیـت بــه‌ دلیـل‌ ضـعف‌ مبـانی‌ معرفتی‌ درحـوزه مـفاهیم و ضعف‌ قدرت‌ تشخیص درحوزه مصـادیق ، تـوان حرکـت در خط اعتدال را ندارد وگرفتار افـراط شـده وجـرم هـای غیـر قابـل‌ گذشـتی‌ را‌ مرتکـب  می شود، وهابیها چون در شناخت‌ مفهوم‌ توحید‌ وشـرک‌ ضـعف‌ دارنـد‌ در تشـخیص موحد و مـشرک نیز عاجز هستند و لذا موحد را به عنوان مشرک اعدام میکنند.

شش : ترس محروم شدن از دنیای باطل در پی رشد جریان اعتدال‌: انتشار گفتمان معقول پیروان اهل بیت (ع) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران و گسترش افکـار و اندیشه هـای شـیعه در بین سایر ملت ها، باعث شد یک احساس ترسی از حرکت‌ تشیع‌ در بین دولت های کشورهای مسلمان بوجود آید؛ زیرا آشنایی ملت ها با فرهنگ شـیعی سبب شد بسیاری در جهان اسلام به تشیع تغییر آیین دهـند. این تـحول، موجـب‌ تـرس‌ دولت های حاکم در کشورهای اسلامی بخصـوص دولـت وهـابی عربسـتان شـد. نیـز شکل گیری دولت نوری المالکی در عراق بعد از فروپاشی نظام‌ بعثی‌، عامل افزایش این ترس در‌ بین‌ دولت های کشورهای مسلمان گردید؛ زیرا بـا اسـتقرار دولت شیعی مـذهب در عراق ، عملا این کشوربعد از ایران، تبدیل بـه پایگـاه دیگـری بـرای شـیعیان‌ جهـان‌ (جریان معتدل اهل بیتی‌) شد‌ و دولت های حاکم در سایر کشورها ی جهان اسـلام بـه ویژه عربستان آن را تهدیدی برای حکومت خـود و مـحرومیت از مـوقعیـت هـای دنیـایی خویش دیدند و لذا در مـواجهه بـا شـیعه رویکرد‌ خشن‌ و خارج از اعتدال را برگزیدند تا به زعم خود موقعیت خویش را حفظ و مخالفان را سرکوب کنند. البتـه ایـن مسـأله در جریان اموی دارای سابقه اسـت کـه بـرخورد یزید بن‌ معاویه‌ باحسین بن‌ علی(ع) نمونـه روشن آن اسـت ؛ زیرا یزید بـه خاطر ترس از اقبال مردم به امـام حسـین (ع) آن‌ جنایـت فراموش نشدنی تاریخ را مرتکب شدو بعد از کشتار بزرگ‌ در‌ کربلا‌ رسـالت پیامـبر(ص) و نـزول وحی را نیز منکر شده و گفت : «لعبت هاشم بالملک فلا *** خـبـر جـاء و لا وحی ‌‌نزل‌ »(ابن طاووس، ص١٨١) فرزندان هاشم (رسول خدا) با سلطنت بازی کردنـد، و در واقع‌ نه‌ خبری‌ (از سـوی خـدا) آمـده بود و نه وحیی نازل شده!


هفت : نگاه اتهام آمیز وهابیت به دیگـر‌ جـریانهای اسلامی به ویژه شیعیان: وهابیت تکفیری با گرفتاری در دام تکفیر، همه‌ جریانهای اسـلامی بـه جـز‌ خـود‌ را مـتهم بــه انـحراف کـرده و بویژه ، تشیع را یک بدعت و خارج از دین میدانند. و تـلاش مـیکننـد این اندیشه را ترویج کنند که تـشیع سـاخته و پرداخـته فرد یهودی به نام عبدالله بـن‌ سـباء است و نیز میگویند: شیعه ها به جـای مـکه بـه کربلا میروند، سب صـحابه پیـامبر(ص)  در بین شیعه ها یک اصل است . شیعه ها به سـنگ یا خـاک سـجده مـیکـنن ، و قائـل‌ بـه‌ تحریف قران هستند و قصد دارند اسلام را از درون نابود کنند و... وهـابیها بـا این نـگاه اتهام آمیز نتیجه می گیرند که شیعه دشمن درونی اسلام است و خطر دشمن درون بـیش از‌ دشـمن‌ بـیرونی است و همه مسلمانان وظیفه دارند این دشمن خطرناک را از بین ببرند و در این راستا هرگونه خشونتی را جـایز مـی شمارند و دسـت به قتل ، تجـاوز، تخریـب ، شکنجه ، سوزاندن زنده‌ زنده‌ وسایر رفتارهای افراطی میزنند وباعث هراس مـلت هــا از اسلام و مسلمانان میشوند. این اتهامات بی اساس درآثار مکتوب سلف آنها نمونه هـای فـراوان دارد، ابـن تیمیه در کتاب منهاج‌ السنه‌ که‌ در رد برکتاب مفتاح الکرامه‌ علامه‌ حلی‌ نوشته است بیش از بیست اتـهام بـرای شـیعه ذکر میکند وشیعه را بدتر از یهود ونصاری میشمارد و میگوید: همیشه باید شمشیر‌ بـالای‌ سـر‌ آنها باشد. (ابن تیمه ، ج١، ص ٩ تا ٢٦)

 هشت‌ : تأثیرگذاری‌ دولت های استعمارگروسران قـدرت طلـب در تصـمیم هـای وهابیت : هـمواره در طـول تاریخ بشر، بدنه جریانهای افراطی و متعصب را‌ افراد‌ ناآگـاه‌ و متحجر تشکیل دادهاند ودر أثـر هـمین ناآگاهی، معمولا توسط اسـتعمار‌ گـران وسـران قـدرت طـلب دولت هـا مورد سوء استفاده قرار گرفته و بـه تـنـدروی و خـشـونت کشـیده شده اند؛ چنان‌ که‌ هم‌ اکنون بدنه ی جریان وهابیت وحتـی رهبـران آنـهـا مــورد سـوء استفاده دولت‌ های‌ اسـتعماری غـرب، رژیم صهیونیستی و بـرخی ازدولت هـای کـشورهـای اسلامی عرب مانند دولت عربستان و سران قـدرت طـلب‌ غیر‌ عرب‌ مانند اردوغان رئیس دولت کشور ترکیه قرارگرفته و به نام دین به هر‌ گـونه‌ عـمل‌ خشن ، افراطـی وخـارج از اعتدال اقدام مـیکنند. چنان که احمد الطـیب مـیگوید: داعش ساخته‌ استعمارگران‌ است‌ .

بـه گـزارش اویس به نقل از العالم ، "احمـد الطیـب " کـه امـروز (دوشـنبه ١٣٩٣/٦/١٧‌) میزبان‌ "سعود الفیصل " وزیر خارجه عـربستان بـود، با اشاره به داعش و سـایر گـروههـای تـروریستی‌ بیان‌ داشت‌ :این گـروههای تـروریستی با هر نـام و بــا حـمایـت هرکسـی کـه تشکیل شده باشند، ساخته‌ دست‌ استعمار هستند و در خدمت طرح صهیونیست هـا بــه مـنظور تخریب کشورهای عربی- اسلامی‌ قرار‌ دارنـد‌.وی افـزود: شاهد مـا بـر ایـن مــدعا، کوتاهی آمریکا در مبارزه بـا این گروه هاست‌ ؛ در‌ حالی که ایالات متحده در سال ٢٠٠٣ به سرعت به عراق حمله‌ کرد‌ و ارتش‌ این کشور را از بـین بـرد. (العالم ، ١٣٩٣)

و رهبر معظم انقلاب دراین زمینه مـیفرماید:

این جـریان‌ تـکفیر‌ اگـرچه تازه نیست و سـابقه ی تـاریخی دارد، لکن چند سالی اسـت که با‌ نقشه‌ های استکبار و با پول برخی از دولت های منطقه و با طراحی و نـقشـه کـشـی ســرویس هـای جاسوسـی‌ کشـورهای‌ اسـتعماری - مثـل آمریکـا و انـگلـیس و رژیــم صـهیونیستی - تـجدید حـیات کـرده اسـت و قوت گرفته‌ است‌ . (بیانات رهبری، ٤/ /١٣٩٣٩) یـک نکتـه ی غیرقابـل انکـاری‌ وجـود‌ دارد‌، و آن ایـن اسـت کـه جریـان تکفیـر و حکومتهایی‌ که‌ پشتیبان و حامی آن هستند، کاملا در جهت نیات استکبار و صهیونیسـم دارند حرکت میکنند‌؛ کـار‌ آنها در جهت هدفهای آمریکا‌ و دولتهای‌ استعماری اروپا‌ و رژیم‌ اشغالگر‌ صهیونیستی است ؛ شواهدی این معنا را‌ قطعی‌ میکند. جریان تکفیر ظاهر اسلامی دارد اما عملا در خدمت جریانهای استعماری‌ و اسـتکباری‌ و سیاسـی بزرگـی است که علیه دنـیای‌ اسـلام دارند کار میکنند‌ (همان‌)

 

جاوید منتظران | ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۸
۲۶ مرداد۰۰:۵۲

چکیده

 

امروزه سلفی‌گری یکی از جریان‌های فعال و پرطرف‌دار در جهان اسلام است و به‌ همین دلیل فعالیت‌ها و رویکردهای آنان نقش تأثیرگذاری در موفقیت یا شکست‌ تلاش‌های تقریبی دارد.با ظهور ابن تیمیه و تأکید آن بر درستی فهم اسلاف،مکتب‌ سلفیه پدیدار شد.سلفیه در طول تاریخ در نقاط مختلفی از جهان اسلام،طرف‌دارانی‌ پیدا کرد که هرچند در اصل سلفی‌گری مشترک بودند اما تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر داشتند.این گرایش‌های سلفی را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد:سلفیه اعتدالی زیدیه یمن، سلفیه تقریبی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی.با توجه به‌ گرایش‌های ضد تقریبی ابن تیمیه،شاید بسیاری تصور کنند که تمام سلفیان مخالف‌ تقریب‌اند؛اما تقریبا نیمی از سلفیان مدافع وحدت اسلامی‌اند.در یک سوی طیف، سلفیان وهابی تکفیری قرار دارند که بیشترین نقش را در ایجاد تفرقه دارند و در سوی‌ دیگر طیف گروهی از اخوان المسلمین مصر قرار گرفته‌اند که تقریب مذاهب در دستور کار خویش قرار داده‌اند.در مقاله حاضر ضمن معرفی گرایش‌های مختلف سلفی و اندیشه‌های آنان،میزان ضدیت و یا هماهنگی آنان با اهداف تقریبی بررسی می‌شود.

 

مقدمه

بـرای مـحدثان تمام ادوار تاریخ اصحاب حدیث اهل سنت«پیروی از سلف»جمله‌ای‌‌ بسیار‌ آشنا‌ است؛اما تا اوایل قرن‌ هشتم‌،«سلف‌»بیشتر در معنای لغوی‌اش یعنی‌ «گذشتگان»به کار می‌رفت.عبارت«پیروی از سـلف»یـا«ائمـهء سلف»را می‌توان در عبارات اصحاب‌ حـدیث‌ قـرن‌ دوم و سـوم یافت(ابن ابی یعلی،بی‌تا:13‌/1،39‌،492).در قرن هفتم،ابن تیمیه ظهور کرد و در سال 896 ق کتاب جنجالی خود به نام فتوی‌ الحمویة الکبری‌ را‌ نـوشت‌ و حـدود پنـجاه‌بار لفظ«سلف»را در این رسالهء کوچک به‌ کار بـرد و نـوشت:«در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقهء سلفیه باشد، وجود ندارد»(بی‌تا:64‌)و این‌چنین‌ مکتبی‌ با عنوان«سلفیه»راه خـود را در تـاریخ‌ بـاز نمود.

بعد‌ از‌ ابن تیمیه،جریان سلفیه در زیدیه مدافعانی همچون ابـن الوزیر و ابن الامیر صنعانی یافت؛ولی در‌ تفکر‌ اصحاب‌ حدیث مدافعان جدی‌ای نداشت تا اینکه محمد بن عبد الوهاب(م 6021 ق)در‌ عـربستان‌ ظـهور‌ کـرد و وهابیت را با گرایش تکفیری‌ تأسیس کرد.در شرق جهان اسلام نیز شـاه‌ ولیـ‌ اللّه‌ دهلوی(م 6711 ق)حنفی‌مذهب به‌ ترویج برخی از آرای ابن تیمیه در میان حنیفیان شبه‌قاره‌ هند‌ پرداخت.او منتقد تقدیس‌ بـیش از انـدازه پیـامبر و اولیای الاهی بود و طلب حاجت‌ از‌ آنان‌ و نذر برای ایشان را جایز نمی‌دانست(نـدوی،3931:82/7-23).

در قـرن حـاضر در‌ شمال‌ آفریقا سید محمد رشید رضا تفکر سلفیه اعتدالی را پذیرفت‌ و در آثار خود‌ به‌ویژه‌ در‌ تـفسیر المـنار و مـجله المنار از آن دفاع کرد و این‌چنین تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج‌ یافت‌.بعد از رشید رضا،شـاگردش حـسن البنّا با تأسیس‌ جنبش اخوان المسلمین‌ تفکر‌ سلفیه‌ اعتدالی-تقریبی را در شمال آفریقا و کـشورهای‌ عـربی گـسترش داد.اما رویکرد اخوان المسلمین سیاسی‌ بود‌؛به‌ همین دلیل بعد سیاسی‌ سلفیهء شمال آفـریقا بـر تمام جریاناتی که تحت‌ تأثیر‌ این جنبش بودند،اثر گذاشت.این‌ تأثیر را مـی‌توان در سـلفیه شـبه‌قاره هند نیز مشاهده کرد‌.سلفیه‌ عربستان اگرچه بیشتر بر بعد مذهبی خاصی تأکید می‌ورزد،امـا تـأثیر تفکر‌ سید‌ قطب و محمد قطب موجب‌ ظهور جنبشی سیاسی‌ و انقلابی‌ از‌ دل وهابیت گـردیده اسـت کـه برخی آن‌ را‌ وهابیت‌ انقلابی و عده‌ای آن را وهابیت سیاسی نام نهاده‌اند.در مقابل،عده‌ای این‌ جریان‌ را سلفیه جـهادی یـا سـلفیه‌ انقلابی‌ نام نهاده‌اند‌.به‌ نظر‌ می‌رسد«سلفیه جهادی»بهترین نام‌ برای‌ ایـن‌ گـروه باشد؛زیرا سلفیه جهادی اعم از وهابیت انقلابی است.با توجه‌ به‌ روند تاریخی جریان سلفیه و گـرایش‌های مـتفاوت‌ این جریان در میان‌ وهابیان‌ عربستان، زیدی‌ها،حنفیان هندوستان و فعالان‌ سیاسی‌ شمال افـریقا،بـحث نگاه سلفیه به تقریب را در چهار بخش جـداگانه پی‌ مـی‌گیریم‌.

جاوید منتظران | ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۲
۲۵ مرداد۰۰:۴۶

ریـشه‌های فـکری وهـابیت

جریان وهابیت، ریشه در‌ جریان‌های‌ مذهبی گذشته در تاریخ اسلام دارد. روحیه‌ها، روش‌ها و عقاید آن، مسئله جدید و بی‌سابقه‌ای نیست. تنها تـفاوت ‌ ‌در ایـن است که در وضعیت مناسب جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی نجد، آنها بر‌ خلاف‌ جریان‌های‌ قـبلی تـوانستند روی کـار بیایند‌ و دولتی‌ مستقل‌ تشکیل دهند. این جریان، از نظر روحیه‌ها و خط‌مشی‌ها، بسیار شبیه جریان خوارج صـدر اسلام بود؛ هر چند که در ظاهر با‌ آن‌ مخالفت‌ می‌کرد.

1. خوارج

خوارج کـه به عنوان یک فـرقة‌ مـذهبی‌ و گروه سیاسی مشخص، با طرز فکر مخصوص، دست به فعالیت زدند؛ در ابتدا یک فرقه یاغی و سرکش بودند و به‌ همین‌ دلیل‌، خوارج نامیده شدند، ولی کم‌کم برای خود، اصول و عقایدی‌ تنظیم کـردند و حزبی که در ابتدا فقط رنگ سیاسی داشت؛ به تدریج به صورت یک فرقه مذهبی د‌رآمد‌ و رنگ‌ مذهب‌ به خود گرفت (همتی، 1367، ص95-98). خوارج، مردمی تنگ‌نظر و کوته‌بین‌ بودند‌ که در افقی بسیار پایین فـکر مـی‌کردند. آنان اسلام و مسلمانی را در چهاردیواری اندیشه‌های نازل خود‌ محصور‌ کرده‌ بودند و خطرناک‌تر اینکه تنگ‌نظری را کم‌کم به صورت یک عقیده دینی درآوردند‌ (عیسی‌زاده‌ آملی‌، 1383، ص29).

شباهت‌های وهابیان با خوارج

1. خوارج، به ظاهر مـقدس بـودند و نسبت به نماز‌ و تلاوت‌ قرآن‌، زیاد تلاش می‌کردند؛ حتی از زیادی سجده، پیشانی آنها پینه بسته بود. وهابیان نیز‌ این‌ گونه هستند و به ظاهر، تعصّب در دین دارند؛ ولی راه خطا را می‌پیمایند‌ تـا‌ آنـجا‌ که از تلگراف که حکم شرعی آن معلوم نیست، استفاده نمی‌کنند.

2. خوارج جز خود‌، همه‌ مسلمانان را کافر می‌دانستند. وهابیان نیز سایر مسلمانان را مشرک می‌دانند و خون، مال‌ و ناموس‌ آنها‌ را حلال می‌شمارند و سـایر کـشورهای اسـلامی را سرزمین کفر معرفی می‌کنند.

3. خـوارج آیـات قـرآن را‌ که‌ دربارة کفار نازل شده بود، بر مسلمانان و مؤمنان، تطبیق می‌کردند. وهابیان نیز‌ این‌ گونه‌ هستند و آیات مربوط به مشکران را بـر مـؤمنان تـطبیق می‌کنند.

همچنان که خوارج، مسلمانان را‌ می‌کشتند‌، ولی‌ بـت‌پرستان و مـشکران از شرّ آنها در امان بودند؛ وهابی‌ها نیز همین عمل‌ را‌ انجام می‌دهند. در هیچ تاریخی نقل نشده است که وهابیان با کـفار، جـنگ کـرده باشند. آنان‌ هر‌ چه کشته‌اند، از مسلمانان بوده است (امین، 1376، ص83-90).

2. اصـحاب حدیث‌ و رأی‌

جریان دیگری که وهابیان از نظر آراء‌ و عقاید‌ مذهبی‌ از آن متأثرند؛ جریان «اهل حدیث» است‌ (موثقی‌، 1378، ص156). گروهی از اهل سـنت، تـنها بـر ظواهر قرآن و حدیث، تکیه می‌کردند‌ و عقل‌ را به طور مطلق انکار‌ مـی‌نمودند‌. ایـنها به‌ «اهل‌ الحدیث‌» مشهور شدند (برنجکار، 1381، ص12). گروهی‌ دیگر‌ که در یافتن حکم شرعی، علاوه بر قرآن و سـنت، از عـقل نـیز‌ به‌ گسترده‌ترین معنای آن استفاده می‌کردند؛ «اصحاب‌ رأی» خوانده شدند و قیاس‌ را‌ در فقه معتبر دانـستند (هـمان‌، ص120‌). در الفـرق بین الفرق نیز درباره اهل رأی چنین آمده است: «اصحاب رأی‌ اهل‌ عراق و یاران ابـوحنیفه بـودند و آنـان‌ را‌ از‌ این رو، اصحاب‌ رأی‌ می‌خواندند که توجه آنها‌ به‌ تحصیل وجهی از قیاس و معنای مستنبط از احـکام و اسـاس حوادث بر آنهاست و چه بسا‌ قیاس‌ جلی را بر اخبار مقدم بدارند‌» (بغدادی‌، 1333، ص329‌).

3. احـمد‌ بـن‌ حـنبل

از عمده‌ترین پیروان‌ مکتب اهل حدیث، احمد بن حنبل است. او از امامان مذاهب چها‌رگانه اهل سـنت و جـماعت‌ است‌ که افکارش، یکی از مهم‌ترین منابع‌ فکری‌ و مذهبی‌ محمد‌ بن‌ عبدالوهاب بود؛ بـه‌ طـوری‌ کـه وهابیان از نظر مذهب، جزء حنبلی‌ها هستند (موثقی، 1378، ص158). ابن حنبل، از بزرگ‌ترین شاگردان‌ شافعی‌ بود‌ که از مـذهب وی کـناره‌گیری کرد و خود‌، مذهب‌ جدیدی‌ ایجاد‌ کرد‌ (مشکور‌، 1976، ص20). او از عقل و رأی بیزاری جست و در استناد بـه حـدیث – هـر چند ضعیف– تا آنجا مبالغه کرد که گروهی از بزرگان، او را از ائمه‌ حدیث و نه از فقها شمرده‌اند (هـمان، ص158).

4. بـربهاری

ابـومحمد بربهاری، متوفی 329ق. متکلم مشهور حنبلی است که در بغداد درگذشت (حلبی، 1371، ص129). با نـگاهی اجـمالی به عقاید وی می‌بینیم‌ که‌ بسیاری از عقاید این فرد، بعداً عقاید ابن تیمیه و سپس محمد بن عـبدالوهاب را تـشکیل داد (مسجد جامعی، 1380، ص9). او فعالیت بسیار نیرومندی بر ضدّ معتزله و شیعه آغاز کرد‌ کـه‌ حـتی گاهی از سوی دستگاه حاکم به داشتن جـاه‌طلبی سـیاسی مـتهم می‌شد (همان).

عقیده بربهاری بر این بـود کـه مسلمانان را به بازگشت‌ به‌ روزگار سه خلیفه اول دعوت‌ کند‌. او همچنین نوحه‌گری و مرثیه‌خوانی بـر امـام حسین(ع) و زیارت آن حضرت در کربلا را مـنع کـرد، دستور کـشتن نـوحه‌گران را داد و شـیعیان اهل بیت پیامبر‌(ص) را‌ به کفر و ضـلالت مـنتسب‌ کرد‌. او همچنین برای خداوند، شبیه و مانند قائل بود (همان، ص129-131).

نویسندة کتاب الکـامل فـی التاریخ، در بیان رویدادهای سال 321ق، بربهاری را عـامل شورش حنبلبی‌ها در بغداد مـعرفی مـی‌کند‌. در‌ نهایت، وی دستگیر و زندانی می‌شود (ابـن اثـیر، 1382، ص32-48).

5. ابن تیمیه

اگر چه مذهب وهابی در قرن 12 و در زمان محمد بن عبدالوهاب پدیدار شـد؛ ولی ریـشة اصلی این‌ مذهب‌ به قـرن‌ 7 هـجری قـمری و به زمان احـمد بـن تیمیه و شاگرد او، ابن قـیّم جـوزیه و مانند آنها می‌رسد (امین، 1376‌، ص8). گفته‌اند وی حافظه و نبوغ خوبی داشته است. استعداد و ذوق بسیار سبب‌ شـد‌ کـه‌ ابن تیمیه در طی مراحل تحصیل بـا مـشکلات و مسائل فـکری بـسیاری رو بـه رو شود و چون با ‌‌رأیـ‌ و نظر استادان اقناع نمی‌شد، کم‌کم به عقایدی رسید که عکس‌العمل علماء و فقهای آن‌ روزگار‌ را‌ بـه دنـبال داشت (ابراهیمی، 1379، ص54–57). ابن تیمیه، مانند حـنابله، عـلم کـلام را مـردود‌ دانـست و متکلمان را اهل بـدعت مـعرفی کرد (برنجکار، 1381، ص142) و به طور کلی‌، هر گونه عقل‌گرایی را‌ محکوم‌ کرد؛ به طوری که حتی فتوای جـواز کـتک‌زدن مـتکلمان را صادر کرد. او همچنین نسبت به صحابة پیـامبر(ص) مـثل عـمر بـن خـطاب و عـلی بن ابیطالب(ع) نیز اعتراض نمود (دهقان، 1367، ص31‌-29).

ابن تیمیه به همة مذاهب اسلامی انتقاد داشت و کتاب‌هایی علیه این مذهب‌ها نوشت. برخی او را بدعت‌گذار و برخی دیگر کافر دانسته‌اند. یکی از تـألیف‌های مشهور او، کتاب منهاج السنة النبویه‌ فی‌ الرد علی الشیعة القدریة در ردّ کتاب منهاج الکرامة فی الامامة علامه حلی است. سراسر این کتاب، انکار مسلمات و تکفیر مسلمان و بی‌حرمتی به اهل بیت پیامبر(ص) اسـت. البـته این کتاب‌ ابن‌ تیمیه، پایه و اساس اعتقادهای وهابیان است (حلبی، 1371، ص92).

پیروان فکری ابن تیمیه، یعنی وهابی‌ها نیز به مانند خود او، دشمن درجه یک شیعیان و تشیع هستند. چنانچه محمد بـن‌ عـبدالوهاب‌ به پیروی از ابن تیمیه، کتاب جداگانه‌ای در رد تشیع نگاشته و آن را الرد علی الرافضه نام نهاده و شیعیان را مشرک خوانده است (همتی، 1367، ص116)


منابع 

همتی‌، همایون‌ (1367)، نقد و تحلیلی پیرامون وهابی‌گری، تهران‌: انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی‌. 

دهقان، عزّت‌الله (1367)، پیدایش‌ وهـابیت‌ و عـقاید وهـابیان، تـهران: انـتشارات دارالکتب الاسلامیة.

 حلبی، علی‌اصغر (1371)، نـهضت‌های دینی – اسلامی معاصر، تهران: انتشارات بهبهانی.

برنجکار، رضـا (1381)، آشـنایی با‌ فرق‌ و مذاهب اسـلامی، قـم: انتشارات مؤسسه فرهنگی طه.

 امین، سید محسن (1376‌)، تـاریخچه، نـقد و بررسی وهابی‌ها، ترجمه سید ابراهیم سید علوی، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر.

بغدادی، عبدالقاهر (1333)، تاریخ مذاهب اسلام، ترجمه محمدجواد مشکور‌، تبریز‌: کـتاب‌فروشی‌ حـقیقت.

عیسی‌زاده آملی، ولی‌الله (1383‌)، خوارج‌، تندیس فتنه، تهران: انتشارات میراث ماندگار.

موثقی، سـیداحمد (1378)، جـنبش‌های اسلامی معاصر، تهران: انتشارات سمت.

جاوید منتظران | ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۶
۲۵ مرداد۰۰:۳۷

در بیان تاریخچة پیدایش‌ وهابیت‌ لازم است به مواردی مهم اشاره داشت. 

الف‌. عربستان خاستگاه فرقه وهابیت

شبه‌جزیره‌ عربستان‌، به‌ عنوان بزرگ‌ترین شبه‌جزیره جهان با مساحت تقریبی سه میلیون کیلومتر مربع در انتهای جـنوب غـربی قـاره آسیا قرار دارد. اگر چه‌ ایـن‌ نـاحیه‌ از نـظر شرایط طبیعی و جغرافیایی، موقعیت درخشان و برجسته‌ای‌ ندارد‌؛ اما از آن نظر که قبله‌گاه مسلمانان در آن قرار دارد و کانون وحی است و چشمة پر‌بهرة اهل بیت پیـامبر‌(ص) در‌ آنـ‌ جـوشیدن گرفته و تشکل هوشمند تشیع از آن برخاسته است؛ اعتبار‌ بـالایی دارد (گـلی زواره، 1375، ص15-17).

نجد که یکی از تقسیم‌های کشوری عربستان است، در مرکز شبه‌جزیره‌ واقع‌ است‌. آنجا ناحیه‌ای وسیع از شبه‌جزیره عربستان است که مـرکز پیـدایش و نـشر‌ دعوت‌ وهابیت در قرن12 هجری قمری است. سرزمین نجد به بـخش‌های گوناگون تقسیم شده بود و نجدیان‌ به‌ دو‌ دستة بدوی و شهر‌نشین تقسیم می‌شدند؛ اما بیشتر آنها بادیه‌نشین بودند و در هرج‌ و مـرج‌، جـهل‌، خـرافه‌ها، زور، خشونت و قتل به سر می‌بردند. در آن زمان، قانون و مقرراتی حاکم نبود‌ و در‌ چـنین‌ وضـعیتی، جنبش وهابیان شکل گرفت و با زور و خشونت، خود را توسعه داد (موثقی، 1378‌، ص142‌-143).

ب. محمد بن عبدالوهاب

مسلک وهابی منسوب بـه شـیخ مـحمد بن عبدالوهاب نجدی‌ است‌ که‌ این نسبت از نام پدر او عبدالوهاب گرفته شده اسـت. او در سـال 1111‌ ق. (امـین‌، 1367، ص3) و به قولی 1115ق. در شهر عینیه از شهرهای نجد متولد شده است‌. گفته‌ شده‌ که شیخ از کـودکی بـه مـطالعة کتاب‌های تفسیر، حدیث و عقاید، علاقه داشته و فقه حنبلی را‌ نزد‌ پدرش که از علمای حنبلی بوده آمـوخته اسـت. او از آغاز جوانی‌، بسیاری‌ از‌ اعمال مذهبی مردم نجد را زشت می‌شمرد (سبحانی، 1364، ص24).

پدر محمد با آگـاه شـدن‌ از‌ افـکار‌ فرزندش به ارشاد او پرداخت؛ ولی تأثیری نداشت. بنابراین، مردم را از‌ او‌ برحذر داشت؛ به طوری که از چـشم هـمه افتاد (محمد، 1370، ص17).

فراخوانی ابن‌عبدالوهاب به مرام‌ جدیدش‌ در سال 1143ق. آغاز شد؛ ولی با مخالفت پدرش و سـایر عـلماء، مـذهب‌ او‌ رونقی نیافت و سرانجام پس از فوت پدرش‌ در‌ سال‌ 1153ق. دعوتش را میان مردم آشکار کرد‌ (مرکز‌ پژوهش‌های اسلامی الغـدیر، 1376، ص7-8). مـحورهای اصلی آموزش‌های ابن عبدالوهاب و شعارهای به اصطلاح اصلاحی‌ دعوت‌ او را می‌توان به شـرح‌ زیـر‌ بـیان کرد‌:

1.         مبارزه‌ با‌ شرک و خرافه‌ها و بازگشت به اسلام سلف‌ و سلف‌ صالح؛

2.         مخالفت با عقل، فـلسفه، اجـتهاد، تـفسیر قرآن، تصوف، عرفان و هر گونه‌ نوآوری‌؛

3.         مسئله وحدت و خلافت دینی- عربی و ضـدیت‌ بـا ترکان عثمانی؛

4.         دشمنی‌ با‌ شیعیان (موثقی، 1378، ص157–161‌).

شیخ‌ تنها قرآن و سنت را قبول داشت و تمام تفاسیر و تعابیر الهـی را بـه عنوان‌ بدعت‌ رد می‌کرد. او استفاده از‌ تسبیح‌، تنباکو‌، شراب، اجناس لوکس‌ و زیارت‌ اماکن مـقدس(زیـارتگاه‌ها) را‌ ممنوع‌ اعلام کرد (دکمجیان، 1372، ص208).

محمد بن عـبدالوهاب، صـاحب چـهار فرزند بود که فرزندانش‌ بعد‌ از او، برنامه‌اش را دنـبال کـردند‌ (امین‌، 1376، ص4). او‌ شاگردان‌ زیادی‌ نیز تربیت کرد و علاوه‌ بر آن، تألیف‌هایی نیز داشته است، از جـمله: 1. کـتاب توحید؛ 2. کتاب کشف شبه‌ها؛ 3. کـتاب الکـبائر‌ (ابراهیمی‌، 1379، ص25).

ج. تـوافق مـحمد بـن عبدالوهاب‌ با‌ ابن‌ سعود‌

محمد‌ بـن عـبدالوهاب، پس‌ از‌ دعوت به دین جدیدش از عینیه بیرون رانده شد و به شهر درعـیه، شـهر مسلیمه کذاب وارد‌ شد‌. در‌ این شهر مـورد استقبال محمد بن سـعود‌، حـکمران‌ درعیه‌ قرار‌ گرفت‌. او‌ در جلسه‌ای کـه بـا ابن سعود داشت، قول تسلط بر همة بلاد نجد را به ابن سعود داد. مـحمد بـن سعود، سخنان شیخ را به نـفع خـویش‌ تـشخیص داد و به او اطمینان داد کـه یـاری‌اش خواهد کرد (الهامی، 1378؛ بـه نـقل از حسین خلف، بی‌تا، ص16).

به این ترتیب، محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود در مورد‌ جـنگ‌ بـا مخالفان، امر به معروف و نهی از مـنکر و اقـامة شعائر دیـن (طـبق عـقاید خود) با یکدیگر تـوافق کردند.

محمد بن سعود پس از توافق با محمد بن عبدالوهاب در‌ سال‌ 1159ق. از هر طرف به سرزمین‌های مـجاور و مـناطق بدویانی که به او نزدیک بودند، حـمله بـرد و امـوالشان را غـارت کـرد. این امر بـاعث‌ شـد‌ که امرای نیرومند نجد که‌ با‌ او همسایه بودند، مانند بنی خالد از «لحایا» (احسا) و «آل مکرمی» از نجران، بـا او درگـیر شـوند؛ اما آنها نتوانستند، جلوی پیشرفت وهابیت را‌ بـگیرند‌. (هـمان؛ بـه نـقل از‌ دایـرة‌ المـعارف اسلامی، ج1، ص191).

د. نقش استعمار در ایجاد وهابیت

شکی نیست که استعمار و استکبار برای حاکمیت و سلطة سیاه خود در جستجوی زمینه‌های حکومت است. شعار کهنه و همیشگی آنها «جدایی بینداز و حکومت‌ کـن‌»، یکی از مهم‌ترین راه‌های رسیدن به اهداف استعماری آنهاست.

در مورد وهابیت دو دیدگاه وجود دارد:

1. وهابیت زاییدة استعمار است؛ 2. وهابیت صرفاً یک جنبش مذهبی است. دیدگاه نخست، با استناد‌ به‌ کتاب‌هایی، چون‌ خـاطر‌ه‌های هـمفر و یا تاریخ آل سعود ناصرالسعید، ابنعبدالوهاب و آل سعود را دست پروردة انگلیس و مورد حمایت‌ یهودیان می‌خواند و همه مسائل را با خارج و بیگانگان مرتبط می‌داند و با‌ غفلت‌ از‌ زمینه‌ها و مسائل داخلی، هیچ انگیزة مذهبی و اصـلاحی بـرای جنبش وهابیت قائل نیست (دهقان، 1367، ص37-38).

دیدگاه ‌‌دوم‌ بر این باور است که جنبش وهابیت، یک جریان اصیل اصلاح‌طلبی دینی با‌ انگیزه‌های‌ مذهبی‌ و دیـنی بـود که تأثیر مثبت و سازنده‌ای بـر جـهان اسلام داشت. برخی از مستشرقان و نویسندگان عرب‌ متمایل به وهابیت در این دیدگاه، راه افراط را در پیش گرفتند و واقعیت‌های‌ تاریخی را که در‌ آن‌، وهابیان سعودی با حمایت انگلیس بـر نـجد و حجاز مسلط شدند، نـادیده گـرفته‌اند.

برخلاف این دو دیدگاه به نظر می‌رسد که با توجه به وضعیت اجتماعی عربستان که درگیر انحطاط و عقب‌ماندگی فکری‌، مذهبی و اجتماعی شدیدی بود، جنبش وهابیت یک واکنش مذهبی در پاسخ به عـقب مـاندگی‌ها بود که به دلیل محتوای جامد، خشک و قشری خود، نه تنها نتوانست آن نارسایی‌ها را حل و برطرف‌ کند‌؛ بلکه هر چه بیشتر به آنها دامن زد. در حال حاضر نیز وهابیت یک جریان نـیمه مـرده و غیر قـابل ترمیم است. هر چند که آل‌سعود از آن به عنوان اهرمی‌ در‌ شکل و جهت دادن به جریان‌های مذهبی و جنبش‌های اسلامی، بـه سمت گرایش‌های محافظه کارانه، ارتجاعی و ضد انقلابی بهره می‌گیرند (موثقی، 1378، ص186-187).


منابع:

موثقی، سـیداحمد (1378)، جـنبش‌های اسلامی معاصر، تهران: انتشارات سمت.

دهقان، عزّت‌الله (1367)، پیدایش‌ وهـابیت‌ و عـقاید وهـابیان، تـهران: انـتشارات دارالکتب الاسلامیة.

 دکمجیان، هرایر (1372‌)، جنبش‌های‌ اسلامی‌ در جهان عرب، ترجمه حمید احـمدی، تـهران: انتشارات کیهان.

ابراهیمی‌، محمدحسین (1379)، تحلیلی نو بر عـقاید وهـابیان، قم‌: مرکز‌ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

گلی زواره، غلامرضا (1375)، سرزمین وحی، سرچشمه تشیع، قم‌: انتشارات‌ حضور‌.

 سبحانی، جـعفر (1364‌)، آیـین‌ وهـابیت، قم: دفتر انتشارات اسلامی.


جاوید منتظران | ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۷
۲۴ مرداد۰۱:۴۹

چکیده:

در این نوشتار به دیدگاه وهابیت و نویسندگان این فرقه درباره مذاهب اهل‌ سنت پرداخته شده است؛ زیرا امروزه برخی چنین می‌اندیشند که وهابیت فقط با شیعه مخالف است؛ در حالی‌‌که هجمه آنان به مذاهب فقهی و کلامی اهل سنت کمتر از مذهب شیعه نیست. در این نوشتار نمونه‌هایی از هجمه علمای وهابیت علیه مذاهب اهل سنت بیان شده است. این فرقه تنها خود را اهل سنت و سایر مذاهب را اهل بدعت می‌داند.


مـقـدمه

با توجه به این که فرقه وهابیت خود را حق مطلق و سایر فرقه‌های اسلامی را اهل بدعت و خارج از اسلام می‌داند و گاه با تغییر‌ تاکتیک‌ و شیوه‌های تبلیغی برای جذب پیروان مذاهب اهل سنّت، تـنها بـه شیعه امامیه حمله می‌کند. این در حالی است که در تبیین معیارهای سنّت و بدعت، فرقه‌های کلامی و فقهی اهل سنّت را‌ نیز‌ اهل بدعت می‌شمرد. از این رو، مناسب است به بررسی و تحقیق جامعی درباره نـگاه وهـابیت به مذاهب اسلامی و نگاه علمای مذاهب به وهابیت، بپردازیم. در این نوشتار سعی می‌کنیم‌ با‌ استناد به منابع و کتاب‌های وهابیت، دیدگاه واقعی آنان را درباره مسلمانان و مذاهب نشان دهیم. پیش از پرداخـتن بـه اصل بحث، مذاهب و فرقه‌های اهل سنّت و چگونگی پیدایش آنها را به‌ اختصار‌ بیان‌ می‌کنیم

جاوید منتظران | ۲۴ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۹
۲۳ مرداد۰۱:۳۹

چکیده :

جهاد یکی از آموزه‌های اسلامی است که انجام دادن آن مبتنی ‌بر شروطی است که قرآن و روایات تعیین می‌کنند. وهابیت فهم ویژه‌ای از جهاد دارد که براساس آن، جنگ با مسلمانان غیروهابی و ریختن خون آنان مباح است. آن‌ها بر اساس همین فهم، بارها اقدام به قتل‌عام مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، کرده‌اند و هم‌اکنون نیز در کشورهای گوناگون اسلامی درحال جنگ و توطئه ضد مسلمانان هستند. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که این برداشت از جهاد با قرآن سازگار است یا خیر؟مهم‌ترین نتیجة پژوهش پیش رو این است که جهاد دلخواه وهابیت با سنجة قرآنی ارزیابی شده و میزان تطابق آن با آموزه‌های قرآنی روشن گردد.روش گردآوری اطلاعات در این نوشتار، اسنادی ـ کتابخانه‌ای و روش تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی است.

مقدمه

جهاد آموزه‌ای است که ـ بر اسـاس آیات، روایات، دانش فـقه و سـیرة جنگی پیامبر اسلام(، ـ اسلام آن را در مجموع نه به‌طور مطلق مردود دانسته و نه‌ به‌طور مطلق مجاز شمرده است. بلکه شرایط و قوانین ویژه‌ای برای آن تعریف کرده تا با دیگر آموزه‌های دینی تعارض پیدا نـکند. البته، فرقه‌های گوناگون اسلامی در جزئیات و فروع مباحث جهاد، اختلاف‌ نظر‌ دارند، ولی این اختلافات چنان نیست که ریختن خون مسلمانان فرقه‌های دیگر، تحت عنوان جهاد، مشروعیت پیدا کند.

فرقة وهابیت چنان تـفسیری از ایـن آموزة اسلامی مطرح کرده است که‌ ریختن‌ خون مسلمانان فرقه‌های دیگر را جهاد می‌نامد. این تفسیر از مقولة جهاد، پیامدها ولوازم نامعقولی در پی دارد که برخی از آن‌ها عبارت است از: اختلاف‌افکنی میان مسلمانان، وارد‌ کردن‌ آسیب‌های جـبران‌ناپذیر بـه جامعة اسلامی، تخریب چهرة اسلام و نمایش چهرة خشن از آن. از این‌رو، نقد و بررسی این نگرش ضرورت پیدا می‌کند، همچنان‌که از ابتدای پیدایش وهابیت، دانشمندان فرقه‌ها‌ و مذهب‌های‌ اسلامی‌، پاسخ‌های فراوانی به آن داده‌اند‌. نـوشتار‌ پیـش‌ رو نیز در این زمینه نگاشته شده است. ساختار نوشتار به این صورت است که پس‌از بیان مفاهیم و مبانی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانة‌ جهاد‌ در‌ نگرش وهابیت، به تعارض مبانی آن با آیات‌ قرآن‌ مـی‌پردازد.

جاوید منتظران | ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۹
۲۲ مرداد۱۷:۲۴

چکیده :

در طول تاریخ ، دشمنی وهابیت با اهل سنت به خوبی روشن و واضح است . وهابیـان بـه طـور آشـکار و پنهـان در صـدد ضـربه زدن بـه مـذاهب مسـلمانان هسـتند. بایـد مـوارد خصومت این فرقه ضاله را بـا مـذاهب اسـلامی بـه خوبی نمایـان کـرد تـا عـوام ، فریـب تبلیغات گسترده آنان را نخورند. در این نوشـتار مـیکوشـیم بـا برجسـته کردن مصـادیق عناد و دشمنی وهابیان با اهل سنت ، چهره واقعی آن ها را به نمایش بگذاریم .

مقدمه

در شرایطی که جاهلیت سیاه شـرک‌، حـاکم‌ بـود و آدمیـت در چنگـال تـوحش بـه سـر می برد، آخرین پیـام آور الهـی از سـپیده بشـارت آســمانی طـلـوع کـرد و آیـین نجـات بخـش توحیدی اسلام درخشید. این ندا، با شـعار بـرادری‌، برابـری‌ و انسـان دوسـتی، شـبه جزیـره حجاز را بیدار کرد. انسان های سلیم الفطـرت و خـداجو، دعـوت عـدالت خـواهی، اخـوت و محبت توحید را دریافـتند و بــه آن ایمـان آوردنـد امـا قـریش بـه آن‌ گـوش‌ ندادنـد و ایمـان نیاوردند تا در فتح مکه ، رسول الله ص آنـان را از اسـارت جاهلیـت آزاد کـرد. در فرصـتی ، طلقای قریش به حاکمیت بازگشتند و شعارهای جاهلیت را بازگرداندند؛ توحید را‌ بـه‌ شــرک‌، برابری را به ستم ، برادری‌ را‌ به‌ توحش و دوستی را به دشمنی آمیختنـد کـه بسـیار پیچیـده بود. دو طایفه در این برگشت قهقرایی سهیم بوده اند: اموی ها‌ و خوارج‌ . وهابیـان‌ امـروزی نماینـدگان امویـت قـریش و خـوارج انــد. لـذا بــا‌ تجربیـات‌ گذشـته در دشمنی هایشان مـرزی را نـمی شـناسند، چون بـه مفهـوم اسـلام تسـلیم نیسـتند؛ شعارشـان تکفیر، عملشان کشتار مسلمانان‌ و زندگی‌ شان‌ چپاول اموال آن ها است . آن ها مسـلمان ها را‌ مـشرک مـیگویند و بـرادر نمی داننـد تـا حـق برابـر قائـل باشـند. مـعنـای مـحبـت اسـلامی برایشان مفهوم نیسـت تـا مسـلمان‌ ها‌ را‌ دوسـت داشـته باشـند. در بادیـه های کفـر و نفـاق روییده اند و در‌ سرزمین‌ قساوت و قرن شـیطان پرورش یافـته انـد و از عاطفه دینی محروم اند. اسلافشان به نـدای توحیـد بیسـت‌ وســه‌ سـال‌ «نـه » گفتنـد و در ایـن مـدت بـا رسـول الله (ص )بی وقفه جنگیدند. پس از‌ رحلت‌ آن‌ حضرت ص در برابر مسـلمانان ایسـتادند و تا کنون بر مـواضع قـریشی و خوارجی اجداد خویش پای‌ می‌ فشارند‌ و آن را خطا نمی داننـد، لذا با افتخـار خـود را ســلفی مـی خواننـد. از‌ ایـن‌ رو جـوهر وهابیـان از خصـومت جاهلانـه و دشمنی ناصبانه تشـکیل یافتـه اسـت . آن هـا‌ خصـومت‌ ورزی‌ را از اسـلاف خـویش بــه ارث بـرده انـد و به آن وفادارند. از این رو‌ با‌ مسلمان ها دشـمنی دیرینـه دارنـد و در مقابـل بـا کفـار دوسـت هـستند و بـه آستان‌ آنان‌ مهر‌ می ورزند و به اطاعت آنـان افتخـار میکننـد. آن هـا درقرون متمادی بـا وصـلت‌ و هـم‌ دستی کفار ضـربات شـدید و نابودکننـده ای بـر پیکـر اسـلام زده اند. چنن‌ که‌ در‌ سده های اخـیـر در مـنـاطق حجـاز بـا کمـک یهـود اتبـاع اهـل سـنت را مجبور کردند‌ به‌ دین‌ وهابیت گـردن نـهند.

از ایـن رو در مـنـاطق دیگـر بـرای مقابلـه بـا‌ اهـل‌ سـنت شـیوه های مختلفـی در پـیش گرفته اند تا به هـدف نـابودی پیروان مذاهب دست یابند‌. مقاله‌ حاضر به شیوه های خصـمانه وهابیت علیه اهل سـنت در دو بـخش‌ آشـکار‌ و پنهانی میپردازد.

جاوید منتظران | ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۴
۲۱ مرداد۰۲:۲۵

القاعده نقطه عطفی در تحولات اسلام گرایی رادیکال محسوب می شود و دارای سه نسل است . القاعده مرکزی با حمایت امریکا و کشورهای منطقه ای متحدش برای مبارزه با شوروی سابق در افغانستان شکل گرفت که پس از شکست و خروج شوروی سابق از افغانستان ، به جبهه جهانی اسلامی علیه صلیبیون و یهودیان تغییر راهبرد داد. ریشه ایدئولوژیک القاعده و داعش به تفکرهای سلفی تکفیری که مبدع آن وهابیت بود، بازمی گردد. پس از حمله امریکا به افغانستان در دوران طالبان و سپس عراق ، القاعده به عراق نقل مکان داد و به مبارزه با اشغالگران و شیعیان پرداخت . تغییر راهبرد القاعده عراق باعث انشعاب در القاعده شد و در نهایت ، به تشکیل داعش منجر شد. این مقاله ابتدا به تشکیل القاعده و انشعاب داعش از آن پرداخته ، و سپس به افتراقات القاعده و داعش از منظر ایدئولوژیکی، سازمانی و جهادی می پردازد و در نهایت ، تشابهات القاعده و داعش را بیان می کند.

دریافت

توضیحات: نسخه ی الکترونیکی کامل مقاله 

جاوید منتظران | ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۲۵
۲۱ مرداد۰۲:۰۴

زیارت قبر رسول گرامی اسلام و قبور اولیای الهی در بقیع یکی از اعمال مورد اهتمام مسلمانان بوده است و مسلمانی یافت نمی شود که به حج بیت الله الحرام برود و از زیارت قبر آنان غافل بماند و در این موضوع تفاوتی میان شیعه و اهل‌سنت وجود ندارد و این در حالی است که وهابیان این مسئله را شرک می‌دانند و به‌شدت با آن مقابله می‌کنند. فرقه وهابیت در حالی با پرچم دفاع از توحید و به‌کارگیری سنت رسول خدا به مقابله با زیارت قبور و مخالفت با سفر به قصد زیارت قبر رسول گرامی اسلام پرداخت که سنت رسول گرامی اسلام و عمل صحابه و سیره مسلمانان و فتاوای علمای مذاهب اربعه اهل‌سنت در طول قرون متمادی شاهد خوبی بر حقانیت این اعتقادات است. این مقاله بر آن است تا با استفاده از روایات نبوی و مستندات تاریخی از منابع اهل‌سنت و نظر علمای اهل‌سنت، ریشه های عمیق این اعتقاد را نشان دهد و وهن و سستی اعتقاد وهابیت را به اثبات رساند.

جاوید منتظران | ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۰۴