وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

از جمله موضوعاتی که مقام معظم رهبری به مناسبت های مختلف در بیانات چند سال گذشته شان به تشریح و تبیین ابعاد آن پرداخته اند ؛موضوع تکفیر در جهان اسلام است، تا جایی که این بزرگوار نسبت به چگونگی برخورد با این پدیده شوم، رهنمودها و دستوراتی نظیر تشکیل یک حرکت علمی عظیم در برابر آن، ارائه نموده اند،
لذا با نظر به اهمیت این مساله در عصر حاضر و در راستای عمل به دستور مقام معظم رهبری نسبت به تشکیل یک نهضت علمی علیه تفکرات تکفیری ؛ بر آن شدیم تا نسبت به این عامل شوم و تفرقه انگیز و غیر اسلامی، مطالبی علمی ، متقن و معتبر را تهیه و در این وبلاگ به جهت افزایش آگاهی مسلمانان ( شیعه و سنی) ارائه نماییم.ان شالله که بتوانیم در راه مقابله با عوامل واگرا و تفرقه انگیزدر جهان اسلام از جمله تکفیری ها و نیز حفظ وحدت ،تقریب مذاهب اسلامی و شکل گیری امت واحده ی مدنظر پیامبر (ص) قدمی مطلوب برداشته باشیم.
جاوید منتظران

نویسندگان
۲۶ مرداد۰۰:۵۲

چکیده

 

امروزه سلفی‌گری یکی از جریان‌های فعال و پرطرف‌دار در جهان اسلام است و به‌ همین دلیل فعالیت‌ها و رویکردهای آنان نقش تأثیرگذاری در موفقیت یا شکست‌ تلاش‌های تقریبی دارد.با ظهور ابن تیمیه و تأکید آن بر درستی فهم اسلاف،مکتب‌ سلفیه پدیدار شد.سلفیه در طول تاریخ در نقاط مختلفی از جهان اسلام،طرف‌دارانی‌ پیدا کرد که هرچند در اصل سلفی‌گری مشترک بودند اما تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر داشتند.این گرایش‌های سلفی را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد:سلفیه اعتدالی زیدیه یمن، سلفیه تقریبی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی.با توجه به‌ گرایش‌های ضد تقریبی ابن تیمیه،شاید بسیاری تصور کنند که تمام سلفیان مخالف‌ تقریب‌اند؛اما تقریبا نیمی از سلفیان مدافع وحدت اسلامی‌اند.در یک سوی طیف، سلفیان وهابی تکفیری قرار دارند که بیشترین نقش را در ایجاد تفرقه دارند و در سوی‌ دیگر طیف گروهی از اخوان المسلمین مصر قرار گرفته‌اند که تقریب مذاهب در دستور کار خویش قرار داده‌اند.در مقاله حاضر ضمن معرفی گرایش‌های مختلف سلفی و اندیشه‌های آنان،میزان ضدیت و یا هماهنگی آنان با اهداف تقریبی بررسی می‌شود.

 

مقدمه

بـرای مـحدثان تمام ادوار تاریخ اصحاب حدیث اهل سنت«پیروی از سلف»جمله‌ای‌‌ بسیار‌ آشنا‌ است؛اما تا اوایل قرن‌ هشتم‌،«سلف‌»بیشتر در معنای لغوی‌اش یعنی‌ «گذشتگان»به کار می‌رفت.عبارت«پیروی از سـلف»یـا«ائمـهء سلف»را می‌توان در عبارات اصحاب‌ حـدیث‌ قـرن‌ دوم و سـوم یافت(ابن ابی یعلی،بی‌تا:13‌/1،39‌،492).در قرن هفتم،ابن تیمیه ظهور کرد و در سال 896 ق کتاب جنجالی خود به نام فتوی‌ الحمویة الکبری‌ را‌ نـوشت‌ و حـدود پنـجاه‌بار لفظ«سلف»را در این رسالهء کوچک به‌ کار بـرد و نـوشت:«در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقهء سلفیه باشد، وجود ندارد»(بی‌تا:64‌)و این‌چنین‌ مکتبی‌ با عنوان«سلفیه»راه خـود را در تـاریخ‌ بـاز نمود.

بعد‌ از‌ ابن تیمیه،جریان سلفیه در زیدیه مدافعانی همچون ابـن الوزیر و ابن الامیر صنعانی یافت؛ولی در‌ تفکر‌ اصحاب‌ حدیث مدافعان جدی‌ای نداشت تا اینکه محمد بن عبد الوهاب(م 6021 ق)در‌ عـربستان‌ ظـهور‌ کـرد و وهابیت را با گرایش تکفیری‌ تأسیس کرد.در شرق جهان اسلام نیز شـاه‌ ولیـ‌ اللّه‌ دهلوی(م 6711 ق)حنفی‌مذهب به‌ ترویج برخی از آرای ابن تیمیه در میان حنیفیان شبه‌قاره‌ هند‌ پرداخت.او منتقد تقدیس‌ بـیش از انـدازه پیـامبر و اولیای الاهی بود و طلب حاجت‌ از‌ آنان‌ و نذر برای ایشان را جایز نمی‌دانست(نـدوی،3931:82/7-23).

در قـرن حـاضر در‌ شمال‌ آفریقا سید محمد رشید رضا تفکر سلفیه اعتدالی را پذیرفت‌ و در آثار خود‌ به‌ویژه‌ در‌ تـفسیر المـنار و مـجله المنار از آن دفاع کرد و این‌چنین تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج‌ یافت‌.بعد از رشید رضا،شـاگردش حـسن البنّا با تأسیس‌ جنبش اخوان المسلمین‌ تفکر‌ سلفیه‌ اعتدالی-تقریبی را در شمال آفریقا و کـشورهای‌ عـربی گـسترش داد.اما رویکرد اخوان المسلمین سیاسی‌ بود‌؛به‌ همین دلیل بعد سیاسی‌ سلفیهء شمال آفـریقا بـر تمام جریاناتی که تحت‌ تأثیر‌ این جنبش بودند،اثر گذاشت.این‌ تأثیر را مـی‌توان در سـلفیه شـبه‌قاره هند نیز مشاهده کرد‌.سلفیه‌ عربستان اگرچه بیشتر بر بعد مذهبی خاصی تأکید می‌ورزد،امـا تـأثیر تفکر‌ سید‌ قطب و محمد قطب موجب‌ ظهور جنبشی سیاسی‌ و انقلابی‌ از‌ دل وهابیت گـردیده اسـت کـه برخی آن‌ را‌ وهابیت‌ انقلابی و عده‌ای آن را وهابیت سیاسی نام نهاده‌اند.در مقابل،عده‌ای این‌ جریان‌ را سلفیه جـهادی یـا سـلفیه‌ انقلابی‌ نام نهاده‌اند‌.به‌ نظر‌ می‌رسد«سلفیه جهادی»بهترین نام‌ برای‌ ایـن‌ گـروه باشد؛زیرا سلفیه جهادی اعم از وهابیت انقلابی است.با توجه‌ به‌ روند تاریخی جریان سلفیه و گـرایش‌های مـتفاوت‌ این جریان در میان‌ وهابیان‌ عربستان، زیدی‌ها،حنفیان هندوستان و فعالان‌ سیاسی‌ شمال افـریقا،بـحث نگاه سلفیه به تقریب را در چهار بخش جـداگانه پی‌ مـی‌گیریم‌.

سلفیه وهابی تکفیری در عربستان‌

شاید‌ برخی‌ از مـحققان و پژوهـشگران‌،سلفیه‌ نامیدن وهابیت را نپسندند‌ و معتقد‌ باشند که افکار وهابیت،ارتباطی با آرا و افکار سـلف نـدارد و هیچ‌یک از سلف،اعتقادات‌‌ وهابیت‌ را قـبول نـدارند.اگرچه ایـن حـرف‌ صـحیح‌ و نگارنده نیز‌ با‌ آن‌ موافق اسـت امـا امروزه‌ با تبلیغات فراوان آل سعود و وهابیت،اطلاق سلفیه بر آنان در میان جـوامع‌ مـذهبی و علمی‌ پذیرفته‌ شده و مباحث سلفیه،بـیشتر حول آرا‌ و افکار‌ سلفیانی‌‌ مـی‌چرخد‌ کـه‌ تفکرات ابن تیمه‌ و ابن‌ قـیم جـوزی را پذیرفته‌اند.نمونه‌ای از این تبلیغات، کتاب العقائد السلفیة بادلتها النقلیة و العقلیة نگارش آل‌ بوطامی‌ از‌ بـزرگان وهـابیت در عصر حاضر است.در‌ این‌ کـتاب‌ تـمام‌ عـقاید‌ وهابیت‌ با عـنوان عـقاید سلفیه و به تبع آن عـقاید سـلف صالح قرون نخستین مطرح و به مسلمانان سنّی القا می‌شود.جهان اسلام هم در طول چـند دهـهء گذشته سلفی‌ بودن وهابیت را پذیرفته اسـت و بـرخی از علمای اهـل‌ سـنت،گـرایش‌هایی به این تفکر پیـدا کرده‌اند(زهرا مسجدجامعی،0831:فصل آخر).

وهابیان افراطی‌ترین گروه سلفیه‌اند و رویکرد مناسبی به تقریب ندارند‌.دکـتر‌ نـاصر قفاری وهابی‌مذهب،در کتاب مسألة التقریب بـین اهـل السـنة و الشـیعه بـه مسئلهء تقریب‌ مـی‌پردازد و در ابـتدای کتاب می‌نویسد:«الفت میان امت و سعی در راه اصلاح ذات البین‌ میان‌ امت‌ اسلامی از مهم‌ترین اصول اسلام است کـه بـاعث غـضب و ناکامی دشمن‌ می‌شود»(8141:2).او راه ایجاد الفت میان امـت را تـمسک بـه قـرآن‌ و سـنت‌ مـی‌داند؛اما یادآور می‌شود که‌ این‌ روش مخصوص مسلمانانی است که به هدایت رسیده و از سنت‌ پیروی می‌کنند،نه فرقه‌هایی که خود را به اسلام منتسب کرده و ضد اسلام عمل‌‌ مـی‌کنند‌ که در اینجا وظیفه‌،کشف‌ حیله‌های آنان و معرفی آنان به امت است تا مسلمانان فریبشان را نخورند.مراد او از این افراد،شیعیان است.او از ابن حزم نقل‌ می‌کند که شیعه باعث اختلاف و تفرقه‌ در‌ جـهان اسـلام شده و فرقه‌های متعددی از آن‌ انشعاب یافته است.نویسنده سپس با طعنه،دربارهء دار التقریب مصر می‌گوید:

تقریبیان معتقدند در اصول اختلافی میان شیعه و سنی نیست و بر همین‌ اساس‌، شیخ محمود‌ شـلتوت فـتوا به جواز عمل به فقه شیعه را صادر کرد و شیعه آثارش را در بلاد سنّی‌ انتشار داد و برخی از منتسبان به اهل سنت به آثار شیعه‌ مراجعه‌ و بـه‌گونه‌ای‌‌ عـمل کردند که گویا کوتاهی از جـانب اهـل سنت بوده است و شیعه هیچ تقصیری در اختلاف امت ‌‌نداشته‌ و ندارد.حال آنکه تمام اختلاف و تفرقه به وسیله شیعه صورت‌ گرفته و آنان بودند‌ که‌ راهـ‌ درسـت را کنار نهادند،و آنچه عـلمای فـرق و مذاهب گفته‌اند مجرد وهم و خیال نیست.اینکه برخی‌ گفته‌اند اختلاف اساسی میان شیعه و سنی وجود ندارد،این خود جلوگیری از انتشار‌ دین حق است(همان‌:5/1-11‌).

قفاری معتقد است آثاری که دربـارهء تـقریب نوشته شده‌اند یا کتاب‌هایی عاطفی‌اند که‌ در آنها جهل و تجاهل زیاد دیده می‌شود و عمدا بسیاری از حقایق را نیاورده‌اند،مثل‌ کتاب دکتر سلیمان دنیا‌ با عنوان بین الشیعة و السنّة یا کتاب هاشم دفـترادار و مـحمد علی‌ زعـبی به الاسلام بین السنة و الشیعه و یا آثاری هستند که آنچه از کفر و ضلال در آثار شیعه هست را یک‌جا‌ جـمع‌ کرده‌اند،مثل الخطوط العریضه محب الدین خطیب، الوشیعه از موسی جار اللّه،السـنّة و الشـیعه از احـسان الاهی ظهیر و تبدیل الظلام از ابراهیم‌ جبهان.او هیچ‌یک از این دو روش را‌ صحیح‌ نمی‌داند؛به همین دلیل؛در باب سوم‌ کتابش،بـه ‌ ‌آرای مـؤسسان تقریب در مسائل اختلافی پرداخته و نشان داده است که‌ روش آنان در حل این مشکلات چیست(هـمان:81‌/1-91‌).

قـفاری اولیـن مسئله‌ای را که باعث عدم تقریب و به نوعی ضد تقریب است عدم‌ پذیرش شیخین از سوی شـیعه و سبّ و لعن آنان می‌داند.دومین عامل ضد تقریب از نظر‌ او‌،بدعت‌ شیعه در پذیرش عـقل به‌ عنوان‌ یکی‌ از مـصادر شـریعت و دین است.«این‌ طایفه تأویلات زیادی انجام داده و از طریق حق منصرف شده و هنگامی که از آنان‌ سؤال‌ می‌کنی‌ که‌ چرا این‌گونه عقیده دارید،ما را به عقل‌ احاله‌ داده و به نص اعتماد نمی‌کنند.مشکل دیـگر شیعه این است که سنت را فقط از پیامبر نگرفته و تعداد معصومان‌ را‌ تکثیر‌ کرده‌اند»(همان:05/1).نویسنده دلیل دیگر عدم تقریب میان شیعه‌ و اهل سنت را عقاید شیعه می‌داند و معتقد است برخی از عقاید شیعه بـاعث مـی‌گردد که‌ تقریب حاصل نشود‌.این‌ عقاید‌ عبارت‌اند از:رد صحابه،عصمت ائمه و تحریف قرآن. وی می‌نویسد:«تحریف‌ قرآن‌ را از آن جهت آوردم که دیدم برخی از شیعیان به‌ اهل سنت نسبت تحریف قرآن‌ می‌دهند‌ و قائل‌اند‌ که شـیعه قـائل به تحریف قرآن نیست. خواننده تعجب می‌کند که چگونه‌ شیعیان‌ به‌ اهل سنت نسبت تحریف می‌دهند، در حالی که در آثار آنان روایات فراوانی در‌ تحریف‌ قرآن‌ وجود دارد و این روش‌ نشان از ایـن دارد کـه شیعه هنوز صد در صد‌ دست‌ از تحریف قرآن برنداشته است» (همان:58/1-09).

وی تقریب را به معنای‌«تقرّب‌ الی‌ الحق»معنا کرده و حقانیت اهل سنت را مفروض دانسته است؛لذا نتیجه گرفته است‌ که‌ شـیعه بـاید بـه حق،یعنی اهل سنت، بـپیوندد.عـقاید اخـتلافی‌ای که او به‌ عنوان‌ موانع‌ تقریب برشمرده است هیچ‌کدام نه از اصول دین هستند نه از ضروریات آن.علاوه بر‌ این‌،نه شیعه قائل بـه تـحریف قـرآن‌ است نه سنّی.همچنین هم شیعه‌ و هم‌ اهـل‌ سـنت معتقدند که پیامبر تمام شریعت را بیان کرد؛اما اهل سنت صحابه را مفسر‌ واقعی‌ سنت‌ پیامبر می‌دانند و شیعه اهل بـیت را مـفسر حـقیقی سنت پیامبر معرفی می‌کنند‌.اهل‌ سنت در محبت صحابه زیاده‌روی‌ کـرده‌اند و نمی‌خواهند ایرادات صحابه را بپذیرند و برخی از شیعیان در محبت‌ اهل‌ بیت‌ زیاده‌روی و غلو می‌کنند و یا در ردّ صحابه تندروی می‌نمایند و باعث کـدورت‌ و تـحریک‌ احـساسات و عواطف اهل سنت می‌گردند که هردو‌ باطل‌ است‌.باید مدیریت‌ جـهان اسـلام به دست معتدلان‌ هردو‌ مذهب بیفتد؛اما متأسفانه اکنون افراطیان هردو طرف مدیریت را به دست گـرفته‌اند‌ و یـا‌ در تـلاش برای به دست‌ آوردن‌ آن هستند‌. دکتر‌ قفاری‌ همان مطلب کتاب اصول الشـیعة الاثـنا‌ العـشریه‌ عرض و نقد را آورده و عقاید شیعه را به عنوان مانع اصلی تقریب‌ بیان‌ کرده است؛اما نـگفته اسـت کـه‌ موانع‌ موجود در اهل‌ سنت‌ چیست و آیا واقعا فقط مشکلات‌ در‌ یک طرف است یا هـردو طـرف ایراداتی دارند که باید آنها را برطرف‌ کنند‌ و هردو طرف باید تابع حق‌ و انـصاف‌‌ بـاشند‌ نـه تابع احساسات‌ و استحسانات‌.

نگاه دکتر قفاری شباهتی‌ به‌ تقریب ندارد بلکه بیشتر محاکمه تـقریب و شـیعه است. وی معتقد است تا اصول شیعه‌ تغییر‌ نکند،تقریبی صورت نمی‌گیرد.او در‌ فصل‌ سـوم‌ کـتابش‌،بـه‌ دیدگاه‌ بزرگان تقریب دربارهء عقاید‌ اختلافی بین شیعه و سنی می‌پردازد و می‌نویسد:«اکثر بزرگان تقریب اهـل سـنت هیچ اطلاعی از عقاید‌ شیعه‌ ندارند و هنگامی‌ که اطلاع ندارند،چگونه‌ نظری‌ در‌ ایـن‌باره‌ داشـته‌ بـاشند»(همان:7/2-8)متأسفانه‌ قفاری‌‌ بدون هیچ تحقیق،نسبت جهل به بزرگان اهل سنت داده و حتی احتمال هـم نـداده کـه‌ شاید‌ آن‌ بزرگان‌ اطلاع کافی داشته‌اند،اما این مسائل را‌ از‌ اصول‌ یا‌ ضـروریات‌ دیـن‌‌ نمی‌دانسته‌اند تا بخواهند در این موضوعات نظر خاصی ابراز نمایند.

با اینکه آیت اللّه صافی از میرزا حسین نـوری و کـتاب فصل الخطاب او دفاع نکرده، بلکه از‌ این نکته دفاع کرده است که مـدعای مـیرزا حسین نوری آن است که در قرآن‌ زیادتی صـورت نـگرفته و ایـن اجماع مسلمین است؛اما نویسنده به آقـای صـافی تاخته که‌ اجماع‌ مسلمین‌ عدم تحریف قرآن است نه عدم زیادت قرآن و چـرا شـما اجماع مسلمین‌ را تأویل کرده و بـه نـفع خودتان تـعبیر کـرده‌اید(هـمان:02/2).او همچنین برخی عقاید شیعه‌ را از‌ آثار‌ مـدافعان تـقریب مثل کاشف الغطا و علامه شرف الدین نقل کرده و به نقد آنها پرداخـته اسـت.او می‌گوید تقریب ناممکن است مگر ایـنکه شیعه‌ از‌ اعتقادات خود دسـت‌ بـردارد و عقاید‌ اهل‌ سنت آن هم از نـوع وهـابی‌اش را بپذیرد.بر این اساس،قفاری در پاسخ به این سؤال که آیا راهی بـه سـوی تقریب وجود‌ دارد‌،می‌نویسد:«صحابه و تـابعان‌ هـرنوع‌ تـقریبی‌ را که به مـعنای مـساوات میان حق و باطل بـاشد رد کـرده‌اند»(54/2)،لذا ورود عقاید باطل به اسلام به نام تقریب و وحدت امکان‌پذیر نیست.

قفاری حتی به تـلاش‌های شـیعیان برای‌ تقریب‌ نیز شک دارد.او از برخی از بـزرگان‌ تـقریبی اهل سـنت مـثل مـحمد ابو زهره و محمود بـسیونی نقل می‌کند که گفته‌اند شیخ‌ طوسی و مرحوم طبرسی از متقدمان تقریب‌اند؛زیرا این‌ دو‌ نفر اسلوب‌ جـدیدی در تـفسیر شیعه ایجاد کردند و آثار صحابه و تـابعان را بـه تـفاسیر شـیعه وارد کـردند و عملا راهی‌ بـه سـوی تقریب گشودند.اما وی این را نمی‌پذیرد و روش شیخ‌ طوسی‌ و مرحوم‌‌ طبرسی را از روی تقیه دانسته و معتقد است هدف اصلی شـیخ طـوسی نـشر عقاید رافضه در میان ‌‌اهل‌ سنت بود(هـمان:941/2).

او تـاریخ دار التـقریب مـصر را بـه‌گونه‌ای نـقل می‌کند‌ که‌ به‌ خواننده القا شود شیعیان ایران‌ از قدیم در پی انتشار آثار خود در میان اهل‌ سنت بوده و هستند ولی به اسم تقریب‌ وارد شده‌اند و در دار التقریب کلاه‌ گشادی بر سر بـزرگان‌ اهل‌ سنت مصر رفت و شیعه‌ توانست آثر خود را در مصر منتشر سازد و افکار خود را به مصریان منتقل کند و در همین زمینه توانستند حکم فقهی جواز عمل به مذهب جعفری را‌ از شلتوت بگیرند (هـمان:281/2)او مـعتقد است که تقریب در مفهوم شیعی آن مجالی برای نشر عقاید شیعه در مناطق سنّی‌نشین است و اگر یکی از علمای اهل سنت حق را‌ بگوید‌،علمای‌ تقریبی شیعه فریاد می‌زنند که وحدت در خطر اسـت(هـمان:891/2).وی معتقد است‌ تقریب نزد شرف الدین و خالصی یعنی پذیرش عقیده و روافض(همان:712/2).

قفاری راه‌هایی که برای‌ تقریب‌ پیشنهاد شده‌اند را نقل می‌کند:برخی مـی‌گویند مـثل‌ سیاسیان تعاون عملی داشته بـاشیم و کـار به عقاید یکدیگر نداشته باشیم،عده‌ای هم‌ معتقدند تنها راه،مناظره و حوار است تا بتوان‌ راهی‌ برای تقریب یافت.بعضی هم‌ احتجاج به قرآن و سـنت مـورد اتفاق را پیشهاد می‌دهند.گـاه دیـده می‌شود که برخی‌ قائل‌اند احتجاج به قرآن کافی است؛زیرا اهل سنت احادیث‌ شیه‌ را‌ قبول ندارند و شیعه،احادیث اهل‌ سنت‌ را‌ نمی‌پذیرند.برخی هم گفته‌اند باید با شیعه مباهله کرد (هـمان:452/2-572).

امـا او تمام این پیشنهادها را مورد مناقشه قرار‌ می‌دهد‌ و می‌نویسد‌ که هردعوتی‌ برای تقریب یعنی اعتراف و پذیرش این‌ نکته‌ که کتب و آثار شیعیان اسلامی است؛پس‌ اصل دعوت به تقریب خود بـدعتی بـزرگ است کـه کفر و الحاد و ضلالت‌ را‌ به‌ همراه‌ دارد.دعوت به تقریب خسارت بزرگی برای اهل سنت‌ است و موجب سکوت بـزرگان‌ اهل سنت در بیان اباطیل شیعه می‌گردد.هیچ‌یک از تقریبیان شیعه از عقاید خـود‌ دسـت‌‌ بـرنداشته‌ و همان کلمات را در قالب الفاظ زیبا بیان کرده‌اند.بنابراین تقریب‌ یعنی‌‌ خسارت بزرگ برای اهل سنت و پیروزی بـرای ‌ ‌شـیعه.روش صحیح تقریب این است‌ که عقاید صحیح‌ را‌ نشر‌ دهیم و انحرافات و بدعت‌های شیعیان را واضـح سـازیم،لذا روش اصـیل تقریب بیان‌ حق‌ و کشف‌ باطل است که همان تقریب شیعه به مذهب حق‌ (وهابیت)اسـت(همان:772/2-182‌).

سلفیه‌ وهابی‌ که دکتر قفاری نمونه‌ای از آنان است،قائل به تقریب نـیستند و تقریب‌ را تقرّب‌ به‌ وهـابیت مـعنا کرده و معتقدند باید از هرنوع مراوده با فرق مخالف پرهیز نمود‌ و فقط‌ آثاری‌ در نقد آنان منتشر ساخت.با وجود این،می‌توان نشانه‌هایی از رشد وهابیت معتدل‌ را‌ در عربستان دید.یکی از این وهابی‌های معتدل حـسن بن فرحان‌ مالکی است‌ که‌ خود‌ را از پرورش‌یافتگان مکتب محمد بن عبد الوهاب و وهابیت می‌داند و عقاید او را می‌پذیرد،اما‌ تکفیر‌ محمد بن عبد الوهاب را به نقد می‌کشد و می‌نویسد: «تکفیری که شیخ‌ محمد‌ بـن‌ عـبد الوهاب و بسیاری از پیروانش گرفتار آن شده‌اند، پیامدهای خشونت‌باری را در پی داشته است‌.این‌ پیامدها‌ ثمرهء ادله تکفیر و همان‌ شعارهاست»(مالکی،6831:72).وی می‌نویسد:«وظیفهء ماست‌ که‌ با توجه به آثار شوم‌ تکفیر ظالمانه از ریخته‌شدن خون بـی‌گناهان جـلوگیری کنیم و هرگز محمد بن‌ عبد‌ الوهاب را فراتر از شرع ندانیم»(همان:82).نویسنده با بررسی تاریخ‌،به‌ حقانیت‌ امام علی و اهل بیت او و نهایت‌ مظلومیت‌ آنان‌ در فرهنگ اسلامی پی برده و ظلم و دیکتاتوری‌ بـنی‌ امـیه را نیز شناخته است و لذا می‌گوید باید بپذیریم وهابیت به همه ستم‌‌ کرده‌ است(همان:13).ایشان دربارهء‌ گروه‌های‌ مختلف فکری‌ در‌ وهابیت‌ می‌نویسد: «بعد از جنگ دوم خلیج‌فارس‌ وهابیت‌ به چهار دسته تقسیم شـد.یـکی از ایـنها،فتوای‌ معتدل شیخ عبد‌ اللّهـ‌ بـن مـحمد بن عبد الوهاب است‌ که قائل است تکفیر‌ وقتی‌ صحیح‌ است که شخص،منکر‌ یکی‌ از ضروریات دین شود یا مرتکب عـملی شـود کـه به‌ اجتماع علما مرتکب‌ آن‌ کافر است.ایـن رویـکرد متأسفانه‌ در‌ وهابیت‌ بسیار ناچیز و در‌ عین‌ حال مبهم و متناقض است‌»(همان‌:861-961)بنابراین اگرچه افرادی در وهابیت‌ بر اعتدال تأکید کرده و مـی‌کنند،امـا در‌ اقـلیت‌ محض به سر برده و به قول‌ مالکی‌‌ بسیار ناچیزند‌.

سـلفیه‌ اعتدالی‌ در زیدیه

تفکر سلفی‌ در زیدیه از ابن الوزیر(م 048 ق)در قرن نهم شروع شد و در قرن یازده‌ هجری‌ حسن‌ بن احمد جـلال(م 4801 ق)آن را‌ احـیا‌ کـرد‌ ودر‌ قرن‌ دوازده ابن الامیر‌ صنعانی‌(م 2811 ق)آن را ادامه داد و در قرن سیزده محمد بن علی شـوکانی آن را بـه اوج‌‌ خود‌ رساند‌(فرمانیان،6831:121-531).

محمد بن اسماعیل‌ معروف‌ به‌ ابن‌ الامیر‌ صنعانی‌ در 9011 ق در یمن متولد شد و افـکار سـلفیان را از اسـاتید خود اخذ کرد و در سفری به مدینه آن را تقویت نمود و در بازگشت به یمن کـتاب‌ ضـوء النـهار حسن بن احمد جلال را که به روش سلفیان نوشته‌ شده بود تدریس کرد.در اواخر عـمر ابـن الامـیر،وهابیت در عربستان ظهور کرد و او آن‌ را به‌ سرعت‌ تأیید کرد و چنین سرود:

سلام علی نـجد و مـن حلّ فیها و ان کان تسلیمی علی البعد لا یجدی‌ محمد الهادی لسنة احمد فیا حـبّذا الهـادی یـا حبّذا المهدی‌ و قد جاءت‌ الاخبار‌ عنه بانه‌ یعید لنا الشرع الشریف بما یبدی

ولی هـنگامی کـه شنید وهابیت به خاطر توسل و شفاعت،مسلمانان را قتل عام می‌کند از‌ حمایت‌ خود پشـیمان شـد و در تـقبیح‌ افعال‌ و اعمال آنان چنین سرود:

رجعت عن القول الذی قلت فی نجدی‌ فقد صح لی عنه خـلاف الذی عـندی

ابن الامیر در اشعار خود کفر‌ را‌ دو قسم کرده و معتقد‌ است‌ که هرکفری مـوجب‌ قـتل نـمی‌شود و هرکس شهادتین را بیان کرد جان و مالش محترم است(شوکانی،1141: 946-556؛قاسم غالب،3041:861-281؛صبحی،1141:114/3-614).

محمد بن عـلی‌ شـوکانی‌ در سـال 2711 ق در یمن متولد گردید.وی در یمن درس‌ خواند و در سال 9021 ق قاضی یمن شد و در سال 0521 ق در صـنعا از دنـیا رفت. شوکانی در رساله التحف‌ علی‌ مذهب السف‌ دربارهء صفات خبری می‌نویسد:«حق این‌ است که فـهم سـلف بهتر از خلف بوده و اصحاب و تابعان آیات‌ و روایات را بر ظاهرش حمل کرده و از قـیل‌وقال پرهـیز می‌کردند.بنابراین‌ باید‌ همان‌ راه سلف را رفت و از تـفکر آنـها تـبعیت کرد(9891:31).

اما او در تکفیر،از وهابیان ‌‌عربستان‌ احتیاط بـیشتری بـه خرج می‌داد؛برای مثال در رساله الصوارم الحداد به نقل‌ از‌ صالح‌ بن مهدی مـقبلی مـی‌نویسد:«و قد ان لی أنا أسدع‌ بالحق خـوفا عـلی نفسی مـن الکـفر‌...فـانا لا ارضی لهم بمطلق الکفر بل أقـول:...اللهـم‌ العنهم لعنا کثیرا...»(اریانی‌،3041:811-9119.او‌ هرچند‌ در رسالهء شرح الصدور به تحریم‌ بنابر قـبور فـتوا داده و آن را از مصادیق شرک دانسته است،اما مـطلبی دال بر جواز قتل‌ مـعتقدان بـه آن را بیان نداشته است(همان‌:56-28).هـمچنین در رسـالهء الدرّ النضید فی‌ اخلاص کلمة التوحید به نقل قولی از ابن الامیر صنعانی پرداخته و مـی‌گوید کـه ابن الامیر در توضیح شعر مـعروفش کـه فـرموده بود:من‌ از‌ آنـچه دربـارهء نجد گفته بودم،بـازگشتم، مـی‌فرماید:کفر دو نوع است.کفر عمل و کفر جحود.تمام کسانی که قبوری هستند و قبور را احـترام مـی‌کنند کفرشان،کفر عملی است نه کـفر‌ اعـتقادی‌؛زیرا تـمام آنـان تـوحید را به تمام معنا قـبول دارند و اگر به آنان بگویی که خدایی در کنار خدا بپذیر،اصلا نمی‌پذیرند،اما شیطان بـر آنـان جلوه کرده است‌ و توسل‌ و شفاعت را قـبول دارنـد.پسـ‌ ایـن افـراد کافر اعتقادی نـیستند و مـسلمان محسوب می‌شوند(شوکانی،1141:002-502).

شوکانی در ادامه در تقریر بیان ابن الامیر صنعانی می‌نویسد:«به نظر‌ می‌رسد‌ ابن‌ الامـیر اقـرار بـه توحید ظاهری‌ را‌ در‌ مسلمانی کافی و مجرد تکلم بـه کـلمه تـوحید را مـوجب‌ احـترام دانـسته است»(همان:502).خود او نیز در جواب سؤال یکی‌ از‌ علمای‌ بزرگ‌ منطقه می‌نویسد:

«توسل به پیامبر به نحو‌ خاص‌ اشکال ندارد،به این شرط که برای زیارت قبر بـه نزد قبر بیاید و خدا را به تنهایی بخواند و بگوید‌:اللهم‌ انّی‌ اسألک أن تشفینی و اتوسل‌ الیک بما لهذا الصالح من العبادة‌ لک....تردیدی نیست که این توسل جایز است ولی‌ باید برای مـحض زیـارت به نزد قبر آید نه‌ برای‌ توسل‌...»(همان:412-712).

بنابراین سلفیهء زیدیه رویکرد اعتدالی دارد و همین روش‌ آنان‌ را از وهابیت جدا می‌سازد و به سوی تقریب سوق می‌دهد.

سلفیه در شبه‌قاره هند

گرایش سـلفی‌ در‌ هـند‌ توسط شاه ولی اللّه دهلوی رواج یافت.شاه ولی اللّه دهلوی در‌ سال‌ 4111‌ ق در هند به دنیا آمد.نزد پدرش شاه عبد الرحیم دهلوی تلمذ کرد و در‌ سال‌‌ 3411‌ ق به حجاز رفت و چـهارده مـاه نزد اساتید مکه و مدینه بـا افـکار ابن تیمیه‌ آشنا‌ گردید‌.در سال 5411 و به هند بازگشت و تا هنگام مرگش در سال 6711 ق به‌‌ تدریس‌ و تألیف‌ پرداخت.وی کتابی به نام رسالة التوحید دارد که برخی تـأثیرات‌ ابـن تیمیه را‌ می‌توان‌ در آن دید(شـریف،0731:941/4-151؛نـجفی،7731:641-851). شاه ولی‌ اللّه‌ دهلوی‌ باب اجتهاد را که از مدت‌ها پیش بسته شده بود در هند باز کرد و در‌ این‌ موضوع به سخنان ابن تیمیه و ابن قیم استناد نمود.شاه ولی اللّه‌ برخی‌‌ از‌ اجتهادات ابـن تـیمیه را پذیرفت و توجه زیاد به مشایخ و اولیای الاهی را مورد نقد قرار‌ داد‌ و گرایش‌ به حدیث را با تدریس موطأ مالک در هند احیا کرد..تفکر‌ شاه‌ ولی اللّه بر دو مبنا استوار بود:1.سلفی‌گری و توجه به سـلف بـر اساس رد شـرک با‌ تکیه‌ بر قرآن و حدیث بر مبنای نظریه سلفی‌گری؛2.اجتهاد و فقه مقارن،او معتقد‌ بود‌ که برای مـسائل مربوط به اعتقادات یا‌ آیین‌ و مراسم‌ می‌توان از احکام و فتوای چهار مـکتب اصـلی‌ فـقهی‌ تبعیت کرد.این اعتقاد او،برگفته از تفکرات ابن تیمیه بود(همان).

شاه‌ ولی‌ اللّه به بعضی از اعمال‌ صوفیان‌ ایـراد ‌ ‌مـی‌گرفت‌،در‌ مسئلهء‌ شرک و شفاعت‌ همچون محمد بن عبد‌ الوهاب‌،توسل به پیامبران و اولیاء اللّه را جـایز نـمی‌دانست و نـسبت‌ به شیعیان سخت‌گیر‌ بود‌،اما نسبت به اهل بیت(ع)ارادت‌ خاصی داشت(هاردی،9731‌: 67‌؛انوشه،8731:3762/4؛ریـخته‌گران:6831‌:61‌/6-12).

بعد از شاه ولی اللّه،شاه عبد العزیز دهلوی(م 9321 ق)،فرزند شاه‌ ولی‌ اللّه ملقب به‌ سراج الهـند‌،به‌ دلیل‌ اینکه کـمپانی هـند‌ شرقی‌ در کلیهء دعاوی،تعاریف‌ خود‌ را جای‌گزین‌ شریعت اسلام نموده بود،هند را سرزمین کفار و دار الحرب اعلام کرد‌.ادامه‌دهندهء‌ راه‌ عبد العزیز کسی نبود جز‌ شاگرد‌ وفادار و مریدش‌ سید‌ احمد‌ بارلی یا بـریلوی‌ (م 6421‌ ق).قیام سید احمد بریلوی به همراه شاه اسماعیل دهلوی از شاگردان و منسوبان‌ شاه ولی اللّه‌ دهلوی‌،تفکر سلفی را در هند گسترش‌ داد‌.وی‌ قائل‌ به‌ پیروی از«سنت‌‌ محض‌»و«طریقت سلف»بود و تقدیس بیش از حدّ پیـامبران و اولیـاء اللّه را که در نزد صوفیان مطرح‌ بود‌،و همچنین‌ مراسم تعزیهء شیعیان را بدعت‌آمیز می‌دانست.وی‌ با‌ همراهی‌ شاه‌ اسماعیل‌ دهلوی‌ به تبلیغ آیین خود پرداخت.او سجده بر قبور و طلب‌ حاجت از آنها و نذر بـرای اولیـا و افراط در تعظیم مرشد را جایز نمی‌دانست و مخالف‌ تفضیل علی(ع)و عزاداری‌ امام حسین(ع)بود(هاردی،9631:87).او همچنین وساطت اولیا در انجام افعالی که تنها از خداوند برمی‌آید را شرک می‌دانست(لاپیدوس،6731:512/2).

وی اصلاحات خود را بر پایـهء‌ اعـتقاد‌ به وحدانیت خدا،محو شرک و بدعت رایج در تصوف خانقاهی،و نفی اعمال عبادی و عرفانی معمول مسلمین هند آغاز کرد و بر مبنای ایمان حقیقی به قرآن و سنت،در پی اعادهء‌ اسلام‌ سلفی بـرآمد(لاپیـدوس،6731: 512/2-612).گـفتنی است که در اسناد بریتانیا هـمواره از پیـروان سـید احمد بریلوی با عنوان وهابی یاد شده‌ است‌.در کتاب المهنّد علی المفنّد‌ دربارهء‌ مفهوم وهابیت در هند آمده است که زمانی در بـمبئی هـرکسی از سـجده بر قبور اولیا و طواف آن منع می‌کرد وهابی نـامیده مـی‌شد(سهارنپوری‌،3891‌:13-23).

مدرسه دار‌ العلوم‌ دیوبند

در سال 7681 میلادی مدرسهء سلفی دیوبند توسط مولانا محمد قاسم نانوتوی تأسیس‌ شد.بنیان‌گذاران دیوبند کـه عـمیقا تـحت تأثیر شاه ولی اللّه دهلوی بودند،بیشتر رویکردی‌ حدیث‌گرایانه یافتند‌.در‌ این زمـان گرایش اصلاحی نزدیک به اندیشهء وهابیت در هند پررنگ شده بود؛در نتیجه علمای دیوبند کم‌کم به وهابیان نزدیک شـدند و بـعضی از اعـمال را بدعت‌آمیز و شرک‌آلود دانستند(ثبوت‌،1831‌:63-04‌).برای مثال شاه اسماعیل‌ در کتاب تقویة الایـمان بـه بعضی اعمال صوفیان همچون احترام به قبور،نذر‌ برای‌ مردگان،مخالفت با عرس(مراسم خاصی بـرای اولیـای الاهـی)،سجدهء‌ احترام‌ بر‌ مرشد، مراسم مرگ و تولد و زیارت قبور تاخته و آنها را خـلاف شـرع دانـسته است؛چنان‌که‌ به اعتقاد برخی‌،‌‌این‌ کتاب ترجمهء کتاب التوحید محمد بن عبد الوهـاب اسـت‌ (مـوثقی،0831:672).

سلفیه‌ هند‌ رویکرد‌ تقریبی ندارند و به خصوص نسبت به شیعه با خصومت رفتار مـی‌کنند.عـلت این امر،تفکرات‌ ضد شیعی خانوادهء شاه ولی اللّه دهلوی است؛شاه‌ ولی اللّه کتابی به‌ نـام ازالهـء الخـفاء در‌ نقد‌ شیعه نوشت و شاه عبد العزیز دهلوی نیز کتاب‌ تحفه اثنی عشریه را با تـندی تـمام در نقد شیعه تألیف کرد.این دو کتاب اثر عمیقی در تندروی اهل سنت سلفی حـنفی‌ شـبه‌قاره هـند نسبت به شیعیان داشته‌اند.طالبان هم که از دل دیوبندیه بیرون آمدند،ریختن خون شیعه را جایز مـی‌دانستند؛زیـرا در نزد آنان شیعه‌ کافر و ریختن خون آنان جایز است‌(رشید‌ احمد،3731:241).

گـفتنی اسـت کـه همهء سلفیان شبه‌قاره هند تندرو نیستند و افراد معتدل و حامی‌ تقریب هم در میان آنان یافت مـی‌شود.یـکی از سـلفیان معتدل و تقریبی شبه‌قاره هند صدیق‌ حسن‌ خان قنوجی است که معتقد اسـت مـسلمانانی که کارهای شرک‌آلود می‌کنند از آن جهت که جاهل‌اند یا حجت به آنان نرسیده یا شبهه‌ای باعث ایـن عـمل‌ شده است،محکوم‌ به‌ کفر نیستند؛و اگرچه این افراد عمل کفرآمیز انـجام مـی‌دهند،اما لازمه‌اش تکفیر آنان نیست(شوکانی،بـی‌تا،پیـوست:96-07).

سـلفیه در شمال آفریقا

سلفیه در شمال آفریقا با دو‌ رویـکرد‌ مـختلف‌ به وجود آمد.اولین رویکرد‌ توسط‌ سید‌ جمال الدین اسدآبادی ایجاد شد.وی مـردم را بـه سلف ارجاع می‌داد؛اما ایـن ارجـاع‌ به مـعنای عـمل دوچـندان پیشینیان در‌ راه‌ احیای‌ تفکر اسلامی بـود نـه به معنای فهم برتر‌سلف‌.سید جمال می‌گفت ما مسلمانان باید در عـمل هـمچون سلف باشیم و در راه دین‌ با قصد قـربت تلاش کنیم‌.اگر‌ ایـن‌گونه‌ عـمل کنیم،بر استعمار پیروز مـی‌شویم و دوبـاره‌ مجد خود را‌ بازمی‌یابیم.رویکرد دوم سلفیه به وسیله سید محمد رشید رضا(م 7291 م)به‌ وجـود آمـد.او ابتدا مدافع گرایش‌ به‌ سـلف‌ بـا رویـکرد سید جمالی بـود؛امـا با ظهور وهابیت در عـربستان‌ و مـهاجرت‌ دو تن از نوادگان محمد بن عبد الوهاب به مصر،تحت‌ تأثیر افکار آنان با ابـن‌ تـیمیه‌ آشنا‌ و سلفیه ابن تیمیه‌ای را پذیرفت.رشـید رضـا خود در ایـن‌باره مـی‌نویسد:«در‌ اوایـل‌ طلبگی‌ فکر می‌کردم کـه مذهب سلف،مذهب ضعیفی‌ است؛اما هنگامی که آثار ابن تیمیه‌ و سفارینی‌ را‌ مطالعه کردم بـه ایـن نتیجه رسیدم که‌ مذهب سلف،مـذهب حـقی اسـت و مـخالفان آنـ‌ از‌ افکار سلفیه اطـلاعی نـدارند» (4931:791/3).

رشید رضا از هواداران بازگشت به سلف‌ ابن‌ تیمیه‌ای‌ شد و در مجله المنار به تبلیغ‌ این اندیشه پرداخـت و آثـار مـحمد بن عبد الوهاب‌ را‌ با عنوان مجموعة التـوحید بـه چـاپ‌ رسـانید و خـود نـیز آثاری همچون الوهابیة و الحجاز‌ تألیف‌ کرد‌.رشید رضا می‌گفت که‌ به خاطر خدا،یک ربع قرن از وهابیت دفاع کرده است‌.او‌ عبد العزیز پادشاه عربستان را خلیفه عادل مـی‌دانست(متولی،5241:191م391‌).مهم‌ترین‌ کار‌ رشید رضا در راه تبلیغ‌ عقاید سلفیان تأسیس مجله المنار بود که نخستین شماره آن‌ در‌ سال‌ 5131 ق8981/ در قاهره منتشر شد.او به مدت سی و پنج سال‌،به‌ طور مداوم در این مـجله عـقاید اشاعره‌ و صوفیان(عقاید رایج مسلمانان مصر)را با معیارهایی که‌ از‌ ابن تیمیه گرفته بود، نقد می‌کرد.

رشید رضا علی رغم حمایت از‌ اندیشهء‌ سلفیه،در راه تقریب تلاش فراوانی کرد‌ و قائل‌ بود‌ در ایـن زمـینه تحت تأثیر سید جمال‌ الدین‌ اسد آبادی است(مجله المنار:92،776). قاعده طلایی رشید رضا در باب‌ تقریب‌ این جمله بود:«نتعاون علی‌ ما‌ نـتفق عـلیه‌ و یعذر‌ بعضنا‌ فیما نختلف فـیه؛مـا در موارد‌ مشترک‌ به کمک همدیگر می‌شتابیم و در موارد اختلافی یکدیگر را معذور می‌دانیم»(همان‌:392‌/13)وی در این راه تلاش‌ فراوان نمود و به عنوان‌ یک‌ سلفی معتدل در پی نزدیکی‌ قلوب‌ مـسلمین بـود،ولی گاه از علمای شیعه‌ هـم انـتقاد می‌کرد و می‌گفت:«اکثر علمای‌ شیعه‌ از تقریب دوری می‌کنند و آن‌ را‌ دوست‌‌ ندارند؛زیرا معتقدند‌ این‌ مسئله با منافع شخصی‌ آنان‌ در تضاد است»(همان).اما مشکل‌ رشید رضا این بود که نفهمید اگـر اکـثر‌ علمای‌ شیعه اعتقادی به تقریب ندارند،نه‌ اینکه‌‌ منافع آنان‌ در‌ خطر‌ باشد؛آنان معتقدند تقریب‌ یعنی دست برداشتن از برخی عقاید یا حداقل سکوت نسبت به برخی دیگر و حال آنکه‌ وظـیفه‌ مـا حق‌گویی و حـق‌طلبی است، اگرچه موجب‌ رنجش‌ اهل‌ سنت‌ شود‌.

اخوان المسلمین و گسترش‌ سلفی‌گری‌ اعتدالی و افراطی در شمال آفریقا

بعد از رشـید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان‌ المسلمین‌ است‌ که پیـرو مـعتدل تـفکرات سلفیه است.اخوان‌ در‌ 8291‌ م توسط‌ حسن‌ البناء‌ در اسکندریه تأسیس‌ شد.واکنش حسن البناء در قبال بحران به وجود آمـده ‌ ‌در جـهان اسلام(رفعت السید، 1791:64-95).حسن البناء را بیش از هرفرد‌ دیگری،می‌توان احیاگر تفکر سلف سـنی‌ در قـرن بـیستم دانست.گرچه جنبش بنّاء فاقد عمق فلسفی جنبش سلفیه بود،اما موفق‌ شد آن‌چنان حـمایت توده‌ها را سازمان‌دهی کند که هیچ‌ جنبش‌ اسلامی دیگری تا پیش‌ از او قادر به انـجام آن نشده نبود.بناء شـخصا عـلاقهء چندانی به مسائل پیچیده و غامض‌ ایدئولوژیک نداشت.وی برای ترویج ایدئولوژی اخوان،به قرآن‌ و شش‌ کتاب معتبر حدیث(صحاح سته)تکیه می‌کرد.به علاوه،به افکار و اقدامات دیگر شارحان پیش‌گام‌ سلفی‌گری از جـمله احمد بن حنبل،ابن حزم‌،ابن‌ تیمیه،نووی،و دیگر نظریه‌پردازان‌ تأسی‌ می‌جست‌(موسی حسینی،5731:95).

یکی از بزرگان اخوان المسلمین سوریه،دکتر مصطفی السباعی است که از بزرگان‌ تقریب مصر و سوریه بود.وی به فـقه‌ مـقارن‌ به عنوان یکی از‌ وسایل‌ تقریب نگاه می‌کرد و برخی از مسائل را بر اساس فقه شیعه بیان می‌کرد و در تألیفات و تدریس‌های خود فتاوای علمای شیعه را بیان می‌کرد.او مهم‌ترین عامل تقریب را دیدار علمای‌ فریقین‌ بـا یـکدیگر می‌دانست.او مشوّق نشر آثار تقریبی در میان مسلمانان بود و از آثاری که‌ موجب رنجش یکی از مذاهب می‌شد جلوگیری می‌کرد(سباعی،8831:8-11).در همین‌ زمینه به‌ دیدار‌ مرحوم سید‌ عبد الحسین شرف الدین نـیز رفـت و به دنبال کنفرانس وحدت‌ و تقریب بود؛اما از رفتار سید شرف‌ الدین در نگارش کتاب ابو هریره ناراحت شد و آن‌ را موجب‌ شکست‌ وحدت‌ و تقریب خواند.وی می‌گفت گویا شرف الدین تقریب را تـقرّب اهـل سـنت به شیعه می‌داند که ایـن‌گونه ‌‌بـه‌ بـزرگان صحابه مورد احترام اهل سنت‌ می‌تازد و آنان را جهنمی معرفی می‌کند(قفاری‌،8141‌:851‌/2).

از دل تفکرات اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین،گرایش افراطی هجرت و جهاد سـید قـطب بـیرون آمد‌.سید قطب رهبر معنوی اخوان المسلمین،در زنـدان تـندرو گردید و به حلقه ارتباطی‌ میان اخوان المسلمین و گرایش‌های‌ افراطی‌ بدل شد.در واقع، سید قطب به عنوان یک نظریه‌پرداز مـبارز،هـدایت تـبدیل سلفی‌گری اعتدالی‌ اخوان المسلمین به افراطگرایی دههء 0791 را به عهده داشـت.نقش محوری سید قطب‌ در مبارزات‌ جدید،از سه ویژگی برخوردار بود:1.سید قطب به عنوان یک نظریه‌پرداز تأثیر نـیرومندی بـر نـوزایی و جهت‌گیری جدید ایدئولوژی اسلامی داشت؛2.سید قطب‌ به عنوان عضو بـرجستهء اخـوان المسلمین کهن،تداوم‌ ارتباط‌ سازمانی میان اخوان و شاخه‌های انقلابی آن را فراهم می‌ساخت؛3.سرپیچی سید قطب،به عـنوان یـک عـنصر فعال،از دولت و مرگ او باعث شد تا مبارزان جوان‌تر شیوهء شهادت را از‌ او‌ بیاموزند.

سید قـطب،بـه عـنوان یکی از شارحان تفکر بنیادگرایانه،در زمینهء مخالفت با موضوعات و شاگردان او پیروی می‌کرد.در میان نویسندگان قـرن بـیست،حـسن البناء و ابو الاعلی مودودی‌ تأثیر‌ خاصی بر شکل‌گیری نظریه‌های سید قط داشتند(هضیبی، 3141-36-56).سـید قـطب کوشش می‌کرد خداشناسی بنیادگریانه ابن تیمیه و ابن قیم‌ جوزی،نظریه‌پردازان عمدهء سلفیه،را احـیا کـند(بـهنساوی‌،5891‌:84‌).

در نگاه سید قطب،اسلام‌ بیش‌ از‌ دو نوع جامعه نمی‌شناسد:جامعه جاهلی و جامعه‌ اسلامی.سید قـطب واقـعیت اجتماعی را تضاد دائمی میان راه اسلامی و جاهلیت‌ می‌دانست.جامعه‌ اسلامی‌ جامعه‌ای‌ است که اسـلام را در تـمامی ابـعاد-عقیده‌،عبادت‌، شریعت،نظام سلوک،و اخلاق-تحقق بخشیده است.جامعه جاهلی جامعه‌ای است‌ که بـه اسـلام عمل نمی‌کند؛نه اعتقادات و تصوراتش‌ از‌ اسلام‌ است و نه ارزش‌ها و ضوابطش و نه نـظام و قـوانینش و نـه سلوک و اخلاقش‌.جامعهء اسلامی جامعهء شکل‌یافته‌ از افرادی که خود را«مسلمان»نامیده‌اند نیست.تا زمانی کـه شـریعت قـانون جامعه‌‌ نباشد‌،آن‌ جامعه اسلامی نیست حتی اگر افراد آن نماز بخوانند و روزه بـگیرن‌ و بـه‌ حج‌ بروند.جامعه اسلامی جامعه‌ای نیست که از نزد خدا اسلامی جز آنچه خداوند مقرر فرموده‌ و پیـامبر‌ تـفسیر‌ کرده است،ابداع کند و آن را اسلام بنامد(سید قطب،0141: 71‌-91‌).عموم‌ منتقدان مسلمان از ایـنکه سـید قطب جامعه مسلمانان را جامعه‌ای جاهلی‌ نامیده و آن را‌ هـمانند‌ دار‌ الحـرب دانـسته است،انتقاد کرده‌اند(مسجدجامعی،5831:271).

تفکرات سید قـطب بـاعث پیدایش جریان‌ سلفیه‌ جهادی و تکفیری شد.صالح سریه‌ رهبر سازمان شباب محمد بـا تـأثیرپذیری از سید‌ قطب‌ در‌ رسالة الایمان نـوشت‌ حـکومت‌های تمامی کـشورهای اسـلامی کـافرند و هیچ تردیدی در این نیست.وی‌‌ مـی‌گفت‌ بـه اعتقاد فقها«دار الاسلام»جایی است که کلمه اللّه در آن بالاترین‌ جایگاه‌ را‌ داشته باشد و بـدانچه خـدا نازل کرده،حکم شود و«دار الحرب»جـایی است که کفر در‌ بـالاترین‌ جـایگاه باشد و حکم خدا اجرا نـشود،اگـرچه تمام سکنه آن مسلمان باشند‌ (2041‌:23‌).وی جهاد را تنها برای تغییر حکومت‌های کافران می‌دانست و می‌گفت: «جـهاد بـرای تغییر این حکومت‌ها‌ و ایجاد‌ حـکومت‌ اسـلامی بـر هرمرد و زن واجب‌ عـینی اسـت،حکم جهاد تا روز قـیامت‌ جـریان‌ دارد»(همان).

گروه الجهاد نیز از جمله گروه‌های تکفیری است که با الهام از اندیشه‌های‌ سید‌ قـطب‌ شـکل گرفت.این تشکیلات در سال 9791 م به وسـیله مـحمد عبد السـلام‌ فـرج‌‌ پایـه‌گذاری شد.او با استناد بـه برخی‌ فتاوای‌ فقهی‌ علمای گذشته از جمله ابن تیمیه،زبان‌‌ به‌ تکفیر حکومت گشود و بر ضـرورت قـیام علیه حاکم تأکید کرد.فتواهایی کـه ابـن‌ تـیمیه‌‌ در هـنگام یـورش تاتارها به‌ کـشورهای‌ اسـلامی،صادر‌ کرده‌ بود‌ از مهم‌ترین مبانی فقهی‌ عبد السلام‌ فرج‌ در نگارش الفریضة الغائبة است.وی فتوای ابن تـیمیه مـبنی بـر اینکه‌‌ تاتارها‌،با وجود اینکه مسلمانی خـود را‌ اعـلام کـرده‌اند،مـرتدند و قـیام‌ عـلیه‌ آنان و کشتن‌ آنان واجب است‌ را‌ بر اوضاع حاکم بر مصر و نظام حکومتی آن منطبق دانست‌ (مصطفی،2831:661‌).ترور‌ سادات کار این گروه بود‌.خالد‌ اسلامبولی‌،از اعضای این‌‌ گروه‌،طـرح خود را مطرح‌ کرد‌ و با فتوای عمر عبد الرحمن،سادات را ترور نمود و فریاد زد:«من خالد اسلامبولی‌ هستم‌،فرعون مصر را کشتم و از مرگ‌ باکی‌ ندارم» (حسنین‌ هیکل‌،3831‌:163).

گروه دیگر،جماعة‌ المسلمین یا التـکفیر و الهـجره است.رهبر این گروه شکری‌ مصطفی بود.او مصر را جامعه‌ای‌ جاهلی‌ معرفی می‌کرد و معتقد بود باید جامعه‌‌ اسلامی‌ بنا‌ شود‌.شکری‌ مصطفی،علاوه بر‌ تکفیر‌ نظام سیاسی،افراد جامعه را نـیزتـکفیر می‌کرد و فرقی میان جامعه سیاسی و نظام سیاسی نمی‌گذاشت.وی‌ این‌چنین‌‌ استدلال‌ می‌کرد که جامعه فاسد منجر به نظام‌ فاسد‌ خواهد‌ شد‌ که‌ از‌ آن بـه«جـاهلیت‌ مدرن»تعبیر می‌کرد(همان:461).ایـن گـروه معتقد بودند که باید از جامعه حالت«مفاصله‌ کامله»داشت و به کوه‌ها پناه برد.به همین دلیل‌ مطبوعات مصر جماعة المسلمین را دسته‌ای از چریک‌ها معرفی کـردند و آنـان را«التکفیر و الهجره»نامیدند(حـسنین هـیکل، 3831:123).

گروه تکفیر،مدعی است پس از خلفای راشدین هم رژیم و هم‌ جامعه‌ کافر است و مسلمانان راستین باید از آن هجرت کنند.این گروه همه مکاتب و مفسران سنتی اسلام‌ را بدون استثنا تکفیر می‌کرد(مختار حـسینی،6731:242/1).عـنصر دوم در افکار‌ و عقاید‌ این گروه هجرت بود.همان‌گونه که بیان شد این گروه جامعه معاصر مصر را جامعه‌ جاهلی می‌دانستند و از آن هجرت می‌کردند و به کوه‌ها‌ پناه‌ می‌بردند،تا بتوانند جامعه‌ اسلامی‌ تشکیل‌ دهـند.آنـان فقط حـجیت کتاب و سنت را قبول داشتند.همه مساجد را مسجد ضرار می‌دانستند و ائمهء جماعات آنها را کافر معرفی می‌کردند؛مگر چـهار‌ مسجد‌:مسجد الحرام،مسجد النبی‌،مسجد‌ قبا و مسجد الاقصی.همچنین مـعتقد بـودند شـکری مصطفی مهدی امت است(جهنی،8141:832/1).

خاتمه

بنابر آنچه گذشت می‌توان به این نتیجه رسید که علی رغـم ‌ ‌تـصور بسیاری از متفکران‌ که‌‌ همه سلفیان را افراطی و مخالف تقریب می‌دانند،نیمی از آنان مدافعان تـقریب و وحـدت اسـلامی‌اند.گرایش‌های فکری گوناگونی در میان سلفیان وجود دارد که می‌توان‌ از سلفیه تکفیری وهابی عربستان،سلفیه‌ اعتدالی‌ و افـراطی دیوبندی‌ شبه‌قاره هند،سلفیه‌ اعتدالی زیدیه یمن،سلفیه تقریب اخوان المسلمین مصر و سـلفیه جهادی سید قطبی یـاد کـرد‌.سلفیه وهابی با حربهء تکفیر بیشترین نقش را در تفرقه میان‌ مسلمانان‌ دارد‌ و ضد تقریب عمل می‌کند.گرایش سلفی در هند به وسیله شاه ولی اللّه دهلوی با رویکرد اعتدالی ‌‌گسترش‌ یافت،اما به دلیل مسایل سـیاسی برخی از دیوبندیه و جماعة التبلیغ به‌ تفکرات‌ سلفیه‌ افراطی‌ روی آوردند و برخی از حنفیان عقل‌گرا به وهابیت نزدیک‌ گردیدند.در قرن چهارده،سید محمد‌ رشید رضا در شمال آفریقا از وهابیت طرف‌داری‌ کرد و تفکرات ابن تیمیه را‌ پذیـرفت،ولی هـیچ‌گاه موافق‌ تندروی‌ها‌ و تکفیر وهابیان‌ نبود.اخوان المسلمین مصر گرایش سلفیه اعتدالی را پذیرفتند و تقریب میان مذاهب را در دستور کار خویش قرار دادند.در میان برخی از اعضای اخوان المسلمین به افراط روی‌ آوردند؛بـرای مـثال سید قطب با طرح مسئله جاهلیت قرن بیستم به پیروان خود دستور داد که از شهرهای جاهلی هجرت کنند و همچون پیامبر به دنبال ایجاد مدینة النبی باشند.جوانان‌ فراوانی‌ از مکاتب گـوناگون جـذب تفکر سید قطب شدند و سلفیه جهادی را تشکیل دادند که از دل آن القاعده و طالبان بیرون آمد.در این نوشتار ویژگی‌ها و تفکرات تقریبی و ضد تقریبی این‌ پنج‌ گرایش سلفی را بررسی کرده، اختلافات آنان را در بـاب تـقریب بـیان کردیم.در این میان،باید بـه مـدافعان تـقریب‌ نزدیک شد و به وسیله آنان مخالفان را به وحدت‌ و همدلی‌ دعوت کرد تا شاید دست‌ از تکفیر مسلمانان بکشند.

کتاب‌نامه

ابن ابی یـعلی،مـحمد(بـی‌تا)،طبقات الحنابله،بیروت:دار احیاء الکتب العربیه.

ابن تـیمیه،احـمد بن عبد الحلیم(بی‌تا‌)،الفتوی‌ الحمویة‌ الکبری،بیروت:دار الکتب العلمّیه‌.

اریانی‌،عبد‌ الرحمن بن یحیی(3041 ق)،مجموعة رسائل فی عـلم التـوحید،چـاپ اول،یمن:وزارة الاعلام‌ و التقافة.

انوشه،حسن(8731 ش)،دانشنامه ادب فارسی‌ در‌ هند‌،تهران:وزارت فـرهنگ و ارشاد اسلامی.

بهنساوی،سلیم علی‌(5891‌ م)،الحکم و القضیة التکفیر المسلم،کویت:دار البحوث العلمیّه.

ثبوت،اکبر(1831 ش)،«کتاب‌های فلسفی ایران در حـوزه عـلمیه دیـوبند»،تمدن‌ و فرهنگ‌ آسیا‌،ش 41، بهمن.

جهنی،مانع بن حماد(8141 ق)،الموسوعة المیسرة فـی‌ الادیـان و المذاهب و الاحزاب المعاصره،عربستان: دار الندوة.

حسنین،هیکل(3831 ش)،پاییز خشم،ترجمه محمد کاظم سیاسی،تهران:نشر‌ قـقنوس‌.

حـسینی‌،اسـحاق موسی(5731 ش)،اخوان المسلمین،تهران:انتشارات اطلاعات.

حسینی،مختار(6731‌ ش)،برآورد‌ استراتژیک مصر،تـهران.

رشـید احـمد،(3731 ش)،تاریخ تفکر اسلامی در هند،ترجمهء آیت اللهی،تهران.

رشید‌ رضا‌،سید‌ محمد(4931 ق)،تفسیر المـنار،بـیروت:دار المـعرفة.

رفعت السید(1791 م)،سید قطب‌،قاهره‌.

ریخته‌گران‌،محمد رضا(5831 ش)،تحقیقاتی درباره هند،مشهد:رایزن فـرهنگی ایـران.

سباعی،مصطفی(8831 ق)،الاشتراکیة‌ الاسلام‌،قاهره‌:دار البلاء.

-(2891 م)،السنّة و مکانتها فی التشریع الاسلامی،بیروت:المـکتب الاسـلامی.

سـهارنپوری،خلیل احمد‌(3891‌ م)،المهنّد علی المفنّد،لاهور:انتشارات ادارهء اسلامیه.

سید قطب(0141 ق)،معالم فی الطـریق‌،قـاهره‌:دار‌ الشروق.

شریف،میان محمد(0731 ش)،تاریخ فلسفه در اسلام،ترجمه نصر اللّه پورجوادی،تهران‌:مرکز‌ نـشر دانـشگاهی.

شـوکانی،محمد بن علی(8041 ق)،رسالة شرح الصدور،ریاض:شرکة العبیکان‌.

-(1141‌ ق)،الرسائل‌ السلفیة فی احیاء سنة خـیر البـریه،قاهره:مکتبة ابن تیمیه.

-(9891 م)،التحف علی مذهب السلف‌،طنطا‌:دار الصحابه.

-(بی‌تا)،شـرح الصـدور و یـلیه فتوی لعلامة الهند الشیخ صدیق حسن‌ القنوجی‌،عربستان‌: الرئاسة العامة لشؤون المسجد الحرام.

صالح سـریّه(2041 ق)،رسـالة الایـمان،مصر:دار المعارف.

صبحی،احمد‌ محمود‌(1141‌ ق)،فی علم الکلام،قسم الزیدیه،چاپ سـوم،بـیروت:دار النهضة العربیه.

فرمانیان‌،مهدی‌(6831 ش)،تاریخ و عقاید زیدیه،قم:نشر ادیان.

قاسم غالب احمد و دیگران(3041 ق)،ابن الامـیر و عـصره،چاپ‌ دوم‌،یمن:وزارة الاعلام و الثقافة.

قفاری،ناصر بن عبد اللّه بن علی(8141‌ ق)،مـسئلة‌ التـقریب ین اهل السنة و الشیعه،چاپ پنجم‌،ریـاض‌: دار‌ طـیبه للنـشر و التوزیع.

لاپیدوس،ایرا(6731 ش)،تاریخ‌ جوامع‌ اسلامی،تـرجمه مـحسن مدیر شانه‌چی،مشهد:آستان قدس‌ رضوی.

مالکی،حسن بن فرمان‌(6831‌ ش)،مبلّغ نه پیـامبر،تـرجمهء سید‌ یوسف‌ مرتضوی،قم‌:نـشر‌ ادیـان‌.

متولی،مـحمود(5241 ق)،مـنهج الشـیخ محمد‌ رشید‌ رضا فی العقیده،جـده:دار مـاجد.

مسجدجامعی،زهرا(0831 ش)،نظری بر تاریخ‌ وهابیت‌،تهران:انتشارات صریر دانش.

مسجدجامعی،مـحمد‌(5831 ش)،زمـینه‌های تفکر سیاسی‌ در‌ قلم و تشیع و تسنن،قـم:نشر‌ ادیان‌.

مصطفی،هـاله(2831 ش)،اسـتراتژی دولت مصر در رویارویی با جنبش‌های اسـلامی،تـهران:اندیشه‌سازان‌‌ نور‌.

موثقی،سید احمد(0831 ش)،جنبش‌های‌ اسلامی‌ معاصر‌،تهران:سازمان سمت‌.

نجفی‌،مـوسی(7731 ش)،تـأملات سیاسی‌ در‌ تاریخ تفکر اسلامی،تـهران:پژوهـشگاه عـلوم انسانی.

ندوی،عـبد الحـیّ(3931 ق).نزهة الخواطر،هند‌:دائرة‌ المـعارف العـثمانیه.

هاردی،پی(9631 ش)،مسلمانان‌ هند‌ بریتانیا،ترجمه‌ حسن‌ لاهوتی‌،مشهد:آستان قدس رضوی‌.

هضیبی،حسن(3141 ق)،دعـاة لا قـضاة،قاهره:دار صادر.


دریافت

توضیحات: نسخه ی الکترونیکی کامل مقاله 

جاوید منتظران | ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۲

اخوان المسلمین

تقریب

دیوبندیه

سلفیه اصلاحی

شبه قاره هند

شمال افریقا

مدرسه دار‌ العلوم‌ دیوبند

وحدت اسلامی

وهابیت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی