وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

وبلاگ آنتی تکفیری،وبلاگی علمی علیه تفکرات سلفی ،تکفیری- تروریستی

این وبلاگ در راستای امر مقام معظم رهبری پیرامون تشکیل نهضت علمی فراگیر مقابله با تکفیر و افراط ایجاد شده است

از جمله موضوعاتی که مقام معظم رهبری به مناسبت های مختلف در بیانات چند سال گذشته شان به تشریح و تبیین ابعاد آن پرداخته اند ؛موضوع تکفیر در جهان اسلام است، تا جایی که این بزرگوار نسبت به چگونگی برخورد با این پدیده شوم، رهنمودها و دستوراتی نظیر تشکیل یک حرکت علمی عظیم در برابر آن، ارائه نموده اند،
لذا با نظر به اهمیت این مساله در عصر حاضر و در راستای عمل به دستور مقام معظم رهبری نسبت به تشکیل یک نهضت علمی علیه تفکرات تکفیری ؛ بر آن شدیم تا نسبت به این عامل شوم و تفرقه انگیز و غیر اسلامی، مطالبی علمی ، متقن و معتبر را تهیه و در این وبلاگ به جهت افزایش آگاهی مسلمانان ( شیعه و سنی) ارائه نماییم.ان شالله که بتوانیم در راه مقابله با عوامل واگرا و تفرقه انگیزدر جهان اسلام از جمله تکفیری ها و نیز حفظ وحدت ،تقریب مذاهب اسلامی و شکل گیری امت واحده ی مدنظر پیامبر (ص) قدمی مطلوب برداشته باشیم.
جاوید منتظران

نویسندگان

۱۸ مطلب با موضوع «وهابیت و مقابله با امت و جهان اسلام» ثبت شده است

۱۷ آبان۰۳:۰۵

مصادیق دشمنی وهابیت با مذاهب اهل سنت

 

وهابیت برابر‌ اهل‌ سنت‌ با شـیوه های گونـاگونی، خصـومت مـی ورزنــد‌. آن‌ هـا در تقابـل خصمانه میگویند: »مذاهب رسمی چهارگانـه ، اسـلامی نیسـتند و خداونـد آن هــا‌ را‌ نــازل نـکرده است و التزام به‌ آن‌ ها کفر است‌ . همچنین‌ وهابیان ، مقام پیشوایان مـذاهب را خفیف‌ می‌ شـمارند و بـه آن هـا حرمت نمی نهند. طبق عقیده آن ها، مسلمانان‌ از‌ فـرد معینـی «تقلید»نمیکنند. مـقلدان مـذاهب‌ «مشرک اند و کتاب هایشان‌ شرکیات‌ است .

در ادامه به مواردی‌ از‌ هجمه های وهابیان میپردازیم :


الف . تحقیر امامان مـذاهب

یکـی از روش های دشمنی‌ وهابیان‌ ، اهانت به امامان مذاهب است‌ . آن‌ ها‌ به پیشــوایان مـذاهب‌ احترام‌ نمیگزارند، ولی نام رهبران‌ سلفی‌ را بـا عـظمـت مـی بـرنـد. «ایـوبی »دربـاره دیدگاه اهانت آمیر وهابیان مـی نـویسد:

جای شگفتی است از فرقه وهـابیت ؛ زمـانی که آن ها نـام پیشـوای اهــل اســلام‌ ، امــام اعظم و نام امـامان سـه گانه را می برند سـاده مـی آورند، مثلا میگوینـد ابوحنیفـه گفـت ، ولـی هر گاه سخن از ابن تیمیه به میان آید میگویند: «شـیخ الاسـلام »؛که‌ این‌ نوع لقـب بـرای ابـن تـیمیه نهایت تـعظیم بـه شـمار می آید.

وهابی ها کـتاب های مذاهب را نیز ارج نمیگزارند و عقاید آنان ، به ویژه دیوبنـدیهـا، را تمسخر میکنند. شمس‌ سلفی‌ میگوید: «برخی بـزرگان دیوبـندی درباره تبرکات مبتدعانه ، عقاید عجیبی دارنـد ... مـانند تـبرک بـه خـتم کتاب احیـاء العـلـوم غـزالـی ؛ مـن مـیگـویم ! آیـا تبرک به‌ کتاب‌ صوفی قبوری خرافی صـحیح اسـت‌ ؟! و [تبـرک‌ بـه ] کتـاب مثنـوی رومـی حـنفی امـام صـوفیان مولویه ، که دیوبندیان قرآن فارسی نامیدند؟

به عـلاوه ، وهـابی هـا بـا کـتاب هـای فقهی مـذاهب نیـز مواجهـه معاندانـه‌ دارنـد‌ و آن هـا را بـیارزش‌ می‌ داننـد. ایـوبی می نویسـد: «در مجـالس شـان کتـب فقهـی حنفیـه را اسـتهزا میکنند، چنان که برخی شاهدان دیده اند که جـماعتی از آن هـا در محـافلی چنـین رفتـاری داشته اند‌».و نیز‌ همو می افزاید که وهابیـان مـیگوینـد: «قیاس هـای بیشـتر کتاب هـای متـأخرانی ماننــد هدایــه مرغینـانی، فتــاوی قاضـیخـان ، فتــاوا شــامیه رد المحتــار و ...ب یفایده اند و بـه کـار دانش نمی آیند، بلکه سـبب‌ می‌ شـود مـردم‌ از نصـوص سـنت محـروم شوند. ای حنفی ها! بنگرید این [= ملاطاهر وهابی] گمراه چگونه کتاب های معتبر‌ شما را مسخره میکند».


ب . اعلام نبود مذاهب در اسلام

 

دشمنی دیگر وهابیان این است کـه مـیگوینـد مـذاهب اربعـه در اوایـل‌ اسـلام‌ نبـود.

حاکمان در قرون بعدی آن ها را سـاخته اند؛ مقبـل الـوادعی، در اسـتفتایی کــه از او دربــاره مذاهب شـده است ، می نویسد: «مذاهب اربعه ساخته شده سلاطین است . در‌ کتاب‌ خـدا و سنت رسول الله (ص ) اثری به نام مـذهب وجود ندارد که دلالت کند فـرد مسـلمان بایـد بـه مذهب معینی از مـذاهب مـلتزم بـاشند» ابن قـیم جوزیـه نیـز مـذاهب را‌ حـادث‌ می دانـد و میگوید این بدعت زشتی است که در امت پدید آمده است . هـیچ ‌ ‌یک از امـامان اسلام ، که مرتبه عالی و جایگاه والایی دارند، از آن سخن نگفته اند‌. خدا‌ و رسولش‌ آگـاه تــر اســت کــه آن‌ ها‌ مردم‌ را به اطاعت از خود فراخوانده باشند و دورتر از آن است که مردم را به پیروی از عالم مـعینی ملزم دارنـد‌ و نیـز‌ دورتـر‌ از آن اسـت کـه آن هـا مـردم را‌ بـه‌ اطاعـت از یکـی از مذاهب اربـعه مجبور کنند. همچنین امـیر صـنعانی به مصـنوع بـودن مـذاهب میپـردازد و گفتار ابن قیم‌ را‌ شاهد‌ می آورد که مذاهب قبلا در اسلام نبوده و بعدا به‌ وجود آمده است .

 

ج . تحریم تقلید مذاهب

تقلید مذاهب از اصول اعتقادی جمهور اهـل تسـنن بــه شـمار مـی رود‌. مطـابق‌ اصـل‌ مذکور، آن ها به فتوای یکی از «ائمه چهارگانه » عمل میکنند‌، اما‌ وهابیان تقلیـد را جـایز نمی شمارند. ایوبی می نویسد آن ها [= وهابیان ] تقلید را حرام می‌ داننـد‌.٥ مقبـل‌ الـوادعی ، مـفتی مـعاصر وهابی، درباره حرمت تقلید میگوید «ما معتقدیم تقلید حرام‌ و بـدعت‌ اسـت‌ ؛

در‌ قرون مـفضله نـبود». هـمچنین وهابی هـا معتقدنـد اصـل تـقلیـد، شــرک اســت ؛ قنـوجی‌ وهابی‌ در‌ پاسخ می نویسد:

تقلید مذاهب ، شرک است ! مقلدان را بنگرید؛ چگونه آن هـا بـه تقلیـد‌ اولیـا‌ و عالمـان‌ میت ، متعبدند و اقرار کردند کـه فـهم کـتاب و سنت مخصوص علما است ! مقلدان‌ به‌ تقلید مـشرکانه صـالحان میپردازند. به تعابیر قوم و مکاشفات خـواب مشـایخ ، اعتمـاد میکننـد؛ آن ها کلام امت‌ و امامـان‌ را بـر کـلام خـدا و رسـولش تـرجیح مـی دهـنـد؛ نـمـی دانم آن هـا‌ [مقلدان‌ ] روز حساب و کتاب چه عذری دارند و از‌ عذاب‌ و عـقاب‌ چگونه نجات می یابند؟

در این باره بزرگان مذاهب‌ اسلامی‌، مانند عبدالقوی محمد ظهیرالدین نعمـانی مقلـد، می نویسد: «سلفی نماها تقلید از امامان مـذاهب‌ چـهارگانه‌ را شـرک می دانند.


د. تکفیر‌ مذاهب‌


یکـی دیگـر‌ از‌ مواجهـات‌ خصـمانه وهابیـت بـا مــذاهب اســلامی تکفیـر‌ اسـت‌ . آن هـا میگویند مردم با پیروی از مذاهب ، به بیراهه رفتند و از‌ صراط‌ سلف خارج شـدند. «اسـتاد حـریف » دربـاره‌ این عـقیده وهابیت می‌ نویسد‌:

هر کسی که با گروه‌ وهابیت‌ اندکی آشنایی داشـته و کـتب این هـا را مطالعه کـرده باشـد یا در مجالس‌ شان‌ شرکت کرده باشـد بـه خـوبی‌ درک‌ میکنـد‌ کـه ایـن صــفت‌ بـسـیار‌ دیـده مـی شود، چنانچه‌ این‌ ها مسلمانان را به مسائل بسیارخرد [= کـوچکی] تکفیـر میکننـد و عقاید اجماعی اهـل سـنت و جماعت‌ را‌ شرک و کفر خطاب میکنند.

همچنین ، در‌ جای دیگری می نویسد: «وهابی هـا تـمام عـلمای اسلام را مشتبه و گمراه میشمرند و فقط سخن خود و رهبرانشان را صحیح می دانند».بـنابراین ، وهـابیـان ، عقایـد پیروان مذاهب اسلامی را کفر می‌ شمارند‌.


منبع گردآوری:

شیوه های وهابیت در مخالفت با اهل سنت، سید شفیع هاشمی،مجله ی سراج منیر :: بهار 1394 - شماره 1

جاوید منتظران | ۱۷ آبان ۹۶ ، ۰۳:۰۵
۰۴ آبان۲۲:۳۷

گروه های سلفیه جهادی ، در دوره های مختلـف ، از واژه «جاهلیـت »، کـه ریشـه قـرآنـی هـم دارد، برای اهداف خود که مـبـارزه‌ بــا‌ کفـر و حکـام کـافر و ایجـاد حکومـت اسـلامی و اعتلای اسلام بود، استفاده کردند. در دوره اول ، جوامع اسلامی، به پیروی از سـید قطـب جاهلی شناخته شد و رهبران این دوره بـرای رهـایی از‌ جامعـه‌ جــاهلی، هـجـرت و جهـاد را به عنوان دو عـامل مـهم پیشنهاد کردند. هرچند در عمل هیچ منفعتی بـرای دنیـای اسـلام نداشت . در دوره دوم ، مصداق جاهلیت آمریکا و کشورهای هم پیمان‌ با‌ آمریکا شناخته شد که جهاد با آنان را در پیش گرفتند که باز هیچ منفعتی بـرای اســلام و مسـلمانان نداشـت و در دوره سوم مصداق بارز جاهلیت شیعیان شناخته شـدند و راه‌ مبـارزه‌ بـا‌ آن هـا نیـز جهـاد معرفی‌ شد‌. این‌ ها همه برای اعتلای اسلام و مسلمانان است ! هرچند آنچه در عمـل دیـد شد و مـیشود عـکس این مطلب اسـت ؛ یعنی نه تنها اعـتلا‌ و پیشـرفت‌ اسـلام‌ را نمـیبینیم بلکـه جهـان اسـلام در اثـر حمـلات‌ گروه‌ هـای سـلفیه جهـادی بـه انـحطـاط رفتـه اسـت 

سوءبرداشت از این واژه در جهان اسلام آثاری چون افزایش تعـداد گروه‌ هــای‌ تـکفیـری‌ بــا  هدف رسیدن به اغراض شیطانی خود، اسلام هراسی که‌ دشمن از دیرزمـان بـه دنبـال آن  بود، کشیده شدن جـوامع ‌ ‌اسـلامی به سمت جنگ های مـذهبی، از بـین‌ رفـتن‌ فرصـت‌ ها و  صـدمات و لطمـات جبران نـاپـذیر بــه مــال ، نـاموس و جـان مـردم اسـت‌ کـه‌ هـیچ انسـان  آزادمنشی نمی توان به راحتی غم و اندوه آن را فـراموش کند.

جاوید منتظران | ۰۴ آبان ۹۶ ، ۲۲:۳۷
۱۹ شهریور۰۳:۳۳

تفاوت میان سلفیه جهادی و وهابیون

سلفیه جهادی جریانی است، که از افکار رشید رضا، حسن البناء و سید قطب منشاء گرفته است و پیدایش آن در مصر بوده است.[1] اما وهابیت جریانی است، که از افکار محمد بن عبدالوهاب سرچشمه می‌گیرد. این جریانات اگر چه هر دو از فرق سلفیّت هستند و از اندیشه‌های ابن تیمیه حرانی بهره می‌برند و از این نظر، به هم شباهت دارند، ولی از نظر فکری با یکدیگر اختلاف دارند. جنبش سلفیه جهادی، اساس رویکرد سیاسی خود را مبارزه با حاکم ظالم ولو در قالب کشورهای اسلامی می‌داند، ولی اولویت درجه یک خود را مبارزه با یهود و آمریکا و دول غربی می‌داند. اما وهابیت دشمن درجه یک خود را شیعه معرفی می‌کند. سلفیه جهادی در صدد ایجاد حکومت اسلامی است و حکومت حاکمان سکولار را نمی‌پذیرد، ولی وهابیون حکومت آل سعود را پذیرفته و از آن حمایت می‌کنند.[1] هر چند در سال‌های اخیر این دو جریان از یکدیگر تأثیر پذیرفته‌اند.
به‌عنوان مثال در دوران معاصر با ورود اندیشه‌های سید قطب به عربستان، جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که ترکیبی از افکار وهابیت و سید قطب است. محمد قطب برادر سید قطب اندیشه‌های او را وارد عربستان کرد و جریانی در میان وهابی‌ها شکل گرفت، که منتقد محافظه‌کاری وهابیت سنتی است و اطاعت بی‌چون و چرا از حاکمان سعودی را نمی پذیرد.[2] این جریان هم‌اکنون با نام «قطبیه» یا «سروریه» در عربستان شناخته می‌شود.[3]
از مهم‌ترین این افراد می‌توان به سلمان العوده، سفر الحوالی و عائض القرنی اشاره کرد، که از شاگردان «بن باز» و «سید قطب» محسوب می‌شوند. آن‌ها بین این دو تفکر جمع کرده‌اند و اکنون پایگاه مردمی خوبی در میان سلفی‌های جهان دارند. این افراد، منتقد آل سعود هستند و به نوعی وهابی‌های منتقد عربستان سعودی محسوب می‌شوند.[4]
هر چند این دو فرقه در برخی از موارد، با یکدیگر اختلافات اساسی دارند و بر علیه یکدیگر کتاب‌های زیادی نوشته‌اند، ولی متأسفانه در افراط و تکفیر شباهت به هم دارند. هرچند دکتر عصام العماد معتقد است که این دو جریان (اخوان المسلمین و وهابیت) با یکدیگر هیچ تشابهی ندارند. او می‌گوید: «هیچ‌گونه ارتباطی میان اخوان المسلمین و وهابیت، میان رهبران اخوان المسلمین و افرادی مانند جهیمان و اسامه بن لادن و ظواهری وجود ندارد.».[6]

پی‌نوشت:

[1]. روند شکل‌گیری «سلفیه جهادی»
[2]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص48.
[3]. نعیمیان، ذبیح الله، جریان نو سلفی‌ها در دوران معاصر، مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 11،ص91-118.
[4]. موسس این جماعت فردی به نام محمد سرور بن نایف زین العابدین بود. او عضو اخوان المسلمین دمشق بود و در آنجا با افکار سید قطب آشنا شد. در 1965 وارد عربستان شد و به ترویج افکار سید قطب پرداخت و جماعت سروریه را تشکیل داد. عبدالغنی عماد،الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی، بیروت، مرکزالدراسات الوحده العربی، ج2، ص2351-2359.
[5]. فاطمی نژاد، مجید، سلفیه جهادی، انتشارات داراعلام، قم، 1394ش، ص47.
[6]. مصاحبه با دکتر عصام العماد شیعه مستبصر، وبلاگ اسماعیلیه نیوز، «تفاوت وهابیت تعلیمی با وهابیت تکفیری».

نویسنده: مجتبی محیطی،پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

جاوید منتظران | ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۰۳:۳۳
۱۸ شهریور۰۰:۴۴

انگیزه ها، اهداف و تاکتیک های غرب از سیاه نمایی علیه اسلام و ایران

 

از مهم‌ترین اهداف و دلایل ایران هراسی و شیعه هراسی می‌توان به جلوگیری از الگو شدن ایران اسلامی برای کشورهای منطقه و تهدید جلوه دادن مذهب تشیع ، جلوگیری از ایجاد ترتیبات امنیتی منطقه‏ ای با مشارکت ایران و تلاش برای ایجاد تغییرات در ساختار و یا رفتار ایران و ایجاد اختلاف در جامعه اشاره کرد.

در دهه‏ های اخیر به‌خصوص پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 میلادی رفتار آمریکایی‏ها با مسلمانان به شدت تبعیض‏ آمیز شده است. پس از حوادث 11 سپتامبر 700 هزار مسلمان مورد بازجویی قرار گرفتند؛ در حالی که اسلام در آمریکا پس از مسیحیت، یهودیت و بوداییسم چهارمین دین محسوب می‌شود. مسلمانان بیشترین پراکندگی مذهبی را در آمریکا دارند؛ اما بعد از حوادث 11 سپتامبر نفرت نسبت به مسلمانان در آمریکا افزون شد.

کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا در بین نیروهای نظامی خود نیز به‌شدت اسلام هراسی و نفرت از اسلام را ترویج می‌کنند.

اقدامات غربی‏ها برای تهدید نشان دادن دین اسلام در اذهان عمومی ملت‏هایشان در سال‌های اخیر رشد بیشتری داشته و تروریست‏های تکفیری در منطقه هیزم آتش اسلام هراسی را افزون کرده‌اند. جریان اسلام هراسی و ایران هراسی غرب بصورت منظم و هدفمند تا حدود زیادی بر فکر و اندیشه غربی‌ها تأثیر گذاشته است. بر اساس یک نظرسنجی تنها 37 درصد آمریکایی‌ها دیدگاه مساعدی نسبت به اسلام دارند. طبق نظرسنجی یک مؤسسه آمریکایی، 22 درصد از آمریکایی‌ها نمی‌خواهند همسایه آنها یک مسلمان باشد. طبق این نظرسنجی در سال 2011 میلادی اسلام هراسی یا آنچه که به‌عنوان «ترس اغراق آمیز، نفرت و دشمنی نسبت به اسلام و مسلمانان» نامیده می‌شود، در دهه گذشته به‌شدت رشد یافته است. به‌عنوان مثال صدها نظامی در یک دوره از عملیات‌ نظامی برای مقابله با آنچه که رادیکالیسم اسلامی می نامند، ثبت‌نام کرده‌اند و مشغول کسب آموزش در این زمینه هستند.  

در واقع می‏توان گفت که یکی از اهداف و انگیزه‌های غرب از اسلام هراسی منفور نشان دادن دین اسلام در اذهان ملت‌های غربی است .

غرب با ابزار رسانه و استفاده از تروریسم رسانه‌ای بسیاری از واقعیت‌ها را واژگون نشان می دهد.

غرب در این جریان القایی اسلام را عامل اصلی تروریسم معرفی می کند و با این وسیله به اسلام هراسی دامن زده و علت اصلی تروریسم را نه حکومت‌های دیکتاتور و استفاده ابزاری قدرت‌ها از تروریست‌ها در مقابل رقبا، بلکه اسلام و آموزش‌های آن معرفی می کند .

در این راهبرد غرب با سوار شدن بر موج ابزار انزجار افکار عمومی جهانیان از عملیات‌های تروریستی سال 2001 میلادی و مسلمان بودن آنها،‌ اسلام و تروریسم را در کنار یکدیگر قرار داد تا افکار عمومی ملت‌ها را نسبت به اسلام بدبین نموده و دین مبین اسلام را منفور جلوه دهد.

در این راستا یکی از اهداف و انگیزه‌های غرب از اسلام هراسی جلوگیری از به چالش کشیده شدن فرهنگ لیبرال دموکراسی توسط اسلام و فرهنگ اسلامی است. در دوران دوقطبی علاوه بر مسابقات تسلیحاتی که بین شرق کمونیسم و غرب لیبرالیسم وجود داشت، دو قطب سعی داشتند تا فرهنگ دیگری را نیز مغلوب و مرعوب نمایند. با فروپاشی بلوک شرق در اوایل دهه نود میلادی،‌ غرب بر این باور بود که دیگر هیچ فرهنگی در مقابل فرهنگ لیبرال دموکراسی توانایی مقابله ندارد . برخی نظریه‏ پردازان این مکتب از پایان تاریخ هم سخن گفتند و بیان کردند که فرهنگ لیبرال دموکراسی به‌عنوان فرهنگ نهایی بشر مورد پذیرش قرار گرفته و دیگر از سوی هیچ فرهنگی به چالش کشیده نخواهد شد. اما تحولاتی در ادامه رخ داد و برخی دیگر از نظریه‌پردازان غربی همانند ساموئل هانتینگتون با مطرح نمودن نظریه «برخورد تمدن‌ها» این دیدگاه را رواج دادند که فرهنگ و تمدن اسلامی قصد به چالش کشیدن فرهنگ و تمدن غربی را دارد.

در این راستا پیروزی انقلاب اسلامی در اوایل دهه هشتاد میلادی و افزایش روز افزون نفرت از غرب در طول دهه‌های گذشته،‌ سبب شکل‏گیری موج دیگری از بیداری اسلامی در اواخر دهه اول قرن جاری گردید . این تحول و برخی وقایع دیگر غرب را به‌طور جدی به چالش کشید.

تحلیلگران سیاسی معتقدند غرب برای جلوگیری از به چالش کشیده شدن فرهنگ لیبرال دموکراسی ، اسلام را دینی ایستا،‌ فاقد ارزش‌های مشترک با سایر ادیان و طرفدار خشونت معرفی می‌کند . القای این نگرانی از سوی غرب که فرهنگ اسلامی از چند جهت قصد به چالش کشیدن فرهنگ لیبرال دموکراسی غرب را دارد،‌ باعث ایجاد انگیزه بیشتر برای افزایش اسلام هراسی در بین جوامع غربی شده تا با موج اسلام‌خواهی مقابله و بزعم خود مانع از افزایش شمار مسلمانان در غرب شوند.

جاوید منتظران | ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۴
۱۶ شهریور۰۱:۱۱

ابن تیمیه رهبر علی الاطلاق تکفیری ها:

یقینا رهبر تمام جریان های تکفیری ابن تیمیه است و بدون او این جریان ها، بی معناست. وی در سال 664 قمری در خانواده ای حنبلی - اصحاب حدیثی متولد شد. او در خاندانی  بزرگ شد که از قدیم مخالف فلاسفه و عرفا و صوفیان بودند و تاریخ اصحاب حدیث پر است از کشمکش های آنان با اشاعره و صوفیان. بنابراین مخالفت ابن تیمیه با آنان تازگی نداشت؛ آنچه تازگی داشت اجتهادهای جدید او بود. وی با تضییق در مفهوم سلف و تفسیر جدید از حدیث خیرالقرون، مکتب سلفیه  را تاسیس کرد.

 

 ابن تیمیه با توسعه مفهوم عبادت، بسیاری از عقاید و اعمال مسلمانان، به ویژه احترام به قبور را از مصادیق شرک دانست و فاعلانش را از مسلمانی خارج و متهم به کفر و شرک کرد. ابن تیمیه در آثارش صدها بار، بلکه هزاران بار از الفاظ تداعی کنندة تکفیر استفاده کرد. بر اساس بررسی مجموعه آثار ابن تیمیه، وی 917 بار از لفظ کافر، 892 بار از لفظ  یقتل، 829 بار از لفظ مرتد، 219 بار از لفظ یستتاب، 97 بار از لفظ حلال الدم و 97 بار از لفظ «وجب توبته و الا قتل» استفاده کرده است و اگر به صورت دستی جست وجو شود، موارد بسیار بیشتری یافت می شود.

 

 وی با حرام دانستن تقلید از ائمه اربعه و اعتقاد به انفتاح باب اجتهاد، خود را مجتهد مطلق دانست و حتی فتوا داد که تقلید از ائمه اربعه کفر و ارتداد است. همین مسئله باعث گردید که امروزه، در نگاه پیروانش، تقلید حرام باشد و مجتهدانی، مثل: اسامه بن لادن و زرقاوی ظهور کنند که از اسلام چیزی نمی دانند، اما به راحتی فتوا به کفر و قتل می دهند. در کنار حرمت تقلید، فتاوای نادرِ دیگری از ایشان صادر شد که باعث تفرقه در جهان امروز است. یکی از آن ها، جواز مقابله با غازان خان حاکم مغولِ مسلمان شده، بود که با اندیشه سیاسی اهل سنت ناسازگار است، همین فتوا امروزه مستمسک گروه های جهادی برای مقابله با حاکمان سرزمین های اسلامی و ترور مخالفان شده است. به عبارت دیگر اولین فردی که مجوز جهاد علیه حاکم مسلمان را صادر کرد، ابن تیمیه است و امروزه جهادی ها با تمسک به فتواهای جهادی ابن تیمیه به کشتار مسلمانان دست می زنند. 

جاوید منتظران | ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۱
۲۷ مرداد۰۰:۵۷

داعش چگونه شکل گرفت؟

 (داعش) با نام اصلی  دولت اسلامی عراق  و شام؛ اسم گروهی از اسلام گرایان سنی مذهب (وهابی) تروریستی است که رهبر آن ابوبکر البغدادی خود را خلیفه مسلمانان جهان اعلام کرده و داعیه رهبری مذهبی همه مسلمانان را دارد.(بنابر برخی اخبار ابوبکر البغدادی کشته شده است )

 این گروه که ابتدا در سوریه تشکیل شد و بعد به عراق کشیده شدند ، خواستار حکومت بر کل منطقه عراق و شام (شامل اردن، فلسطین اشغالی، لبنان، قبرس و بخشی از جنوب ترکیه اند.(شیخ احمد ، بهاری، وهاب پور ،1392: 2)

میتوان گفت که شکل گیری و سازماندهی این گروه تکفیری ، تروریستی در یک دوره ی کمتر از ده ساله بوده است. بعبارتی ظهور گروه موسوم به داعش را مى توان مربوط به سال 2003 م هم زمان با سقوط رژیم صدام در عراق دانست. اما با توجه به مدارک موجود، جریان فکرى این گروه به سالیان گذشته بازمى گردد. ابتدا فعالیت این گروه در عراق آغاز شد. مؤسس این گروه «احمد فاضل الخلایله » با نام مستعار «ابومصعب الزرقاوی » اردنی  بود که با قصد ساقط کردن دولت اردن ( Gambill,2004:14 ) در سال 2000 به بن لادن پیوست و جماعت التوحید و جهاد را تشکیل داد( 25 :2014 Ghosh, ). وی در هرات به آموزش تروریستها اقدام کرد و به رغم بعضی از اختلاف ها با بن لادن، تحت کنترل القاعده فعالیت میکرد ( Whitlock,2004 ). او پس از اشغال عراق توسط امریکا در 2003 به عراق رفت و شاخه القاعده در عراق 3 توسط وی پایه گذاری شد تا بتواند افراد و بودجه از القاعده جذب کند. ولی در جنگ عراق، زرقاوی از القاعده جدا و با مرشد خود، شیخ ابومحمد المقدسی، ( 75 - Wagemarks,2014:59 ) ایدئولوگ جریان القاعده، دچار اختلاف شد(McCants,2006:59).

 در جنگ عراق، زرقاوی با بمب گذاری انتحاری به اهداف شیعی و سنی حمله میکرد تا اختلافات بین مذاهب را افزایش دهد. با این اقدامات خیلی از جنگجویان خارجی به او پیوستند. القاعده عراق به رهبری زرقاوی خیلی از شبکه های غیررسمی جهادگران خارجی و نسل آینده را تحت کنترل خود قرار داد که باعث جدایی بین کسانی شد که در دهه 1980 در افغانستان آموزش دیده بودند و آنهایی که در عراق آموزش دیدند. هرچند بعضی از افراد با این سبک منطبق نبودند، به طور نسبی این گونه عمل می کردند ( Watts,2014 ). بسیاری از آنها در سوریه همان کسانی بودند که در عراق آموزش دیده بودند ((Y.Zelin,2014)

از نظر ایمن الظواهری، مسلمانان مشکل اصلی جهان اسلام نیستند و حمله علیه آنان باعث تفرقه بین امت می شود (Fishman,2011 ). این اختلاف ادامه یافت تا اینکه الظواهری دو نامه در تاریخ 2005 به زرقاوی نوشت و خواستار تغییر روش او شد ( Abu Muhammad,2005:8 )، ولی زرقاوی به نصایح او توجهی نکرد و در اواخر 2006 با تعدادی از گروه های شورشی دیگر مجلس شورای مجاهدین را تأسیس کرد. پس از مرگ زرقاوی در 15 اکتبر 2006 داعش عراق  توسط ابوحمزه المهاجر مصری اعلام  و در 10 نوامبر 2006 ابوعمر البغدادی جایگزین شد.

ابوعمر در سال 2010 کشته شد و ابوبکر البغدادی رهبر این جریان شد،جنگ بین القاعده عراق و رهبری القاعده، ایمن الظواهری، ادامه یافت تا اینکه در آوریل 2013 ابوبکر البغدادی ، داعش را بدون مشورت با الظواهری(رهبر القاعده)اعلام  کرد.

 

منبع :

القاعده، داعش؛ افتراقات و تشابهات،سعید توکّلی؛فصلنامه آفاق امنیت/ سال هفتم / شماره بیست و سوم- تابستان 1393

جاوید منتظران | ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۷
۲۷ مرداد۰۰:۴۸

نشانه هـای افـراطی گری

یک : تعصب ورزیدن به رأی خویش : نخستین نشانه‌ از‌ نشـانه هـای افـراط گرایـی، تعصب ورزیدن به رأی خویش و بی اعتنایی به نظر دیگران است .

دو: الزام دیگران‌ بر‌ امور‌ غیر لازم: نشانه دیگر از نشانه های افراطگرایی دینی الـزام دیگران بر‌ آن‌ چـیزی‌ اسـت که خدا الزامشان نکرده است مانند الزام دیگران بر مستحبات در حد فرایض‌ و مواخذه‌ نمودن‌ بر مکروهات به اندازه محرمات.

سه : سخت گیری های بی مورد: از دیگر نشانه های افراطگرایی‌، سخت‌ گیـری هـای بی مـورد در مـوقعیت های نـامساعد زمانی و مکانی است . بطور مثال در‌ یک‌ مرکز‌ اسلامی عده ای به خاطر نمایش یک فیلم در مسجدی، دنیا را زیر و رو‌ مـیکننـد‌ و مــیگوینـد: مسجد را به سینما تبدیل کرده اند!.

چهار: درشتی و خشونت : از جمله‌ نـشانه‌ هـای‌ افـراطی گـری، درشـتی در برخـورد، خشونت در رفتار و تندی در دعوت است که بر خـلاف‌ رهنمـودهـای‌ خـدا و پیـامبراوست ؛ زیرا خداوند بـه ‌ ‌مـا امر کرده ، با اندرزهای نیکو‌ به‌ راه‌ او دعوت کنیم و به بهترین شیوه بـا مـخالفان بـه گفتگو بنشینیم .(نحل /١٢٥) 

پنجم‌ : بدگمانی‌ به‌ مردم: شخص افراطـی، نسـبت بـه دیگـران سـوءظن دارد، و بـا بـدبینی به دیگران‌ می‌ نگرد و آهسته آهسته به اتهام زنی مبادرت می نماید، عـذر دوستان و برادران خویش را نـمی پذیرد‌.

شـشم‌ : تکفیر: اوج افراطگرایی زمانی است که انسان برای دیگران ارزشی قایل نشده‌ و همگان‌ را متهم به خروج از دایره ی دین‌ مـی‌ نمایـد‌. در صـدر اسـلام خـوارج و در زمانه ی ما‌ طالبان‌ نمونه ی بارز آن هستند. (قرضاوی، ١٤٢١ق، صص ٣٥-٤٦)

2. عـلل افراطی گری وهابیت تکفیری‌

یک‌ : تبعیت کورکورانه از امویان افراطـی‌: عمـده تـرین‌ دلیـل افراطـی‌ گـری هـای‌ وهابیت‌ امروز، تبعیت کور کورانه آنان از‌ معاویه‌ و جریان اموی است ، به گونـه ای کـه می توان گفت : اقدامات مجرمانه‌ ی وهابیت‌ در روزگـار مـا، یادگار أسلاف آنهـا‌ اسـت ؛ زیرا سلف آن‌ ها‌ (معاویه و اصحاب او) اشخاصی ماننـد‌ حجـر‌ بـن عـدی را بـه جـرم دوستی با علی(ع) میکشتند وبه آن افتخار میکردند‌ وهابی های‌ امروز نیز کشـتن شـیعه را‌ واجب‌ وپاداش‌ آن را بـهشت‌ میدانند‌.

معاویه برای محو نام‌ پیامبر‌ تلاش میکرد (ابن ابی الحدید، جلد ٥، صفحه ١٣٠)، وهابیت امروز نیز نمادهای یاد آور‌ پیامبر‌(ص) و اهل بیت (ع) محو میکنند. نمونـه هـای‌ آن‌ هـر روز‌ در‌ کشورهای‌ عراق وسـوریه مـشاهده میشود‌.

معاویه و کارگذار او(مروان) برای رسیدن به هوسهای خود زنان همسردار را وادار به طلاق‌ میکردند‌ تا خودشان آنها تصاحب کننـد (الإتلیـدی‌، ج١‌، صـص‌ ٧ و ٨) وهابیـت‌ امروز‌ نیز برای رسیدن‌ به‌ طـمع هـای خـویش مـردان مسـلمان را کشـته و زنـان آنـهـا را تـصاحب مـیکنند و به غارت اموال، تخریب‌ ، تهدید‌، تـوهین‌ واتهـام کـه از نشـانه هـای افراطی گری‌ است‌ دست‌ میزنند‌.

توهین‌ و اتهام‌ سلف وهابیت به اهـل بـیت (ع) نـمونه های فراوانی دارد که به یکـی از آن ها اشاره مـیکنیم اتـلیدی از علمای أهل سنت مینویسد:

روزی عمروبن عاص ، ولید‌ بن عقبه ، عتبه بن ابـی سـفیان و مغیـره بـن شـعبه نـزد معاویه جمع شـدند و از خـواستند تـا حسن بن علی(ع) را بـه آن مجلـس احضـار کنـد! معاویه پرسید بـرای چه منظوری؟ گفتند‌: برای‌ این که به او بگـوییم پـدر تـو عثمـان را کشت (اتهام) وسرزنشش (توهین ) کنیم ! معاویه گفت : شما در برابر اسـتدلالهای مـحکم او عـاجز شده و شکست میخورید، آنها گفتند: شما‌ او‌ را جلـب کـن و از ایـن جهـت مطمئن بـاش کـه ما از عهده ی او بر میآییم ! در پی این در خواست معاویـه ، حسـن بـن‌ علی‌(ع) را احضار کرد. وقتی او‌ در‌ مجلس معاویه و یارانش حـاضر شـد، مـعاویه خطاب به حسن بن علی(ع) گفت : خواسته من نبود که شما اینـجا بـیایید، این هـا خواستند تا شما‌ را‌ به اینجا احضار کنم‌ ؛ پس‌ به حرف های اینها گوش دهـید! حـسن بـن علی(رض) گفت : حرف هایشان را بیان کنند، من میشنوم(الإتلیدی، ج١، ص٩)(١) آنها طبق طـرح قـبلی، بـه نبوبت حرف زده‌ و اتهامات‌ زیر را بر علیه امام علی(ع) مطرح کردند:

اتهام فـتنه گـری بـر امام علی(ع) توسط عمرو بن عاص(همان)(٢) قاتـل نامیـدن امـام علی(ع) توسط ولید بن عـقبه .(هـمان)(٣‌) اتهام‌ حسادت و کشتن‌ عثمـان بـه امـام علـی توسط عتبه (همان) سب و ناسزا گـفتن بـر امـام علی(ع) و تعظـیم عثمـان از سـوی‌ مغیـره (همان) (٤)

پاسخ های مناسب امام حسـن (ع) بـه أعضـای حـزب‌ امــوی‌: پـس از سـخنان نامبردگان ، حسن بن علی(ع) برخاست و پاسخ های مناسب به هریک داد کـه (در اینـجـا بـه ‌‌قسمت‌ اول آن اشاره میکنیم ) آن حضرت در پاسخ گفت : از تو شـروع مـیکـنم‌ ای‌ معاویه‌ ! آنچه گفته شد از ناحیه این افـراد نـیست بـلکه همه این حرف ها دشـنام هـای تـو‌ نسبت به ما است که از روی بغض و دشـمنی و مـخالفت تو با جد‌ ما رسول خـدا(ص) ناشی‌ میشود‌. آنگاه رو به مردم کرد و گفت : شما را به خـدا قـسم میدهم آیا کسی که به او دشنام دادند پدر من نیست که در حضور من بـه او نـاروا میگویند؟آیا او اولین‌ کسـی  نبود که ایمان آورد و به سـوی هـر دو قـبله نماز خواند در حالی که تو ای معاویـه کــافر بـودی و شرک داشتی؟ در روز بدر پرچم رسـول خـدا در دسـت پـدرم بـود‌ و پـرچم‌ مشرکین در دست تو و......(همان) (٥)

این گـونه رفـتارها از سوی اعضای حـزب معاویـه نـسـبت بــه خانـدان رســول خــدا مـصادیق روشن افراط و خروج از اعتدال به شـمار مـیرود که امروزه‌ به‌ نحو شـدیدتری از سوی جریان وهابیت نسبت به پیروان اهل بـیت پیامـبر(ص) اعمال میشود.

دو: جهل به مبانی، مـعیارها، واحکام الهی: امیر مـؤمنان عـلی(ع) می فرماید «نـادان از دوحال‌ خـارج‌ نـیست یا در کارها افراط(زیادهروی) میکند یا تفریط (کوتاهی).» (نهج البلاغه / حکمت ٧٠)(١٦) بخش مهمی از افراطیگریهای فـرقه وهـابیت تکفیری ناشی از جهل آنها بـه مـبانی، مـعیارها‌، احکام‌ و اهداف‌ اسـلامی اسـت . وهابیهای تکفیری، اهل‌ شـهادتین‌ را‌ در حـضور دیگران سر می برند در حالی که پیامبر(ص) فرموده است هر کس شهادتین بگوید مـسلمان اسـت و خون و مال و آبروی‌ او‌ محترم‌ است ، و در قـران مـی فرماید: «لاتـقولوا لمـن ألقـی‌ إلیکم‌ السلام لست مـؤمنا» (نساء/٩٤/٤) به کسی که اظهار اسلام میکنـد نگوییـد تـو مؤمن نیستی.

وهابی ها چون نـسبت‌ بـه‌ مبانی‌ و شرایط اسلام در امامت و پیشـوایی امــت مـسـلمان جـاهل هـستند، اشـخاصی‌ مانند ابوبکر البـغدادی یا زرقـاوی را به عنوان پیشوای مسلمانان یاری میدهند در حالی که آنها هیچ یک‌ از‌ شرایط‌ علمی و عملی رهبـری مسـلمانان را نـدارند و لذا بـر خـلاف تمام آموزههای‌ اسلامی‌ حکـم جـواز تجـاوز بــه زنــان مـسـلمان کـشورهای اسـلامی را صـادر میکنند و به قتل کودکـان و سـالخوردگان بـی‌ دفـاع‌ فتـوا‌ می دهند، این موارد از مصادیق روشن افراط ناشی از جهل به‌ مبـانی‌، احکـام‌ واهـداف اسلامی است .

سه : بخشی نگری به منابع دین وتـفسـیر بـه رأی متـون: عامـل دیگرافراطـیگـری‌ وهابی‌ ها‌ این است که آنها فقط به ظـاهر بخشـی از منـابع دیـن توجـه مـیکننـد و بـه‌ بخش‌ های دیگر بیاعتنا هستند، به ظاهر برخی از آیات قران رجوع میکنند، اما‌ بـه‌ سـیره‌ پیامبر(ص)، سخن وسلوک اهل بیت (ع) مشی فقهی و حقـوقی آنهـا توجـه ندارنـد. درنتیجه گرفتار‌ تفسیر‌ به رأی و برداشت های غلط و افراط و تفریط میشوند، اگر سخن و سیره اهل بیت‌ (ع) که‌ طبق‌ حـدیث ثـقلین عدل قرآن و بخشی ازمنبع دیـن هسـتند مـورد توجه قرار نگیرد موجب گمراهی وهلاکت‌ است‌ ؛چنان که عمر بارها بـا جملـه «لـو لا علی لهلک عمر» (فـخررازی‌، ج ٢١‌، ص ٢٢‌، و ابـن ابی الحدید، ج ١، ص ١٨ و ١٢، ص١٧٩) به این واقـعیت اشـاره کرده وگفته است اگر علی‌ نبود‌(یعنی‌ اگر نظرهای فقهی و تفسیرهای علی نبود ) من (گرفتار افراط شده) هلاک میشدم‌.

چهار‌: قرائت وفهم ناصواب از مـتون و آمـوزه های اسلامی: یکی دیگر از عـوامل مـؤثر در افراطی گری وهابیت‌ فهم‌ نادرست آنان از متـون وآمـوزه هـای اسـلامی اسـت ، آنهـا اسلام ، توحید، شرک، کفر‌، جهاد‌، و....را بگونه ای تفسیر میکنند که بخـش‌ عظیمـی‌ از‌ مسلمانان را نه تنها خارج از اسلام‌ بلکه‌ ضد اسـلام مــیداننـد و اقـدام بـه حـذف آنهـا می کنند ومرتکب جرم و جنایت میشوند‌.

احمد‌ الطیب رئیس جامعه الازهرمصر، در‌ کنفرانسی‌ تحت عنوان‌ «اسلام‌ و مبارزه‌ با تروریسم » در مکه مکرمه میگوید‌: فهم‌ نادرست از قرآن و سنت پیامبر اکـرم(ص) بـاعث بروز افـراط گری در میان‌ مسلمانان‌ شده است که همین افراطـی گـری باعـث‌ نپـذیرفتن نظرات و دیدگاه های دیگران‌ و کافر‌ خواندن آنـان مــی شـود (العـالم‌ /١٣٩٣‌) و همچنـین وهابی ها در اثر فهم نادرست از آموزه های اسلامی، اقـدام بـه تـخریب‌ اماکن‌ مقدسی میکنند که یادآور نام‌ و راه‌ منادیان‌ توحید و هادیان صراط‌ مستقیم‌ است چـون برمبنـای تفکـر‌ وهابیون‌، این امـاکن ‌ ‌تـاریخی و مزارها، مظاهر شرک هستند که باید از بین برده شوند.

پنج‌ : ناتوانی‌ در ایجاد تـعادل بـین افـراط وتفریط‌ : به‌ اعتقاد برخی‌ از‌ صاحب‌ نظـران، کسی به سوی‌ افراطی گری تمایل و گرایش پیدا میکند کـه نتواند بین دو جریان تفـریط و افراط تعادل برقرار‌ کند‌ (فرید العطاس، ١٣٩٣) جریان وهابیـت بــه‌ دلیـل‌ ضـعف‌ مبـانی‌ معرفتی‌ درحـوزه مـفاهیم و ضعف‌ قدرت‌ تشخیص درحوزه مصـادیق ، تـوان حرکـت در خط اعتدال را ندارد وگرفتار افـراط شـده وجـرم هـای غیـر قابـل‌ گذشـتی‌ را‌ مرتکـب  می شود، وهابیها چون در شناخت‌ مفهوم‌ توحید‌ وشـرک‌ ضـعف‌ دارنـد‌ در تشـخیص موحد و مـشرک نیز عاجز هستند و لذا موحد را به عنوان مشرک اعدام میکنند.

شش : ترس محروم شدن از دنیای باطل در پی رشد جریان اعتدال‌: انتشار گفتمان معقول پیروان اهل بیت (ع) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران و گسترش افکـار و اندیشه هـای شـیعه در بین سایر ملت ها، باعث شد یک احساس ترسی از حرکت‌ تشیع‌ در بین دولت های کشورهای مسلمان بوجود آید؛ زیرا آشنایی ملت ها با فرهنگ شـیعی سبب شد بسیاری در جهان اسلام به تشیع تغییر آیین دهـند. این تـحول، موجـب‌ تـرس‌ دولت های حاکم در کشورهای اسلامی بخصـوص دولـت وهـابی عربسـتان شـد. نیـز شکل گیری دولت نوری المالکی در عراق بعد از فروپاشی نظام‌ بعثی‌، عامل افزایش این ترس در‌ بین‌ دولت های کشورهای مسلمان گردید؛ زیرا بـا اسـتقرار دولت شیعی مـذهب در عراق ، عملا این کشوربعد از ایران، تبدیل بـه پایگـاه دیگـری بـرای شـیعیان‌ جهـان‌ (جریان معتدل اهل بیتی‌) شد‌ و دولت های حاکم در سایر کشورها ی جهان اسـلام بـه ویژه عربستان آن را تهدیدی برای حکومت خـود و مـحرومیت از مـوقعیـت هـای دنیـایی خویش دیدند و لذا در مـواجهه بـا شـیعه رویکرد‌ خشن‌ و خارج از اعتدال را برگزیدند تا به زعم خود موقعیت خویش را حفظ و مخالفان را سرکوب کنند. البتـه ایـن مسـأله در جریان اموی دارای سابقه اسـت کـه بـرخورد یزید بن‌ معاویه‌ باحسین بن‌ علی(ع) نمونـه روشن آن اسـت ؛ زیرا یزید بـه خاطر ترس از اقبال مردم به امـام حسـین (ع) آن‌ جنایـت فراموش نشدنی تاریخ را مرتکب شدو بعد از کشتار بزرگ‌ در‌ کربلا‌ رسـالت پیامـبر(ص) و نـزول وحی را نیز منکر شده و گفت : «لعبت هاشم بالملک فلا *** خـبـر جـاء و لا وحی ‌‌نزل‌ »(ابن طاووس، ص١٨١) فرزندان هاشم (رسول خدا) با سلطنت بازی کردنـد، و در واقع‌ نه‌ خبری‌ (از سـوی خـدا) آمـده بود و نه وحیی نازل شده!


هفت : نگاه اتهام آمیز وهابیت به دیگـر‌ جـریانهای اسلامی به ویژه شیعیان: وهابیت تکفیری با گرفتاری در دام تکفیر، همه‌ جریانهای اسـلامی بـه جـز‌ خـود‌ را مـتهم بــه انـحراف کـرده و بویژه ، تشیع را یک بدعت و خارج از دین میدانند. و تـلاش مـیکننـد این اندیشه را ترویج کنند که تـشیع سـاخته و پرداخـته فرد یهودی به نام عبدالله بـن‌ سـباء است و نیز میگویند: شیعه ها به جـای مـکه بـه کربلا میروند، سب صـحابه پیـامبر(ص)  در بین شیعه ها یک اصل است . شیعه ها به سـنگ یا خـاک سـجده مـیکـنن ، و قائـل‌ بـه‌ تحریف قران هستند و قصد دارند اسلام را از درون نابود کنند و... وهـابیها بـا این نـگاه اتهام آمیز نتیجه می گیرند که شیعه دشمن درونی اسلام است و خطر دشمن درون بـیش از‌ دشـمن‌ بـیرونی است و همه مسلمانان وظیفه دارند این دشمن خطرناک را از بین ببرند و در این راستا هرگونه خشونتی را جـایز مـی شمارند و دسـت به قتل ، تجـاوز، تخریـب ، شکنجه ، سوزاندن زنده‌ زنده‌ وسایر رفتارهای افراطی میزنند وباعث هراس مـلت هــا از اسلام و مسلمانان میشوند. این اتهامات بی اساس درآثار مکتوب سلف آنها نمونه هـای فـراوان دارد، ابـن تیمیه در کتاب منهاج‌ السنه‌ که‌ در رد برکتاب مفتاح الکرامه‌ علامه‌ حلی‌ نوشته است بیش از بیست اتـهام بـرای شـیعه ذکر میکند وشیعه را بدتر از یهود ونصاری میشمارد و میگوید: همیشه باید شمشیر‌ بـالای‌ سـر‌ آنها باشد. (ابن تیمه ، ج١، ص ٩ تا ٢٦)

 هشت‌ : تأثیرگذاری‌ دولت های استعمارگروسران قـدرت طلـب در تصـمیم هـای وهابیت : هـمواره در طـول تاریخ بشر، بدنه جریانهای افراطی و متعصب را‌ افراد‌ ناآگـاه‌ و متحجر تشکیل دادهاند ودر أثـر هـمین ناآگاهی، معمولا توسط اسـتعمار‌ گـران وسـران قـدرت طـلب دولت هـا مورد سوء استفاده قرار گرفته و بـه تـنـدروی و خـشـونت کشـیده شده اند؛ چنان‌ که‌ هم‌ اکنون بدنه ی جریان وهابیت وحتـی رهبـران آنـهـا مــورد سـوء استفاده دولت‌ های‌ اسـتعماری غـرب، رژیم صهیونیستی و بـرخی ازدولت هـای کـشورهـای اسلامی عرب مانند دولت عربستان و سران قـدرت طـلب‌ غیر‌ عرب‌ مانند اردوغان رئیس دولت کشور ترکیه قرارگرفته و به نام دین به هر‌ گـونه‌ عـمل‌ خشن ، افراطـی وخـارج از اعتدال اقدام مـیکنند. چنان که احمد الطـیب مـیگوید: داعش ساخته‌ استعمارگران‌ است‌ .

بـه گـزارش اویس به نقل از العالم ، "احمـد الطیـب " کـه امـروز (دوشـنبه ١٣٩٣/٦/١٧‌) میزبان‌ "سعود الفیصل " وزیر خارجه عـربستان بـود، با اشاره به داعش و سـایر گـروههـای تـروریستی‌ بیان‌ داشت‌ :این گـروههای تـروریستی با هر نـام و بــا حـمایـت هرکسـی کـه تشکیل شده باشند، ساخته‌ دست‌ استعمار هستند و در خدمت طرح صهیونیست هـا بــه مـنظور تخریب کشورهای عربی- اسلامی‌ قرار‌ دارنـد‌.وی افـزود: شاهد مـا بـر ایـن مــدعا، کوتاهی آمریکا در مبارزه بـا این گروه هاست‌ ؛ در‌ حالی که ایالات متحده در سال ٢٠٠٣ به سرعت به عراق حمله‌ کرد‌ و ارتش‌ این کشور را از بـین بـرد. (العالم ، ١٣٩٣)

و رهبر معظم انقلاب دراین زمینه مـیفرماید:

این جـریان‌ تـکفیر‌ اگـرچه تازه نیست و سـابقه ی تـاریخی دارد، لکن چند سالی اسـت که با‌ نقشه‌ های استکبار و با پول برخی از دولت های منطقه و با طراحی و نـقشـه کـشـی ســرویس هـای جاسوسـی‌ کشـورهای‌ اسـتعماری - مثـل آمریکـا و انـگلـیس و رژیــم صـهیونیستی - تـجدید حـیات کـرده اسـت و قوت گرفته‌ است‌ . (بیانات رهبری، ٤/ /١٣٩٣٩) یـک نکتـه ی غیرقابـل انکـاری‌ وجـود‌ دارد‌، و آن ایـن اسـت کـه جریـان تکفیـر و حکومتهایی‌ که‌ پشتیبان و حامی آن هستند، کاملا در جهت نیات استکبار و صهیونیسـم دارند حرکت میکنند‌؛ کـار‌ آنها در جهت هدفهای آمریکا‌ و دولتهای‌ استعماری اروپا‌ و رژیم‌ اشغالگر‌ صهیونیستی است ؛ شواهدی این معنا را‌ قطعی‌ میکند. جریان تکفیر ظاهر اسلامی دارد اما عملا در خدمت جریانهای استعماری‌ و اسـتکباری‌ و سیاسـی بزرگـی است که علیه دنـیای‌ اسـلام دارند کار میکنند‌ (همان‌)

 

جاوید منتظران | ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۸
۲۶ مرداد۰۰:۵۲

چکیده

 

امروزه سلفی‌گری یکی از جریان‌های فعال و پرطرف‌دار در جهان اسلام است و به‌ همین دلیل فعالیت‌ها و رویکردهای آنان نقش تأثیرگذاری در موفقیت یا شکست‌ تلاش‌های تقریبی دارد.با ظهور ابن تیمیه و تأکید آن بر درستی فهم اسلاف،مکتب‌ سلفیه پدیدار شد.سلفیه در طول تاریخ در نقاط مختلفی از جهان اسلام،طرف‌دارانی‌ پیدا کرد که هرچند در اصل سلفی‌گری مشترک بودند اما تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر داشتند.این گرایش‌های سلفی را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد:سلفیه اعتدالی زیدیه یمن، سلفیه تقریبی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی.با توجه به‌ گرایش‌های ضد تقریبی ابن تیمیه،شاید بسیاری تصور کنند که تمام سلفیان مخالف‌ تقریب‌اند؛اما تقریبا نیمی از سلفیان مدافع وحدت اسلامی‌اند.در یک سوی طیف، سلفیان وهابی تکفیری قرار دارند که بیشترین نقش را در ایجاد تفرقه دارند و در سوی‌ دیگر طیف گروهی از اخوان المسلمین مصر قرار گرفته‌اند که تقریب مذاهب در دستور کار خویش قرار داده‌اند.در مقاله حاضر ضمن معرفی گرایش‌های مختلف سلفی و اندیشه‌های آنان،میزان ضدیت و یا هماهنگی آنان با اهداف تقریبی بررسی می‌شود.

 

مقدمه

بـرای مـحدثان تمام ادوار تاریخ اصحاب حدیث اهل سنت«پیروی از سلف»جمله‌ای‌‌ بسیار‌ آشنا‌ است؛اما تا اوایل قرن‌ هشتم‌،«سلف‌»بیشتر در معنای لغوی‌اش یعنی‌ «گذشتگان»به کار می‌رفت.عبارت«پیروی از سـلف»یـا«ائمـهء سلف»را می‌توان در عبارات اصحاب‌ حـدیث‌ قـرن‌ دوم و سـوم یافت(ابن ابی یعلی،بی‌تا:13‌/1،39‌،492).در قرن هفتم،ابن تیمیه ظهور کرد و در سال 896 ق کتاب جنجالی خود به نام فتوی‌ الحمویة الکبری‌ را‌ نـوشت‌ و حـدود پنـجاه‌بار لفظ«سلف»را در این رسالهء کوچک به‌ کار بـرد و نـوشت:«در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقهء سلفیه باشد، وجود ندارد»(بی‌تا:64‌)و این‌چنین‌ مکتبی‌ با عنوان«سلفیه»راه خـود را در تـاریخ‌ بـاز نمود.

بعد‌ از‌ ابن تیمیه،جریان سلفیه در زیدیه مدافعانی همچون ابـن الوزیر و ابن الامیر صنعانی یافت؛ولی در‌ تفکر‌ اصحاب‌ حدیث مدافعان جدی‌ای نداشت تا اینکه محمد بن عبد الوهاب(م 6021 ق)در‌ عـربستان‌ ظـهور‌ کـرد و وهابیت را با گرایش تکفیری‌ تأسیس کرد.در شرق جهان اسلام نیز شـاه‌ ولیـ‌ اللّه‌ دهلوی(م 6711 ق)حنفی‌مذهب به‌ ترویج برخی از آرای ابن تیمیه در میان حنیفیان شبه‌قاره‌ هند‌ پرداخت.او منتقد تقدیس‌ بـیش از انـدازه پیـامبر و اولیای الاهی بود و طلب حاجت‌ از‌ آنان‌ و نذر برای ایشان را جایز نمی‌دانست(نـدوی،3931:82/7-23).

در قـرن حـاضر در‌ شمال‌ آفریقا سید محمد رشید رضا تفکر سلفیه اعتدالی را پذیرفت‌ و در آثار خود‌ به‌ویژه‌ در‌ تـفسیر المـنار و مـجله المنار از آن دفاع کرد و این‌چنین تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج‌ یافت‌.بعد از رشید رضا،شـاگردش حـسن البنّا با تأسیس‌ جنبش اخوان المسلمین‌ تفکر‌ سلفیه‌ اعتدالی-تقریبی را در شمال آفریقا و کـشورهای‌ عـربی گـسترش داد.اما رویکرد اخوان المسلمین سیاسی‌ بود‌؛به‌ همین دلیل بعد سیاسی‌ سلفیهء شمال آفـریقا بـر تمام جریاناتی که تحت‌ تأثیر‌ این جنبش بودند،اثر گذاشت.این‌ تأثیر را مـی‌توان در سـلفیه شـبه‌قاره هند نیز مشاهده کرد‌.سلفیه‌ عربستان اگرچه بیشتر بر بعد مذهبی خاصی تأکید می‌ورزد،امـا تـأثیر تفکر‌ سید‌ قطب و محمد قطب موجب‌ ظهور جنبشی سیاسی‌ و انقلابی‌ از‌ دل وهابیت گـردیده اسـت کـه برخی آن‌ را‌ وهابیت‌ انقلابی و عده‌ای آن را وهابیت سیاسی نام نهاده‌اند.در مقابل،عده‌ای این‌ جریان‌ را سلفیه جـهادی یـا سـلفیه‌ انقلابی‌ نام نهاده‌اند‌.به‌ نظر‌ می‌رسد«سلفیه جهادی»بهترین نام‌ برای‌ ایـن‌ گـروه باشد؛زیرا سلفیه جهادی اعم از وهابیت انقلابی است.با توجه‌ به‌ روند تاریخی جریان سلفیه و گـرایش‌های مـتفاوت‌ این جریان در میان‌ وهابیان‌ عربستان، زیدی‌ها،حنفیان هندوستان و فعالان‌ سیاسی‌ شمال افـریقا،بـحث نگاه سلفیه به تقریب را در چهار بخش جـداگانه پی‌ مـی‌گیریم‌.

جاوید منتظران | ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۲
۲۴ مرداد۰۱:۴۹

چکیده:

در این نوشتار به دیدگاه وهابیت و نویسندگان این فرقه درباره مذاهب اهل‌ سنت پرداخته شده است؛ زیرا امروزه برخی چنین می‌اندیشند که وهابیت فقط با شیعه مخالف است؛ در حالی‌‌که هجمه آنان به مذاهب فقهی و کلامی اهل سنت کمتر از مذهب شیعه نیست. در این نوشتار نمونه‌هایی از هجمه علمای وهابیت علیه مذاهب اهل سنت بیان شده است. این فرقه تنها خود را اهل سنت و سایر مذاهب را اهل بدعت می‌داند.


مـقـدمه

با توجه به این که فرقه وهابیت خود را حق مطلق و سایر فرقه‌های اسلامی را اهل بدعت و خارج از اسلام می‌داند و گاه با تغییر‌ تاکتیک‌ و شیوه‌های تبلیغی برای جذب پیروان مذاهب اهل سنّت، تـنها بـه شیعه امامیه حمله می‌کند. این در حالی است که در تبیین معیارهای سنّت و بدعت، فرقه‌های کلامی و فقهی اهل سنّت را‌ نیز‌ اهل بدعت می‌شمرد. از این رو، مناسب است به بررسی و تحقیق جامعی درباره نـگاه وهـابیت به مذاهب اسلامی و نگاه علمای مذاهب به وهابیت، بپردازیم. در این نوشتار سعی می‌کنیم‌ با‌ استناد به منابع و کتاب‌های وهابیت، دیدگاه واقعی آنان را درباره مسلمانان و مذاهب نشان دهیم. پیش از پرداخـتن بـه اصل بحث، مذاهب و فرقه‌های اهل سنّت و چگونگی پیدایش آنها را به‌ اختصار‌ بیان‌ می‌کنیم

جاوید منتظران | ۲۴ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۹
۲۳ مرداد۰۱:۳۹

چکیده :

جهاد یکی از آموزه‌های اسلامی است که انجام دادن آن مبتنی ‌بر شروطی است که قرآن و روایات تعیین می‌کنند. وهابیت فهم ویژه‌ای از جهاد دارد که براساس آن، جنگ با مسلمانان غیروهابی و ریختن خون آنان مباح است. آن‌ها بر اساس همین فهم، بارها اقدام به قتل‌عام مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، کرده‌اند و هم‌اکنون نیز در کشورهای گوناگون اسلامی درحال جنگ و توطئه ضد مسلمانان هستند. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که این برداشت از جهاد با قرآن سازگار است یا خیر؟مهم‌ترین نتیجة پژوهش پیش رو این است که جهاد دلخواه وهابیت با سنجة قرآنی ارزیابی شده و میزان تطابق آن با آموزه‌های قرآنی روشن گردد.روش گردآوری اطلاعات در این نوشتار، اسنادی ـ کتابخانه‌ای و روش تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی است.

مقدمه

جهاد آموزه‌ای است که ـ بر اسـاس آیات، روایات، دانش فـقه و سـیرة جنگی پیامبر اسلام(، ـ اسلام آن را در مجموع نه به‌طور مطلق مردود دانسته و نه‌ به‌طور مطلق مجاز شمرده است. بلکه شرایط و قوانین ویژه‌ای برای آن تعریف کرده تا با دیگر آموزه‌های دینی تعارض پیدا نـکند. البته، فرقه‌های گوناگون اسلامی در جزئیات و فروع مباحث جهاد، اختلاف‌ نظر‌ دارند، ولی این اختلافات چنان نیست که ریختن خون مسلمانان فرقه‌های دیگر، تحت عنوان جهاد، مشروعیت پیدا کند.

فرقة وهابیت چنان تـفسیری از ایـن آموزة اسلامی مطرح کرده است که‌ ریختن‌ خون مسلمانان فرقه‌های دیگر را جهاد می‌نامد. این تفسیر از مقولة جهاد، پیامدها ولوازم نامعقولی در پی دارد که برخی از آن‌ها عبارت است از: اختلاف‌افکنی میان مسلمانان، وارد‌ کردن‌ آسیب‌های جـبران‌ناپذیر بـه جامعة اسلامی، تخریب چهرة اسلام و نمایش چهرة خشن از آن. از این‌رو، نقد و بررسی این نگرش ضرورت پیدا می‌کند، همچنان‌که از ابتدای پیدایش وهابیت، دانشمندان فرقه‌ها‌ و مذهب‌های‌ اسلامی‌، پاسخ‌های فراوانی به آن داده‌اند‌. نـوشتار‌ پیـش‌ رو نیز در این زمینه نگاشته شده است. ساختار نوشتار به این صورت است که پس‌از بیان مفاهیم و مبانی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانة‌ جهاد‌ در‌ نگرش وهابیت، به تعارض مبانی آن با آیات‌ قرآن‌ مـی‌پردازد.

جاوید منتظران | ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۹